۴ پاسخ

سزارین خیلی بدتره عوارضش.چسبندگب رحم میاره. ۷ لایه شکم پاره میشه

اپیدورال برای همه همچین عوارضی نداره که عزیزم من زدم همچی عادی وطبیعی بود همچنین ضربان قلب بچه

برای منم بعد اپیدورال این اتفاق افتاد البته چون همزمان امپول فشار زدن نمیدونم از کدومشون بود چون بند ناف دو گزدن پسرم بود با امپول فشار هی میومد جلو ولی فک نمیکنم عوارض اپیدورال باشه

واقعا اینو نمیدونستم ک اپیدورال ممکن همچین عوارضی داشته باشه😥

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین💔 مامان امیرحسین💔 ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳ :
تایم استراحتم به بقیه توجه میکردم واقعا تاثیر اپیدورال رو دیدم تخت کناریم و روبه روییم تقریبا باهم بودن ۴ سانت مه شدن تخت کناریم اپیدورال زد روبه رویی قبول نکرد تخت کناریم گرفت خوابید یکساعتی کم کم اثر اپیدورال داشت میرفت یه ربعی درد کشید باز براش زدن(اپیدورال رو هر دوساعت میزدن) ولی روبه رویی خیلی درد کشید جیغ میزد به ۷ سانت رسید گفتن سجده برو کناریم ولی خیلی دردای کنترل شده ولی حالش بد هی جیغ میزد یچیزی داره میاد بیرون زایمانم اول روبه رویی رو بردن بعد کناریم اینم که میگن اپیدورال زایمان رو طولانی میکنه به نظرم دروغه این وسط منم هی دستگاه آژیر میکشید هی برام آمپول زدن دیگه دیدن قابل کنترل نیست ۲ ، ۳ سانت بودم سوند آوردن ساعت ۴ صبح خیلی ترسیدم ولی اینقدر که سوند برام درد داشت هیچی نداشت درد و سوزش سوند بود بود تا توی اتاق عمل برام بی حسی زدن دیگه نفهمیدم نه تنها از برش شکم تا بیرون اوردن بچه هیچی نفهمیدم حالم خیلی بد بود از درد خسته بودم وسط عمل هی خوابم میبرد بچه رو بیرون اوردن ولی نیاوردن نزدیک صورتم از دور نشونم دادن و بردنش اینقدر بیحال بودم حتی نا نداشتم بگم بیارینش بعدم بردنم ریکاوری تو ریکاوری از سینه بالا بدنم شروع به لرز کرد اینقدر بد میلرزیدم تختم میلرزید اصلا قابل کنترل نبود و همین باعث شد تا چند روز بعد بدن درد شدید بگیرم بعدم رفتم تو بخش بچمو دیر آوردن وقتی آ‌وردن حتی نتونستم بغلش کنم اون روز واقعا بد گذشت فرداش یکم بهترشدم تونستم بچمو بغل کنم تازه فهمیدم مادرشدن چیه برای من سزارین خیلی بد بود اصلا پیشنهاد نمیکنم
مامان رایان مامان رایان روزهای ابتدایی تولد
سلاام
ساعت ۴ صبح پنج شنبه رفتم بیمارستان بستری شدم معاینه شدم حدودا ۳ سانت بود آمپول فشار زدن بهم بچه خیلییی بالا بود سرش (سفالیک بود)گفتن یکم طولانی میشه زایمان
کم کم دردام شروع شد ورزش میکردم تو جکوزی رفتم ولی همچنان آقا رایان سرش نیومد تو لگن
کیسه آب پاره کردن ۷ سانت که شدم واقعا دیگه کریم دراومده‌بود اپیدورال تزریق کردن دو ساعت هیچی متوجه نشدم واقعااا اپیدورال عالی بود و بالاخره ساعت ۲ من زایمان کردم
اما چشمتون روز بد نبینه
زایمان خوبی بود درد داره اما تا اینجا خوب بود تا
زمانی که جفت میخواستن در بیارن 😭😭اپیدورال دو ساعته بود و از بین رفته بود و متاسفانه یه قسمت جفت چسبیده بود به رحمم و وقتی گرفتن خونریزیم بند نیومد وحشتناااااک بود اصلاا قابل توصیف نیست انقدر بد بود
شوهرم هم بود که حالش بد شد بردنش بیرون😅😅
هرکاری میکردن بند نمیومد و یه لحظه دیدم نزدیک ۱۰ نفر بالاسر من
امپول سرم همه چی دارن بهم میزنن همه استرس دارن و من که دارم فقط جیغ میکشم
مامان mahlin مامان mahlin ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت دوم
کم کم دردام داشت شروع میشد ساعت ۴ دکترم اومد باز معاینه شدم و ۴ سانت بودم دردم داشتم از اون به بعد دردام هی بیشتر شد ولی دهانه رحمم باز نمیشد دیگه شب حدود ۸ اصلا نمیتونستم تحمل کنم درد داشتم ولی پیشرفتی اتفاق نمیوفتاد گفتم زنگ دکترم بزنن و بگه اپیدورال میخام.
دکتر خودم و دکتر بیهوشی اومدن و نزدیکای ۱۰ اپیدورال شدم اونموقع دردام کمتر شد بعد نیم ساعت که یکم حالم بهتر شده بود یهو از ۴ سانت شدم ۶ سانت و اوضاع خوب شد.
بهم پوزیشن دادن که سر بچه بیاد پایین و بره تو کانال زایمان سری آخر که معاینه شدم یهو ماما گفت فوله و موهای بچه رو میبینم.
اونموقع دردا خیلی زیاد شده بود و همش حس فشار داشتم😩
دکترم خیلی مهربون بود و کنار تختم نشسته بود بهم آب و خرما میداد که حالم بد نشه اونجا فهمیدم واقعا دکتر خوبی انتخاب کردم.
دیگه رفتیم اتاق زایمان و اونجا حدود ۱۰ دقیقه شد دخترم به دنیا اومد وقتی گذاشتنش روی دلم بهترین حس دنیا بود.
جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه نیمه شب ماهلین به دنیا اومد.😍
دکترم عاقلی نژاد بود و مجیبیان زایمان کردم.
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲🥳
خلاصه از ساعت یک ظهر ان اس تی و کارای مربوطه رو انجام دادن و سرم فشار رو از خیلی کم شروع کردن ، تا ساعت سه درد خاصی نداشتم انقباض و خیلی کم گرفتگی ، کم کم زیاد می کردن که اذیت نشم ، تو این بین ورزش می کردم تو اتاق یکم دردام بیشتر شد شبیه درد پریود ولی قابل تحمل بود برام نفس عمیق میکشیدم و رد می کردم ، بعد بهم گفتن بشین رو نوپ درد اومد بالا پایین شو ول کرد قر بده رو توپ ، حدود یک ساعت رو توپ بود و دردام بیشتر شد ولی همچنان با ماساژ که همسرم می داد و نفسای عمیق رد می کردم ، معاینه شدم ۵ سانت بودم ، وان رو آماده کردن و دراز کشیدم تو وان به همسرم گفتن آب گرم و بگیر رو شکمش و کمرش ، یکم که گذشت دردام شدت گرفت و کم کم صدام در اومد ولی بازم سعی می کردم با نفس کشیدن کنترل کنم ، ( اینم بگم که من می‌خواستم اپیدورال بگیرم ولی دکترم گفت چون زایمان اولی تا ۷سانت تحمل کن ) برای خودت و بچه بهتره و من تحمل کردم (درد. زایمان آخرا سخت هست ولی یکسره نیست نترسید اون بین تایم ریلکس کردن دارید) من مرتب خرما و مایعات می‌خوردم که ضعف نکنم،هفت سانت که شدم برام بی حسی رو زدن و کم کم پاهام گرم و شد تمام دردا رفت بعد بی حسی در عرض یه ربع دقیقه از هفت سانت کامل فول شدم ( در حال که دکترم می گفت یه ساعت تا فول شدن داشتی) در واقع بهم کمک کرد بی حسی که زود فول شم ،