۸ پاسخ

ماهم همینجوری بودیم عزیزم حال من اصلا تعریفی نداشت اونم هعی فاصله میگرفت من بدتر میشدم بخاطر داروهایی که بهم زده بودن حالم خیلی بد بود همش میخوابیدم اونم هعی سرکوفت میزد چرا هیچی‌حالیت نیس بچه مهمه یا خواب تو اخر سر بابام چیزی گفت بهش گفت بار اولتونه بچه دار شدید درک نداری زنی که زایمان کرده حالش چجوریه پس اذیتش نکن ...

دقیقا منم همینجور شدم حتی ارتباطم باهم نداریم

نزار این دوری ادامه دار بشه،الان دیگه بچه زیاد اذیت نمیکنه،بهتره پیش هم بخوابید.باهاش حرف بزن ،اعتراض کن ازین وضعیت.بهش توجه کن
ماهم اوایل اینطوری بودیم.ولی خداروشکر الان اوضاع بهتره.اگه همسرم نبود من الان یه زن افسرده بودم

کاش جاتون جدا نمیکردین

برای ماهم همینه،بیشترتغییرات هم ازجانب آقایونه

خودت پا پیش بزار لباس زیر قشنگ بگیر و هرشب تحریکش کن تا رابطت خوب بشه
غرورتو کنار بزار رابطه برا مرد خیلی مهمه

عزیزم اصلااین فکرو نکن که براهمه پیش میاد-خودم شخصاتجربه کردم-بالخره زندگی یه تعقیراساسی کرده درد حال خرابی افسردگی باعث بی احساسی میشه فقط خودت میتونی درستش کنی اول دارو تقویتی بخرسرحال شی بعد ب خودت برس برو سمتش زمان بچین ک بچه مزاحمتون نشه-بعدکم کم اوکی میشه همچی

سلام گلم طبیعیه اوایلش منم فکر میکردم دوسم نداره و باهر حرفی که میزد گریه میکردم ،خودت باید رابطه رو گرم کنی ، برو کنارش بشین دلبری کن حرف بزن ، هیچوقت جدا نخواب از همسرت ،من الان پسرم تا صبح گاهی گریه می‌کنه حتی شبا بیدارش میکنم که بچه رو نگه داره

سوال های مرتبط