واسه اولین بار یذره درد و دل کنم باهاتون 🥹
این‌چندوقت‌ انقد فشار رومه که اصلا نمیدونم چیکار کنم
پارسال ۲۲ خرداد که مامانم تو تصادف فوت‌کرد بزرگترین‌شک زندگیمون بود
من شهریور فهمیدم که حاملم و تقریبا دو ماهمه
از اون موقع خیلی خودم و بقیه مراعات حالمو میکردن و هوامو داشتن
هنوز از شک مامانم در نیومده بودم و اونجوری که باید براش عزاداری نکردم انگار تو دلم مونده جمع شده
حالا که زایمان کردم هرروز نبودشو بیشتر حس میکنم با اینکه خیلی همه حواسشون بهم هست ولی باز مادر ادم یه چیز دیگس
بچم حداروشکر ارومه ولی چندوقته گریه که میکنه خیلیییی جیغ و سوزناکه بعد ساکت که نمیشه عصبی میشم و خودمم گریه میکنم
از این حالت خوشم نمیاد دوس ندارم ناراحت باشمو به بچم شیر بدم ولی نمیدونم چیکار کنم
الان مه به سالگرد مامانمم نزدیک مبشم انگار حالم بدتره
از بعد زایمان انگار اشکم در مشکمه
همش منتظر یه چیزیم که بزنم زیر گریه
خیلییی جلوی خودمو میگیرم ولی یه جا کم میارم انگار
حالا نمیدونم چیکار کنم
گریه میکنم بعدش یذره شیرمو میدوشم که اونو به بچم ندم
نمیدونم تاثیر داره یا نه
ولی از این قضیه خیلی ناراحتم حس میکنم مادر خوبی نیستم یا رو بچم تاثیر بد میزاره 🫠🫠

۱۷ پاسخ

واقعا خیلی سخته گلم هرکی هم جای تو بود همین بود چون تو این روزاس که خیلی مادر ادم به داد ادم میرسه نریز تو خودت گریه کن

بگردمت🥺 بنظرم حال و احوالت کاملا طبیعیه و نباید خودتو سرزنش کنی
یادت باشه تو ، تو هر شرایط و جایگاهی بهترین مادر برای بچتی

الهي بگردمت فقط همین😔😔😔😭

خدا رحمتشون کنه 🙏

ببین خدا چقد دوست داشته ک همزمان با رفتن مادرت خودت هم مادر شدی عزیزم ب این فکر کن ک تو نوزادی خودت مادرت چقدر هواتو داشته و بهت محبت کرده ک الان هنوزم با اینکه مادر شدی غمش رو دلت سنگینه

هر زمان دلتنگ مادرت شدی برا دخترت مادری کن مطمعن باش ک مادرت اصلا دلش نمی‌خواد با اشک ریختن به نوه قشنگش شیر بدی

برات آرزوی صبر دارم 🌹

عزیزممم روح مادرت شاد.. مطمئن باش اون کلی خوشحاله.. تو بهترین مامان دنیایی

عزیز دلم🥲🥺نبود مادر خیلی سخته امیدوارم روحشون قرین رحمت باشه و خدا به دل مهربونت صبر بده
همیشه که قرار نیست ادم خوب باشه یه روزایی هم حالش بده این دلیل نمیشه که مادر بدی باشه خدا به دل مهربونت ارامش بده و اینو بدون شما تنهایی از پس همه چی براومدی یه مادر قوی هستی ♥️😘

قشنگ از ته قلبم درک میکنم چه حسی داری 🥲
منم مامانمو وقتی ۱۳ سالم بود از دست دادم و تا الان خیلی جای خالیش اذیتم میکنه از مراسم عقد و جهاز و سیسمونی بگیر تا چیزایی ک اصلا ب چشم آدم های عادی نمیان و آدمی ک مادرشو از دست داده فقط این نبودن رو حس میکنه 💔
کاش منم خیالم راحت بود ک وقتی زایمان میکنم ی نفر یه ماه هست ک حواسش بهم باشه و کارامو انجام بده
ولی میدونم بعد چن روز نهایت خودم میمونم و باید ی مادر قوی باشم برای پسرم🙂✋🏻

الهی بگردم 🥺عزیزم این حس طبیعی که گریه میکنی و ناراحتی ، بعد از زایمان آدم همینطوری حالش بد هست ، به مامان هم فکر میکنی حالت بدتر میشه ، به خودت حق بده کم کم خوب میشی و عادت میکنی ، من هنوز به دنیا نیومده حالم بده و همش گریه میکنم و میترسم از مسئولیتش ولی تو خیلی قوی هستی به نظرم ، بهترین مامانی اصلا فکرای بیخود نکن

عزیزم انشالله دلت خیلی زود آروم میشه بدون نی نی ات هدیه مامانت بوده تا همدم تنهایی هات باشه، مطمین باش تو بهشت مامانت نی نی رو دیده و کلی باهاش بازی کرده،
همین که شیرتو میدوشی و بعد میدی خوبه. سعی کن کارای روتین زندگیت و دوباره شروع کنی برو پارک برین مهمونی هر چیزی که قبلا حالت رو خوب میکرد و برای آرامش دل خودت و مامانت هم قرآن بخون یا خیرات کن مطمین باش دلت آروم میشه ❤️💚

عزیزم من پدرم فوت شده ۱۳ سال پیش اصلا رفیق بودیم باهم من موندم و مامانم آخه تک فرزندم مادرم ازدواج کرد چون خیلی تنها بود بچه دیگه ای نداشت منم ی شهر دیگ زندگی میکنم کنارش نیستم الان خیلی احساس تنهایی میکنم ک کسی و ندارم دیگ خونه پدریم وندارم که برم بیام هرکس مشکل خودشو داره هممون ی جایی کم میاریم

تو فرصت سوگواری نداشتی، بارداری خودش سخته و الان ممکنه با افسردگی بعد زایمان هم سروکله بزنی...
پیشنهاد میدم از متخصص وقت مشاوره بگیری
هیچ چیزی بهتر از روانکاو الان بهت کمک نمیکنه

خدا مادرتو بیامرزه🥲🖤

این حالت کاملا طبیعیه .هرکسی نمیتونه تحمل کنه اینارو .خیلی ب نظرم قوی بودی ک تونستی ادامه بدی تا اینجا .من خوندم پیامتو کلی گریه کردم .حالا تو ک دیگ تو اون حالی ببین چقد سختته اصلا فک نکن مادر خوبی نیستی شرایطت سخته عزیزم .فقط باید ب خودت فرصت بدی .بالاخره گریه هات و ناراحتیات تموم میشه میگزره این دوران .عجله نکن ک زودی فراموش کنی .ایشالا خدا ی جوری خودش کمکت کنه و راهو برات اسون کنه .واقعا دیگ تتها چیزی ک از دست ما بر میاد همین دعاهاست

روحشون شاد 😥
فکر کردن بهش خیلی خیلی سخته خدا بهت صبر بده گلم
همیشه میگم اگ دور از جون بابام مامانم اگ میخواد کاری بشه من جلوتر بمیرم تحملشو نداررمممم😭😭😭

روحشون شاد، مرگ مادر خیلی سخته
جلو خودتو نگیر ،گریه کن خالی بشی
بعد از زایمان هورمون ها بهم میریزه، و طبیعیه که با هرچیزی ناراحت بشی اصلا با حس و حالاتت نجنگ
منم بعد از زایمان با کوچکترین چیزی گریه میکردم

اولا از همه خدا انشاالله روح مادرت قرین رحمت خدا باش ، نگران نباش عزیزم منم افسرده شدم بخاطر زایمان نگران نباش خوب میشی

الهی بگردم عزیزم این حالت طبیعیه چرا مادر خوبی نیستی بالاخره ادم یه جایی کم میاره ولی سعی کن زیاد گریه نکنی بالاخره نی نی گناه داره خدارحمتشون کنه مادرتو روحشون قرین ارامش 🥺🖤

سوال های مرتبط

مامان ماهلین🧚👶🫀 مامان ماهلین🧚👶🫀 ۴ ماهگی
خانوما من دخترم دیگه کاملا شیرخشکی شد و انقد سینمو نگرفت که شیرم خشک شد من همه تلاشمو کردم ولی نشد😞من خیلی حس بدی دارم حس میکنم من اصلا مامان خوبی براش نیستم حس ناکافی بودن تمام روانم بهم ریخته همین الان دارم با اشک مینویسم من اصلا حالم خوب نیست و افسردگی که تو بارداری داشتم بعد از زایمان بیشتر شده همش غمگینم رو بچم بشدت حساس شدم هی نفساشو چک میکنم هی میترسم بچم خدای نکرده چیزیش بشه اصلا حال و حوصله ی هیچی رو ندارم و فقط کارم شده گریه حتی حال ندارم برم دکتر با اینکه شوهرم خیلی خوبه خیلی هوامو داره خیلی دلداریم میده و همش داره سعی میکنه از این حال درم بیاره ولی بازم من حالم خوب نمیشه و حس میکنم ن میتونم مادری خوبی برای بچم باشم ن همسر خوبی واسه شوهرم و اینکه دیگران هی نظر میدن که چرا داری ب بچت شیرخشک میدی چرا تو اینجوری میکنی مگه فقط تو مادری و بچه اوردی و.... این درک نشدن از طرف دیگران هم بیشتر کلافه م میکنه و حس بوچی میکنم ولی بخدا که دست خودم نیست کاش یکی بود درکم میکرد😔
مامان اهورا💙 مامان اهورا💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی(🖐️)
وقتی اومد بیرون یه حس سبک شدن داشتم که انگار اون من نبودم که اینهمه درد داشتم خیلییی خوب بود صدای گریشو که شنیدم خیلی آروم گرفتم خیلی حس عجیب و خوبی بود تا داشتن پسرم و تمیز میکردن دکترمم منو بخیه زد ولی نمیدونم چن تا بخیه خوردم ولی گفت که بخیه هات جذبی هستن وقتی بخیه هام تموم شد پسرمو آوردن گذاشتم رو سینم واز حسم نمیتونم بگم که چقد خوب بود تا۲ ساعت تو اون اتاقه بودم و شوهرم و مادر شوهرمم پیشم بودن بعد از دو ساعت رفتیم تو بخش
ولی وااااقعاااا بخوابم بگم خیلییی تجربه خوبی بود و دردش اونجوری که میگن نیست من دردایی که تو خونه کشیدم اصلا فکرشو نمیکردم درد زایمان باشن من انقد لوس بودم که هیچکس باورش نمیشد من میمخوام زایمان طبیعی انجام بدم مامانم هی میگفت که سزارین کن اما من همش میگفتم فقط طبیعی و الان واقعا از تصمیمم راضیم و همه کارامو خودم دارم انجام میدم البته مامانم و مادرشوهرم همش پیشمن و دارن خیلی لوسم میکنن😂🤭