۹ پاسخ

نه عزیزم من دعوا نمیکنم
مگه پدرش از قصد این کارو کرده؟
بعد هم تقصیر همسرتون نبوده که باد درو بسته
مگه از این اتفاقا برای ما پیش نمیاد وقتی بچه دست ماست؟

بله منم همینطوره، حس میکنم کم کاری کرده

نه اصلا
همسرم هم همینطوره

آره دیگه ماخانمااعصاب معصاب نداریم دیگه....😄😄

دیروز وقت دکتر داشتم دختر و شوهرم تو ماشین بودن،دختر فندک ماشین روشن کرده بود و برداشته بود ،دستش سوخت.شوهرمم اومده ازش بگیره دست اونم سوخته بود.
بالاخره اتفاق بوده من باهاش برخورد نکردم.
شماهم بذار روی حساب اتفاق،براش صدقه رد کن که اتفاق بدتر نیوفتاده

منم اونو دعوا میکنم یا چش غر میرم ..

دقیقا منم مثل شمام شده ماهان بامن بود افتاده پاش کبود شده یا خیلی چیزای دیگه همسرم اصلا سرزنشم نمیکنه ولی من فقط کافیه یچیزی بشه خیلی سرش غر میزنم خودم از این اخلاقم بدم میاد 🥲

چه جالب دلانای منم اگه خیلی دردش بیاد گریه میکنه
نه ما برعکسیم من چیزی نمیگم همسرم دعوا میکنه
دعوا که نه مثلا میگه چرا حواست نبود و از این حرفا

همسرت مقصره؟
مقصر یعنی زمانی که از عمد کاری می‌کنه و می‌دونه بچه آسیب میبینه
شما هر دو والد هستین و به یک اندازه مهربان و دلسوز کسی والد برتر نیست بنظرم

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
دلم میخواد شوهرمو خفه کنم دیگه از دستش بریدم
خدا رایانو برام حفظ کنه اما اگه میدونستم انقدر پدر بدیه به خدا نمیذاشتم نعمت پر بودنو داشته باشه
دیوونه ست تو خونه که اصلا نمیذاره بچه راه بره همش گرفتاش کلا ۵ روز در هفته روزی دو ساعت خونه ست تا میاد چون اعصابش نمیکشه میگه بخوابونش
جایی بریم کوفت همه امون میکنه
امروز تولد پسر بزرگم بود رفتیم رستوران دیوونه کرد مارو بچه پیش بابام نشسته این از اینور داد میزنه بلند میشه که وای الان میفته کل مدت دنبال رایان بود میگه چرا پستونکشو میندازه چرا میگه بریم ماشین سواری چرا گریه میکنه چرا غر میزنه میگم بچه ست همه همینن میگه نخیر اصلا اینطور نیست تو جمع باز هیچی بهش نگفتم یه دفعه پستونکشو انداخت با اخم و تخم و صدای نسبتا بلند از یقه بچه رو میده به سمت جلو در حالیکه رایان داره واسه پستونکش گریه میکنه
اصلا نمیفهمه این بچه ست منم تو ماشین شستم پهنش کردم گفتم اصلا قبول هیچ بچه ای مثل رایان نیست رایان همینه تو همیشه کوفت میکنی همه چیو به ما میگه نه من کاری نکردم رایان کرده
به خدا هیچ جا نمیرم باهاش چون اینجور میکنه همیشه سه تایی با پسرامم یا با مامان و بابام
ادامه کامنت
مامان ریحانه مامان ریحانه ۲ سالگی
سلام مامانا خدا قوت
مامانایی که بچه های نزدیک دو سال دارید به راهنمایی و کمکتون نیاز دارم❤🌹
دختر من از وقتی که راه افتاده یعنی یکسالگی بشدت شلوغ و پرتحرک هست و باید به همه چی دست بزنه و تجربه کنه چه تو خونه چه تو ماشین چه تو مهمونی  مثلا مبلمان و تمام صندلی ها رو کلا جمع کردیم چون میرفت از روشون میپرید پایین و به خودش آسیب میزد از ۱۸ ماهگی تا الان هم شدت شلوغی ش بیشتر شده اصلا خودش تنهایی با اسباب بازی هاش مشغول نمیشه مدام باید یکی پیشش باشه باهاش بازی کنه وابستگیش هم به ما زیاده هر جا میرم باید دستمو بگیره باهام بیاد حتی داخل سرویس توضیح منطقی هم میدم که میرم و برمیگردم باز تنهاش بذارم دنبالم میدوه و وحشتناک گریه میکنه هشتاد درصد مواقع هم در حال نق زدن و گریه و بهانه گیری هست بدون اینکه گرسنه یا تشنه یا مریض باشه تو پوشک بستن و لباس پوشیدن هم اصلا همکاری نمیکنه گریه میکنه و فرار میکنه بیرون هم میبریم که انرژیش تخلیه بشه باز خونه اومدنی همش در حال گریه هست تو جمع ها هم با بچه ها زیاد بازی نمیکنه بیشتر میره سمت وسیله های اطراف. در حد پنجاه کلمه و پشت سرهم یکی دو کلمه فعل و فاعل حرف میزنه ولی اکثرا دلیل گریه هاشو نمیگه.این کاراش استرس منو هم بشدت زیاد کرده

سوالم اینه که تجربه مشابهی داشتید؟ راهکاری دارید لطف کنید؟بعد از چه مدت گریه هاش کمتر میشه؟ 
مامان ریحانه مامان ریحانه ۲ سالگی
سلام مامانا خدا قوت
مامانایی که بچه های نزدیک دو سال دارید به راهنمایی و کمکتون نیاز دارم❤🌹
دختر من از وقتی که راه افتاده یعنی یکسالگی بشدت شلوغ و پرتحرک هست و باید به همه چی دست بزنه و تجربه کنه چه تو خونه چه تو ماشین چه تو مهمونی  مثلا مبلمان و تمام صندلی ها رو کلا جمع کردیم چون میرفت از روشون میپرید پایین و به خودش آسیب میزد از ۱۸ ماهگی تا الان هم شدت شلوغی ش بیشتر شده اصلا خودش تنهایی با اسباب بازی هاش مشغول نمیشه مدام باید یکی پیشش باشه باهاش بازی کنه وابستگیش هم به ما زیاده هر جا میرم باید دستمو بگیره باهام بیاد حتی داخل سرویس توضیح منطقی هم میدم که میرم و برمیگردم باز تنهاش بذارم دنبالم میدوه و وحشتناک گریه میکنه هشتاد درصد مواقع هم در حال نق زدن و گریه و بهانه گیری هست بدون اینکه گرسنه یا تشنه یا مریض باشه تو پوشک بستن و لباس پوشیدن هم اصلا همکاری نمیکنه گریه میکنه و فرار میکنه بیرون هم میبریم که انرژیش تخلیه بشه باز خونه اومدنی همش در حال گریه هست تو جمع ها هم با بچه ها زیاد بازی نمیکنه بیشتر میره سمت وسیله های اطراف. در حد پنجاه کلمه و پشت سرهم یکی دو کلمه فعل و فاعل حرف میزنه ولی اکثرا دلیل گریه هاشو نمیگه.این کاراش استرس منو هم بشدت زیاد کرده

سوالم اینه که تجربه مشابهی داشتید؟ راهکاری دارید لطف کنید؟بعد از چه مدت گریه هاش کمتر میشه؟