۱۱ پاسخ

عزیزم اگه میخوای طبق برنامه باشه باید خودت بالا سرش باشی.یا پرستار بگیری برنامه بنویسی طبق اون انجام بده
مادرت لطف کرده اومده از زندگیش میزنه مراقب بچه شماست ولی خب طبق تربیت و روش خودش پیش میره.نمیشه ایراد گرفت

آره ميفهمم چي ميگي كلا بچه ها چشمشون به يكي غير از پدر و مادر ميخوره اينجوري بد قلق ميشن
آره بيسكوييت اشتهاي بچه رو داغون ميكنه ولي نميشه چيزي بگي مادره دلش ميشكنه بخاطر تو اومده كاش باهاش مشورت كني مثلا بگي مامان به نظرت بيسكوييت اشتهاي بچه رو كم نكرده ؟ يجور كه ناراحت نشه مثلا

عزیزم چیزایی که دوس نداری بهش بدی را جمع کن. بذار جایی.
برای اینکه ناراحت نشن بگو آیین ریخت زمین.
دیگه بقیه چیزها تا یکماه هست بقول خودت تحمل کن.
ناراحت نشیا کلا بیسکویت خودتم نباید میخریدی دیگه.

سلام عزیزم پی وی تو چک میکنی

عزیزم مادر است دیگر هر چی بگی باز طبق اصول تربیتی خودشون جلو میرن
احتمالا مادرت به زور خواسته بهش غذا بده که بچه از غذا خوردن بیزار شده
مادرتون چند سالشه؟
بهش توضیح بده بدون عصبانیت بگو ببین طبق سلیقه خودت عادتهای ایین رو انجام نمیدی بچه هم بد خواب شده هم بد غذا بگو کارایی که خودت واسش انجام میدادی رو کاغذ بنویس واسش بگو از صبح که بیدار شد طبق اون انجام بده اگه یادت میره
بگو اگه شما عادت های ایین رو مختل کنی اونوقت اذیت میشی خسته از سر کار برمیگردی اونوقت بچه هم هم نق میزنه و اذیت میکنه ارامشتو بهم میریزه ازش خواهش کن با زبون نرم طوری که دلخور نشه بگو بهش به امید اینکه انجام بده

خوشبحالت که مامانی داری بیادکمکت من که تاحالااصلاکمکم نکرده چه زمانی که السابستری بودچه زمانی تونوزادی کلیه هاص شن ریزه دادچه روزهای اول زایمانم!!!،شمابیسگوییت یا...روازتوخونه حذف کنین وفقط بیرون بخرین

سلام عزیزم بچه ها اینطورین یا مهمون برن یا مهمون بیاد کلا نظمشون بهم میریزه
الان دیگه وقت امتحاناته بازم تمام وقت میرین مدرسه؟

عزیزمممم متاسفانه چاره ای جز تحمل نداری ... چون مامان ها این رفتارشون درست بشو نیست 🙈🫣 کاملا درک میکنم و میفهمم چی میگی این چند وقت هم تحمل کن ... روزایی که هستی بیسکوییت و اینا رو جایی دور از دسترس بذار 😬🤭
به اعصابت هم مسلط باش و ایام تابستون حتما حتما بگرد مهد خوب پیدا کن و پسرت رو عادت بده که اول مهر دیگه این مشکلات رو نداشته باشی

بنظرم چیزای مصنوعی رو حذف کن
اونا مواد نگهدارنده دارن
هرچی بدین خودتون درس کنید
اونا مواد نگهدارنده دارند

من چیزی گفتم ناراحت شدی نظرمو دادم فحش ندادم اینجوری جواب دادید واقعا دلیل این رفتارتون خیلی بد بود .... اوکی امیدوارم ودرست بشه

وای من دقیقا درکت میکنم و این حسها رو مشابه تحربه کردم با مادرم
و هرچی هم براشون توصیح میدادم کار خودشون میکردن
دقیقا پسرهای منم همه کاراشون رو برنامه و تایم خودش
تا زمانی که میریم خونه مامانم یک‌حوری بهم میریزشون ک داغان

سوال های مرتبط

مامان آیین مامان آیین ۱۵ ماهگی
میخوام بازم مثل همیشه درد دل کنم
من دوره بارداری وحشتناکی داشتم،علاوه بر اون از خونه ای که داخلش زندگی میکردیم میترسیدم و چون همیشه تنها بودم این ترس ده برابر میشد،همش فکر میکردم خونه پر از جن هست ،که قبل زایمانم کوچ کردیم
جدای از اون وقتی آیین به دنیا امد کولیک شدید داشت تا چهار ماهگی منم تو شهر غریب تنها بودم
به هر حال افسردگی شدید گرفتم و بسیار هم عصبی شدم
خیلی خیلی عصبی
گاهی واقعا کنترل خودمو از دست میدم
تا حالا کوچکترین آسیبی به آیین نزدم ولی خب خیلی عصبی میشم وقتی بی قراره یا بی خوابه یا اذیت میکنه
از طرفی آیین اصلا منو نمیشناسه،وقتی میگن مامان کو اصلا به من نگاه نمیکنه،ده ساعت هم پیشم نباشه متوجه نمیشه و مدام همه اینو به روم میارن
همه حتی مادر و خواهر خودم همش میگن مهسا آیین تورو نمیشناسه
و من فکر میکنم به خاطر همین عصبانیتم هستش که از من بدش میاد
اصلا دوستم نداره
اصلا اصلا اصلا منو نمیشناسه و تحویل نمیگیره
و این بیشتر عصبی و هاراحت و افسرده م میکنه
حتی دیروز خواهرم میگه معلومه که نمیشناسه وقتی شیر بهش ندادی،در حالیکه تا هفت ماهکی شیر خورد،بعدش خشک شد اونم به خاطر یه فشار عصبی
تقصیر منم نبود
نمیدونم چکار کنم،دلم میخواد بمیرم راحت بشم
از طرفی به خاطر آیین رابطه م با همسرم افتضاح شده
نسیت به هم سرد و بی تفاوت شدیم
دوماهه هیچ رابطه ای بین ما نبوده
شوهرم از وقتی بی یی چکم مثبت شد حتی یک شب کنارم نخوابیده،اگر هم خوابیده گله کردم و ابراز ناراحتی کردم،خوابیده بعد وسط شب رفته پیش آیین خوابیده
واقعا خسته م
هر روز عوض این که حالم بهتر بشه بدتر میشم و هیچ کس هم مراعات نمیکنه حداقل زخم زبون بهم نزنن