۸ پاسخ

من بچه خواهرم ۲ سالش بود میدونست میومد دست میزاشت رو دلم‌بوسش می‌کرد

بگو ی نی نی کوچولو میخاد بیاد خونمون
باهاش بازی کنی
برات چیزای خوشگل می‌خره
ی داداش کوچولو میاد اینجوری بهش بگو

من به دخترم هیچی نگفتم به هیچکس هم اجازه ندادم حرفی بزنه چون بچه چیزی نمی‌فهمه و نمیتونی هر چیزی خریدی بهش بگی دست نزن برا تو نیس ممکنه حسادت از الان تو وجودش ریشه بزنه
من از بیمارستان با پسرم اومدم برا دخترم هدیه خریدم و گفتم اینو داداش خریده برات و از حالا به بعد میخواد باهاشون زندگی کنه
روزای اول همش با دخترم بودیم کم کم مسیولین دادم که پوشک بیاره یا دستمال مرطوب بیاره یا کمکم حمومش کنیم و...بهش فهموندم که بچه کوچیکه نیاز دارن ازشون مراقبت کنیم دیگه کمک میکرد
هرچی هم می‌خریدم براش بهش میگفتم داداش گفته برا اجی اینو بخرم
راحت کنار اومد
بنظرم هیچی نگین و اجازه ندین کسی چیزی بگه

منم بچم دوسال و ۸ ماهشه از اول میگفتم نینی تو شکمم الان دیگه خودش میاد دست میذاره رو شکمم میگه داداشی بیا بازی زودتر بیا .... پاشو غذا بخور ولی جلوی شوهرم یا کسی میگم بیا با داداشی حرف بزن میگه نه زشته

دختر من ی سال و نیمشه میدونه داداشش تو شکم مامانه

منم مثل شما هستم

بچه ها دلشون زود سر میاد صبر ندارن تحمل انتظار ندارن به نظرم فعلا نگین من خودم پسر دومم نگفتم بهش با اینکه ۴ سالشه

دیگ بهش بگو تا باهاش بازی کنه

سوال های مرتبط

مامان دلماه و دلیار🩷💜 مامان دلماه و دلیار🩷💜 هفته سی‌وششم بارداری
مامان 💙علی و الیاس🩵 مامان 💙علی و الیاس🩵 هفته بیست‌وششم بارداری