من امروز واقعا واقعا اذیت شدم یعنی خیلی بهم سخت گذشتش ))):
دکترم بهم گفت ۶ بیا بیمارستان منم زود میام
منم کارامو کردن و بهم سوند وصل کردن که واقعا دردناک و سوزناک 🫠 بود و منو همونطوری تا ساعت ۱۲ و نیم معطل کردن چون دکترم اونموقه اومد ... البته این تقصیر دکترم بود نه بیمارستان
بعدشم که تو اتاق عمل من میخواستم بیهوش بشم ولی باهام صحبت کردن یه خانومی گفتن بی حسی برای دردای بعدت خیلی بهتره واقعنم راس میگفتش از روند زایمان خیلی راضی بودم و همه چی خوب پیش رفت و حالم خوب بود ... دکترمم جدای از بد قولیش ( خانم دکتر فارغ ) دستش خوب بودو مهربون و با حوصله بود ... بعدش تو اتاق ریکاوری چند بار دلمو فشار دادن که اصلا دردشونو حس نکردم ولی وقتی کم کم بی حسی از کمرم شروع شد به تموم شدن دردای شدید دلم شروع شد و انقدر وحشتناک بودن که نفسم بالا نمیومد و میلرزیدم ... بعد اونم سه باری دلمو فشار دادن که دردش ترسناک ترین و بدترین درد دنیا بود ... ولی خب تموم شدن و مسکن و شیاف برام گذاشتن و آرومتر شدم تا اینکه الان بی حسی بطور کامل از بدنم رفت و راحت تر شدم ... خداروشکر من همش تو دردام سوره ولعصر و میخوندم و به معنیه قشنگش فک میکردم و آروم میشدم تا تموم شد ... همه دردا میگذرن و تموم میشن ولی من اگه برگردم عقب بازم سزارین و انتخاب میکنم چون چند نفر جلوم طبیعی زایمان کردن و من تو خودم نمیبینم که اون حالتو تحمل کنم ... الآنم به جز درد بخیه هام چیز دیگه ای اذیتم نمیکنه ...
انشالله همتون زایمان خوبی داشته باشید و همونی باشه که داضی هستید

۸ پاسخ

عزیزم به سلامتی مبارک باشه نی نی خوشگلم خدا حافظش باشه ان شاالله. زایمان طبیعی بدترین تجربه عمرمه... سوره والعصر خیلی عالیه منم معنیشو خیلی دوس دارم و زیاد میخونم 🥰

همه از درد فشار دادن شکم تو سرارین میگن منم سز بودم بی حسی هم بودم ولی چزا هیچی یادم نیس از فشار دادن شکم؟؟؟یعنی میشه شکم منو فشارنداره باشن؟😅😭😅

من انتخابم بیهوشی بود تا بهوش اومدم هم برام پمپ درد گذاشتن، تو اتاق خودمم رفتم برام شیاف گذاشتن. تقریبا درد شدیدی حس نکردم و هر دفعه به روز زایمانم فکر میکنم فقط خاطرات خوبش جلو چشممه تا درداش. تنها درد شدیدم موقع پایین اومدن از تخت بود که اونم اونقدری نبود نشه تحمل کرد.

عزیزم با زیرمیزی دکتر هزینه بیمارستانت شد ۵۰میلیون؟

عزیزم قدم کوچولوت مبارک باشه .خداروشکر که از انتخابت راضی بودی عزیزدلم♥️

خدا قوت
فقط یه سزارینی درد سزارینیو میفهمه
اما منم باهمه اذیتام بازم برگردم عقب
انتخابم سزارینه

بسلامتی عزیزم..خداروشکر بسلامت گذشته..شیر خودتو میدی عزیزم؟پمپ دردم داشی؟

ب سلامتی گلم خدارو شکر که الان خوبی ایشالا که قلب قشنگش واست 120سال بتپه

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۱۲ ماهگی
تجربه زایمان:
دکترم بهم ۳۹ هفته ۱ روز نوبت سز داده بود ولی من زودتر از اون تاریخ درد طبیعیم شروع شد
۳۸ هفته ۵ روز غروب خون آبه دیدم و کمرم درد میکرد کم کم دردش بیشتر شد و من سریع رفتم دوش گرفتم و وسیله هام رو برداشتم که برم بیمارستان
بیمارستانی که میخواستم برم خصوصی بود و بیمارستان خوبی بود
ازم nst گرفتن و دیدن بله درد زایمان دارم و به دکترم تماس گرفتن تا بیاد و در این حین منو آماده اتاق عمل کردن بهم سوند وصل کردن که حس خوبی نداشت اصلا برام... و لباس اتاق عمل رو بهم پوشوندن و منو بردن اتاق عمل...
خیلی زیاد استرس داشتم و ترسیده بودم
ولی کادر پزشکی با رفتارشون و شوخی هاشون سعی میکردن استرس منو کم کنن این خیلی خوب بود
بهم آمپول بی حسی زدن یهو پاهام گرم گرم شد یه حس عجیبی داشت برام
آمپول که درد نداشت برام
و بعد یه پرده ای گذاشتن جلوم و شروع کردن به عمل من قسمت بالاتنم میلرزید که میگفتن طبیعیه ولی من فک کنم استرس هم باعثش میشد نمیدونم
بعد از چند دقیقه یه فشار خیلی خیلی شدیدی پایین قفسه سینه م دادن که خیلی بد بود و بعدش صدای گل پسرم رو شنیدم و بردن تمیزش کردن و آوردن این بخشش فوق العاده بود و من نمیتونم توصیفش کنم واقعا...
و بعد مارو بردن ریکاوری
و بعد از چند دقیقه بردن اتاق
و کم کم بی حسی رفت و دردا شروع شد خیلی سخت بود مخصوصا دو روز اول ولی بعد از دو روز هر روز بهتر شدم...
۲۴ آبان ساعت ۲۳.۴۵ پسرم به دنیا اومد
سوالی دارید بپرسید جواب میدم
آواتار مامان رضا مامان رضا رضا ۷ سالگی
مبارکه . خوش قدم باشه انشاالله . قدمش مبارک
مامان نی نی قشنگه مامان نی نی قشنگه ۱ ماهگی
تجربه زایمان
قرار بود طبیعی زایمان کنم ولی چون خونرسانی به جنین کم بود و ممکن بود خطرناک باشه سزارین رو انتخاب کردم، صبح روز سه شنبه ۱۷ مهر ساعت نه و نیم با مادر و همسرم به بیمارستان رفتیم. دیگه سرم زدن و چند ساعت منتظر بودم. تا اینکه بالاخره ساعت حدود ۲ بردنم اتاق عمل. البته قبلش سوند وصل کردن که خیلی بد بود. گفتم نمیشه بعد بی حسی سوند وصل کنید گفتن نه! واسه من که سوند سخت بود ولی همه میگن سوند رو اصلا حس نمیکنی. خلاصه رفتیم اتاق عمل، اونجا هم آمپول بی حسی زدن که اصلا سخت نبود و مثل یه آمپول معمولی بود. بعدش گفتن دراز بکش و پاهاتو بلند کن که نتونستم پامو بلند کنم. یه پارچه کشیدن جلوم و عمل رو شروع کردن. درد نداشت ولی حس میکردم دارن یه کارایی میکنن. منم هی حرف میزدم بعد دکتر گفت واسش مسکن بزنید. مسکن نبود بیهوشی بود که البته خدا خیرشون بده اگه نمیزدن خیلی بد میشد. البته بیهوشی کامل نبود ولی خب یه کم بود مثل یه حالت خواب و بیداری. وسطاش بچه رو نشونم دادن که چون بیهوش بودم در حد یک ثانیه یادمه
ادامه در پارت دو
مامان سدنا مامان سدنا ۲ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمان
برسه اتاق عمل لرز وحشتناکی گرفتم از ترس تو راهرو که داشتن میبردنم بشون میگفتم پشیمون شدم برمگردونین بعد گفتن میری طبیعی گفتم نه تخم میزام😂🤣دیگه کلا هذیون گفتنم شروع شد رسیدم اتاق عمل خیلی سرد بود منم لرز وحشتناک که داشتم از ترس اونجا اومدن سوند بزنن میگفتم میشه نزنین🥲😂اومدن بی حسی میگفتم میشه بیهوش کنین🥲😅کلا همش ساز خودمو میزدم ولی خدایی نه سوند درد داشت نه امپول بی حسی دیگه دکترمم اومد دید لرز دارم گفت کولرو خاموش کنین عمل شد حالا این وسط من هی میگفتن دستام تروخدا ببندین و هی هذیون میگفتم کمک بیهوشی بالاسرم بود باهام حرف میزد استرسم و کم میکرد قبل عمل بهم گفت بچه میخای باز میگفتم دیگه نه وقتی بچم بدنیا اومد میگفتن بازم میخام🤣🤣اصلا هیچی هیچی حس نکردم از عمل واقعا واقعا واقعا راحت و خوب بود همش میگم خیلی خوب بود کادر اتاق عمل استرسی که شدم همشون به روش خودشون کمکم کردن من واقعا راضی بودم از عملم و پرسنل بیمارستان همه چی
بعد دیگه بردنم ریکاوری دوساعت اونجا بودم خودم
مامان گندم مامان گندم ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت 3
خلاصه نیم ساعتم گذشت من پیشرفت نداشتم اومدن دنبالم بردن سزارین از کمر بی حس کردن سوزنش یکم درد داشتم ولی نه خیلی تو اتاق عمل دکتره که داشت بی حس میکرد گفت چقدر لگنت بالاست تو اصلا نمیتونی طبیعی زایمان کنی بی حس کرد بعد از چند دقیقه کامل بی حس شدم شروع کرد بعد از چند دقیقه دختر خوشگلمو نشونم داد بعد بخیه هم بردنم اتاق ریکاوری دو ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم بخش یواش اثر بی حسی داشت دردم شروع شد نزدیک یک ساعت درد خیلی بدی داشتم که شیاف گذاشتم بهتر شد ولی کامل نرفت دیگه خلاصه یکم خوابیدم دخترمم پیشم بود حالش خوب بود خدارو شکر چون بهم گفته بودن احتمال داره بره دستگاه ترسیده بودم ولی تو اتاق زایمان بهم امپول ریه زدن تا شب که رفتم اتاق عمل اوکی شده بود شکر خدا تا دیروزم بیمارستان بود غروب مرخص شدم اومدم خونه بخیه هامم یکم درد میکنه ولی با شیاف قابل تحمل میشه دیگه همین چیزی یادم نمیاد سوالی داشتین بپرسید جواب بدم ولی کلی بخوام بگم دیگه هیچ وقت راضی به سزارین نمیشم طبیعی هم که بدنم نمیکشه در کل دیگه بچه نمیارم 😂😂😂
مامان حسان👼 مامان حسان👼 ۷ ماهگی
..

قسمت ۳

یه پرستار خیلی مهربون بالا سرم بود چک می‌کرد منو همش. بامن حرف میزد. نمیدونم بدنم از سرما شروع کرد لرزیدن یا از عمل!! ولی بدجور از شونه به بالا میلرزیدم. برام حالت یه هیتر گذاشتن که خیلی خوب بود.یهتر شدم یکم. تو همون لحظه ها بود صدای گریخ اروم شنبدم..اوردنش بهم نشون دادن‌.پوستش خیلی نرم بود داغ بود.بوسش کردم 🥹🥹 خیلی حس خوبی بود.
دیگه ماساژ رحمی دادن که هیچی نفهمیدم ازش.فقط فشارشو حس میکردم. بخیه زدن برام. و تموم شد.. خیلی خوب بود سزارین. واقعا هیجی نفهمیدم. بردنم ریکاوری اونجا دردام شروع شد بی حسی داشت میرفت .خون میومد بین پاهام. پمپ درد داشتم بنظرم خوب بود. ماما اومد سینمو فشار داد شروع کرد ماساژ رحمی..خیلی دردداشت داشتم میمردم. بهم گفته بودن سرتو بالا نیار سردرد نگیری ولی مگه میشد؟ از درد خودمو میکشوندم بالا میگفتم بسه تروخودا. میگفت تحمل کن. .بنظرم سخت ترین قسمت عمل من ماساژ رحمی من بود

وقتی تموم شد ماساژ یکم دیگه موندم ریکاوری منو بردن بخش و جابه جام کردم تو اتاقم ..
من هفته ۳۸ و ۴ روز سزارین شدم.. خداروشکر
مامان بچک مامان بچک ۴ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم