بعد دوماه نگرانی و کلی استرس و گریه و بی قراری کردن
دیروز پسرمو بردیم بیمارستان لقمان برای انجام تست شنواییABR
وای که چقدر حس بدی بود
من که خودم طاقت نیاوردم که تو اتاق بمونم همسرم با پسرم رفت داخل و ما بیرون منتطر موندیم
خداروشکر تستABRخوب بود امروز هم جوابش رو میبرم دکتر ببینم اقدام دیگه ای لازمه یا نه
همش دعام اینه انشالله هیچ بچه ای مریض نشه چون برا پدر و مادرش خیلی سخت و دردناکه

۷ پاسخ

میگم پسرت تو خواب با صدا بیدار میشد؟

سلام عزیزم

خداروشکر منم امروز میبرم abr برامون دعا کنید

از منم همینجوری شده، 33 هفته و6 روز زایمان کردم، بعد ترخیص دخترم رفتم تست رد شد گفت abr باید بدین، شما چند روز بستری شد؟ امتحانش هم میکردین با صدا؟

منم سه ماهگی باید ببرم پسرمو . هزینش چقدر شد عزیز

مگه تو بیمارستان انجام نداده بودن بدو تولد؟

چرا چیشده بود عزیزم؟

مقالات مرتبط

دمای مناسب اتاق خواب نوزاد
دمای مناسب اتاق خواب نوزاد در زمستان و تابستان
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان
رگه‌های قهوه‌ای در مدفوع نوزاد
رگه‌ های قهوه‌ ای در مدفوع نوزاد نشانه چیست؟+خطرات آن
حس بویایی در کودکان شیرخوار
حس بویایی در کودکان شیرخوار

سوال های مرتبط

مامان 🧿🧿آقا آرن🧿🧿 مامان 🧿🧿آقا آرن🧿🧿 ۱۱ ماهگی
الان تو گالریم بود چشمم افتاد ب این عکسا چقدر دلم گرفت ۶ ام دی با خوشحالی رفتم بیمارستان چقدر تدارک دیدم لباس خریدم فیلمبردار گرفتیم با دیزاینر صحبت کردیم اتاق و دیزاین کردن و در آخر بچه بعد از زایمان من مستقیم رفت ان آی سیو 🥺خدا واسه دشمن آدمم همچین روزی نخواد چقدر حس بدی بود چقدر خودم و همسرم گریه میکردیم خدایا شکرت بابت اینروزا که پسرم صحیح و سالم کنارمه🙏🙏
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ❤karen❤ مامان ❤karen❤ ۱۰ ماهگی
سلام
امروز پسرمو بردیم ختنه کردیم ، از وقتی آمپول بی حسی رو زدن کلی گریه کرد ، الانم همش بالا میاره و گریه میکنه ،پسرم خواب بود وقتی آمپولو زدن کلی ترسید مامانایی که ختنه کردین بچه های شمام اینجوری کرد ؟؟؟😭😭😭😭😭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۱۲ ماهگی
سلام مامانا... امروز پسرم واکسن ۴ ماهگی زده همون موقع که واکسن رو زد چند دقیقه ای گریه کرد بعد دیگه هیچی نگفت..خیلی بی حال بود سریع هم خواب رفت. این بی حالی طبیعیه یا خطرناکه؟؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان پسری*بردیا* مامان پسری*بردیا* ۹ ماهگی
هیچوقت یادم نمیره، بچمو با هزار ذوق بعد ۵ روز بعد بستری برای اولین بار اینجا بغلش کردم، خیلی سخت بود، بیمارستان خاک تو سر وقتی دنیا اوردنش حتی صورتشو بهم نزدن و بغلم ندادن، ی حسی تو دلم بود وقتی اوردیم خونه بغل کردم ک این حس هیچوقت با حس های دیگه قابل مقایسه نیست و نخواهد بود🥲🥲
انشالله ک هیچ بچه ای از مادرش دور نباشه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان جوجه من مامان جوجه من ۹ ماهگی
مامانا سلام میگم من با بچه ام بیرون بودم نور افشانی کردن و صداش خیلی بلند بود درحدی که گوشای من درد گرفت ولی پسرم اصلا نترسید و گریه هم نکرد الان برای گوشش مشکل پیش نیاد؟ کسی تجربه ای نداره؟ لازمه دکتر ببرم؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان میران👑 مامان میران👑 ۱۱ ماهگی
از ته دلم از خدا میخوام هیچ پدر و مادری هیییییییییچ وقت بچه اش رو روی تخت بیمارستان نبینه به هر دلیلی که می‌خواد باشه🙏🏻 یکی از سخت ترین روزای زندگیم بود امیدوارم دیگه تکرار نشه🥺 مامانا برای پسرم دعا کنید🙏🏻
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان ❤️آراد❤️ مامان ❤️آراد❤️ ۱۱ ماهگی
من امروز عصر پسرمو میبرم برای ختنه به روش جراحی(سنتی)
کسایی که تجربه دارین سخت بود؟؟بچه تا چند روز اذیت میشه؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ماهلين🌙 مامان ماهلين🌙 ۶ ماهگی
مامانایی که تجربه ی واکسن ۴ ماهگی‌ رو داشتن بیان بگن
من ۱۳ شهریور ماهلینو میبرم برای واکسنش
بچم برای یواکسن دوماهگی خیلی خیلی اذیت شد
هم تب کرده بود هم بی قراری حتی بالا هم اورده بود 🥹🥹🥹
استرس واکسن ۴ ماهگیشو الان دارم🥹🥹🥹
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آرین مامان آرین ۴ ماهگی
*تجربه زایمان 🤱۳*
بعد بی حس شدن دکتر شروع کرد به شکافتن شکمم دردی حس نمیکردم ولی حس فشار چاقوی جراحی رو خیلی خوب حس میکردم و بعد یه احساس مکش خیلی زیاد انگار که دارن دل و روده ام رو از تو بدنم میکشن بیرون و بعد صدای گریه آرین و حس خوب آرامش ...آروم شدم
آرین من به دنیا اومد
آرین من سالم به دنیا اومد خدایا شکرت🤲
بعد اتاق عمل من رو بردن اتاق ریکاوری که حدود دوساعتی اونجا بودم تو این فاصله هم یه ماما میومد شکمم رو فشار میداد و هردفعه احساس دردش بیشتر می‌شد چون بی حسی کم کم داشت از بدنم خارج میشد دردش غیر قابل تصور بود انگار روح از بدنم خارج میشه
بعد منو بردن تو اتاق بخش زنان که مشترک بود با یه خانوم دیگه اینجا هم دلم گرف چون دوست داشتم با بچه ام و شوهرم تنها باشم ولی اون شب به قدری شلوغ بود که اتاق خصوصی گیرمون نیومده بود و شوهرم مجبور شده بود دو تخته بگیره
به من حتی پمپ درد هم وصل نکردن فقط چند باری اومدن مسکن تزریق کردن و بار آخر هم شیاف گذاشتن
صبح روز دوم دکتر بهم سر زد ولی چون هنوز شکمم کار نکرده بود نگهم داشت تا وقتی شکمم کار کنه
صبح همون روز شوهرم رفت تا اتاق خصوصی پیدا کنه و شکر خدا یه مریض داشت مرخص میشد و ما جابجا شدیم به اتاق جدید
اونجا تونستم یکم استراحت کنم
بقیه 👈 تجربه زایمان🤱۴
مامان آرکان مامان آرکان ۷ ماهگی
ای خدا به هیچکس گریه کردن بچشو نشون نده دیشب سنگ کلیه پسرم تکون خورده بود به حدی جیغ و داد کرد که حالم خراب شد به حق این روزا هیچ بچه ای مریض نشه خیلی گناه دارن🥺😭
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجوممد مامان جوجوممد ۷ ماهگی
سلام
خانمها پسرمو امروز میبرم ختنه کنن
توصیه ای دارین؟
داروی خاصی بهش بدم قبلش؟ وسیله ای با خودم نیازه ببرم یا نه؟ یا هر چیز دیگه ای ک امروز کمکم میکنه و احتیاجی بدونم
ممنووون
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمد مامان محمد ۹ ماهگی
بالاخره بردیم حلقه پسرمو ک یه طرفش افتاده بود یه طرفش نه و پسرم امروز همش گریه میکرد، دکترش برداشت و پسرم راحت شد اما الان نمیدونم چطوری اونجاشو بشورم همش میترسم گریه کنه دکتره گفت با اب ولرم بشورش ک هیچ پمادی هم نزن
مامان گل پسر مامان گل پسر ۷ ماهگی
سلام خانوما امروز پسرمو میبرم مراسم شیر خوارگان نذر داشتم چون بعد نذر شیر هم گفتم که باید شیر پخش کنم یه بسته کامل که بعد پاکتی های نفره هسته. از اون یه بسته میشه خودم هم بخورم 🤭 یا برا خودم باید برا خودم یکی دیگه بخرم؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شازده کوچولو مامان شازده کوچولو ۱۰ ماهگی
بچه ها من دو سه بار اخری که با ماشین و نی نی مون بیرون رفتیم، پسرم خیلی بی قراری می کرد. جاش ک‌کثیف نبود، شیر هم خورده بود و همه چیزش مهیا بود اما یه ریز گریه و بی قراری می کرد.
چکار کنیم ک توی ماشین اروم باشن؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجو علی🧸😅 مامان جوجو علی🧸😅 ۶ ماهگی
پارت 4

بخیه زدنم ی نیم ساعتی طول کشید بعد بردنم ریکاوری ی یکساعتی اونجا بودم ب پسرم شیر دادم که بهترین حس دنیا بود 🧸
ی پستونک دادن دهنش گفتن اینو باید پنجاه بار بمکه ببینیم سالمه چون مدفوع کرده بود اینجا بود منم استرس گرفت اما شاه پسرم صحیح و سالم بود همین که پام از اتاق عمل گذاشتم بیرون شوهرم سریع اومد پیشونی مو بوسید دستم و گرفت و منو بردن بخش چون شب بود دیگه شوهرم اونجا راه ندادن چند باری اومدن شکمم و فشار دادن که واقعا وحشتناک بود بهم گفتن تا نه ساعت چیزی نخور بعد از نه ساعت راه برو و همچین مایعات بخور ساعت پنج صبح شروع کردم ب خوردن مایعات و همچنین لباسام و عوض کردم و راه رفتم اولش یکم سخت بود اما بعدش خوب بود. دیگه من با پارتی بازی اتاقم وی ای پی بود منم تحمل دردم خیلی بالاست حتی یدونه شیاف هم استفاده نکردن فردا صبح عموی شوهرم اومد با چند تا دکتربالا سرم هم بچه و هم خودم سالم بودیم اما دکتر گفت چون شب زایمان کردم دوشب بمونم اما من چون اصرار مردم عموم منو بعدازظهر روز چهارشنبه مرخص کرد 😅😍

خلاصه دوستان خیلی حس شیرینی بود اگر برگردم ب عقب سز و انتخاب میکردم از اول 🙃
مشاهده ۴ پاسخ دیگر