سلام دوستان
اینکه میگن بچه رو تا ۴۰ روز نبر بیرون خرافاته؟
شما چیکار میکنید ؟ میرید بیرون؟ً

قدیمی ها چیزی رو بی حکمت نمیگفتن. مثلا چون سیستم ایمنی بدن نوزاد هنوز ضعیفه تا ۴۰ روز میگن مثلا نبرید که فلان...
یا چون خود مادر تا چهل روز بدنش باز سازی میشه و احتیاج به استراحت بیشتر داره و بیرون رفتنی مجبوره بیشتر بشینه یا راه بره و فشار روی لگن و رحم میاد به اون خاطر. با خرافات قاتی کردن. و مردم ما هم عاشق خرافات. ولی در پس حرفاشون واقعا حکمت نهفته اس

بلاخره بچه مجبوری دکتر ببری یعنی باید بچه عذاب بکشه و نبریش دکتر چون ۴۰ روزش نشده

من اصلا خونه نموندم همش بیرونم

نه میدونی ما میگیم که شب بچه میترسه روزا میبریم بیرون

بیرون میشه برد منتاها باید قبل اذان مغرب تو خونه باشه

من همش خونم🤦البته رفتم واسه دکتر .ولی مهمونی نرفتم

این واسه قدیمه ک بچه رو خونه ب دنیا می اوردن نه الان ک بچه زایشگاه بدنیا میاد و از روز اول بیرونه بعدشم ک همش باید بری بهداشت دکتر اینور اونور

ولی نبری بهتره. الان برادر زاده من ۶ ساله بچه بود خوب بود ولی چهل در نیومده بود. زنداداشم برد خونه مادر بزرگش ..... بعد مریضه هنوزم که هنوز خوب نشده ‌. بعد یه رنه گفته بود این چهل روزش در نیومده بریدید بیرون چشم زخم خورده به استخوانش بخاطر اون این. خوب نمیشه همش مریضع

اره بابا خرافاته آدم میپوسه توخونه

من روز سوم بچمو گذاشتم تو کالسکه رفتم مانتو خریدم از همونجا ک پام ب بیرون باز شد شد دیگ بیس چاری بیرون بودم

نه صبح میشه شبا فکنم نیاید برد چون میگن بی وقته میشه.

اره خرافاته🥴من ک اعتقاد ندارم ولی مامان باباها معتقدن. بیرون میشه ولی قبرستون و جاهای این چنینی میگن نبرین

من دو هفته بعد زایمان اولم عروسی خواهرم بود هم کلی خرید رفتیم هم عروسی خدارو شکر هیچیشم نشد همش خرافاته

مگه میشه فرداش میگن باید ببری آزمایش بده بچه بعدش هم زردی مردی میگیره مجبوری ببری دکتر اینا همه‌چرته من بچمو ۲۰ روزه بود بردم خونه مادرشوهرم خونه مامانم هیچی نشد شکرخدا

مادر شوهر منم گفت اما‌ من بردمش بیرون به خاطر اینکه دکترم بردمش گفتم همش نباید بچه به دکتر باشه تفریح هم باشه تازه برایه دردش هم خوب بود

منم نمی‌خوام ببرم چون از زمان قدیم حتما چیزی دیدن یا میدونستن که میگفتن نبرین، نه اینکه کلا نبریما نه،،،،،، اما تا جایی که میتونیم نریم

ها هزار بار

من نمیبرم یه بار شب بردم بیرون آنقدر گریه می کرد تو خواب می‌ترسید آخر سر شوهرم رفت دعا براش گرفت خوب شد اعتقادی به این جور چیزا ندارم ولی سر پسر اولم به چشم دیدم دیگه تجربه شد برام

همش چرته من هزار بار رفتم بیرون