بیاید یچیزی تعریف کنم پشماتون بریزه
من ساوه زندگی میکنم و برای چند هفته میخاستم برم تهران رفتم اونجا ۵ روز نشده برگشتم و ب ی چیز عجیب پی بردم
بچمو بردم از فردای روزی ک رفته بودم تهران بچم شروع کرد تب کردن
همش چک میکردم رو ۳۸ بود پاشویه پیاز گلاب هرچی امتحان میکردم پایین میومد یا هم رو ۳۸ و ۵ وایمیستاد بزور می‌آوردم پایین منو شوهرم فکر می‌کردیم سرما خورده و ویروس گرفته دیگه این بچرو بردیم بیمارستان کودکان علی اصغر تو تهران.
بعدش بردیم اونجا پسره تو اتاق تریاژ بالا آورد من ترسیدم گفتم خدایا اگ بچم ویروس نداشته باشه هم آلان میگیره
بردیمش دکتر گفت هیچیش نیست گلوش عفونت نداره سینشم خس خس تمیکنه علائم عفونت نداره اسهال استفراغ ک میگی نیست پس سالمه چرا اوردیش
بعدش بردیم خونه تصمیم گرفتم فردا ک پنج شنبه بود بچمو ببرم برگردم ساوه دیگه استامینوفن بچمو یادم رفت بدم همونجوری راهی ساوه شدیم رسیدیم خونه بچم داشت تو تب میسوخت کل بدنش داغ بود تبشو چک کردم خدا سر هیچ بچه ای نیاره ۳۹ و ۴ بود بقران ترس برم داشت پاشویه کردم باز همون کارای تکراری ایندفع شیاف گذاشتم تبش اومد پایین رفت رو ۳۶ و ۵ بعدش فردا ک شد خبری از تب نبود پس فردا هم همینطور اصن انگار ن انگار ۴ شب پشت سر هم تو تهران تب داشت مادرم گفت هوای تهران با بچت سازگار نیست حالا نمیدونم درسته یا ن ولی هر موقع اسم تهران میومد ک میخام برم اونجا بمونم بچم سرما خوردگی میگرفت نمیتونستم برم ایندفع بدون هیچ خبری یهو تصمیم گرفتم برم بچم اون چند روزی ک اونجا بودم میسوخت تو تب دیگه با خودم گفتم نمیبرمش چون انگار بچم از شهر دیگه خوشش نمیاد شما هم نظری چیزی دارید بزارید بنظرتون حرف مادرم درسته،؟

۱۳ پاسخ

اره عزیزم پسر منم همینه با انکه گرگان دنیا اومده تا ۴۰ روزش هم گرگان بودیم خونه مامانم ولی با هوا کرج سازگاربود هوا گرگان کلا تب میکرد همش توراه دکتربودیم هروقت میومدیم با انکه الان اومدیم گرگان ساکن شدیم هنوزم همش تب میکنه و الرژی داره ب هوا گرگان

من دخترمو بردم تهران هرچی شیر میخورد بالا میاورد

پسر منم همین تا سن بلوغ اینجپر ن تهران هرشهری بری تب می‌کنه من هرحای از ایران رفتم تب شدید می‌کنه شمال قزوین دهدز جنوب هرجا رفتم همین بساط
تنها جایی ک رفتم کربلا بود اونم بخاطر صاحب اصلیش بس قسم دادم من دفع اولم زهرمار نشه دیگ عایا کی بتونم بیام خداراشکررر تب ک نکرد بهترین روزا را داشتم معجزه امام حسین بود
دکتر بچم گفت تایم بلوغ همین جور

منم دخترمو بردم مسافرت اسهال گرفت اب به اب میشن بچه ها

ما بروجردیا تو همچین موقعی میگیم بچه ا و او بیه
ینی آب و هواش عوض شده و دقیقا هم درسته اب و هوا تهران ب بچه نساخته

نه عزیزم ویروسه پسر منم اینطوریه میگن ۵ روز طول میکشه

من از وقتی ازدواج کردم هروقت میرم تهران پوستم دوسه درجه سفیدتره بدنم سرحالتره
ولی برمیگردم بیجار پوستم کدر میشه بدنم اصلا روی روال نیست
خلاصه بگم اینجا اصلا بهم نمیسازه

عزیزم اینکه آدم بزرگا ام آب ب آب میشن یعنی خودم وقتی میرم یک شهر دیگه کل بدنم حالت سوخته و سیاه میشه انگاری چرک مرده شدم اما بندر پوستم صاف و سفید هستش

‌من که آدم بزرگم وقتی میرم تهران مریض میشم وقتی هم میام تا چند روز حالم خوب نیست بنظرم درست میگه اصلا تهران یه جوریه من که متنفرم

مامان من هروقت میره مسافرت اسهال و استفراغ شدید میگیره
حتی خونه من که ۲ ساعت باهاش فاصله دارم میاد حالش بد میشه

چه عجیب😐

اره دیگه کلا میگن اب و هوای یه شهر ممکنه به یکی نسازه منم از بچگی هروقت میرفتیم اصفهان مریض میشدم الکی

اره شاید هواش بهش نمیسازه
دیدی بعضیا میرن یه شهر دیگه میان یا پوستشون سیاه شده یا تپل شدن اینطوره

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۱۴ ماهگی
سلام میخام از تجربه سرماخوردگی دخترم بگم شاید ب دردتون بخوره اول تب و سرفه شدید داشت من با اولین تب و سرفه ای که دیدم سریع بچم و بردم دکتر قطره پلارژین و استامینوفن داد چون حدود یک ماه بود وزن نکرده بودم تیارا رو وزنش نمیدونستم که چقدر استا بدم اومدیم خونه باز تبش قطع نشد صبح با اخم و تخم شوهر عزیز و غرولندش باز بچ رو بردم یه دکتر دیگه این یکی ازیترومایسین داد و گفت خدا رو شکر ریه مشکلی نداره خس خس سینه اش بخاطر گرفتگی بینیشه و اسپری داد برا بینیش و گفت تند تند استفاده کن و با پوار بینی بینیش و نمییز کن خب باز فردا صبح دیدم شیر نمیخوره من باز لباس پوشیدم بچه رو بردم یه بیمارستان خصوصی سر تا سر تا توی راهرو بچه ها رو بستری کرده بودن تصمیم گرفتم ببرم دولتی اونجا توی تریاژ بهم گفتن بچه مشکلی نداره و کاملا برام توصیح داد که تا سه روز تب داره بعد از اون فقط سرفه هست گفتم ازیترومایسین نمیخوره چون تلخه گفت بریز تو شیرش
اومدیم خونه الهی شکر تبش قطع شد سرفه ها هم با پلارژین و ازترو کمتر شد خس خس سینه اش کاملا رفت حالا پس فردا میبرمش پبش دکتر خودش تا درمورد قطع کردن داروها بپرسم
مامان اَبرا گلی مامان اَبرا گلی ۴ ماهگی
صبح ساعت ۴.۰۵ دقیقه بود ک صدای سرفه ابرا اومد (دیشب برا اولین بار روسری سرش کرده بودیم و زیر لباسش هم یه بادی دو بندی تنش کردیم چون حمامش کردیم) نگاه کردم دیدم روسری رو صورتش و گرفته تند تند بازش کردم حس کردم یکم داغه تبشو گرفتم ۳۷.۴ بود سینمو گذوشتم دهنش دوتا میک زد و با ناله ول کرد دوباره تبشو گرفتم شد ۳۷.۸ مامانم سه روزه از شهرستان اومده خونمون بغلم خواب بود گفتم مامان پاشو ابرا تب داره چیکار کنم پری م استامینوفن دادم گفتم بهش بده داشت استا میداد ک ابرا شروع ب مدفوع کردن کرد دوباره تبشو گرفتم شد ۳۸ دیگه کلافه بودم مامانم گفت بزار ببرم بشورمش میاد پایین رفتیم تو حمام اتاق همسرم اونجا خواب بود بیدار شد گفت چی شده خوبی گفتم آره بخواب ابرا پی پی کرده اونم خوابید اومدیم تو سالن دوباره تبشو گرفتم ۳۸.۵ شد پریدم تو اتاق گفتم حسن میای یه لحظه گفت چی شده گفتم تو بیا بعد اومدم پیش ابرا تبشو گرفتم ۳۷.۵ شده بود همسرم اومد گفتم تب داره بریم بیمارستان گفت دستمال خیس گذاشتین مامانم گفت ن هنوز همسرم رفت دستمال اورد من فقط راه میرفتم ی دستم جلو دهنم بود ی دستم رو سرم میگفتم واااای واااای حالا چکار کنم😭😭 بعد دستمال شد ۳۹😭😭😭😭😭😭