منم همینجوری بودم، بچم زردی داشت پوست تنش زرد و قرمز شده بود همش گریه میکردم که این زشته، رفتم بهداشت واسه سه روزگی یه بچه 6 ماهه رو آوردن گریه میکردم که این خوشگله بچه من زشته، اصلا دلم نمیخواست بهش شیر بدم یا بغلش کنم الان قیافش جوریه که میریم بیرون خداشاهده همه نگاش میکنن و میگن خوشگله، عروسکه و میان حتی بغلش میکنن اما اونموقع اصلا انگار مغزم تعطیل شده بود درک نمیکردم که نوزاد اولش خوشگل نیست ... حالم از همه بهم میخورد، دلم میخواست 10 روز تموم بشه همه برن،. وقتی همه رفتن حوصلش رو نداشتم نگهش دارم... خیلی بد بود
وای توچقدر منی
وای یاد اون روزا ننداز منو
انقد حالم بد بود
کلا داخل حموم و دستشویی گریه میکردم
چون بچم سینم رو نگرفت شیر زده بود به گردنم و وحشتناک درد میکرداز پاچه های
شلوارم میریخت شیر هر کسی میرسید یه حرفی میزد
حالم بد میشه
عق اصلا یادم میاد
منم بخاطر زایمان سختی ک داشتم افسردگی بعد زایمان گرفتم چند روز از بچم دور بودم بعد شم ک باز رحمم عفونت کرد گفتن باید بستری بشی همش میترسیدم ی چیزیش بشه دلانا بدون من بخواد بزرگ شه یا بابت هرچیزی ک بهش مربوط بود گریه میکردم میترسیدم اون چیزیش بشه شبیه موجیا شده بودم ولی رفتم پیش مشاور زود خوب شد
چقدر درک کردم حرفاتو 😬
دقیقا منم همین بودم
بااین تفاوت ک من از لحظه اول فربون صدقش میرفتم
مطمئن بودم ک عاشقشم
اما وقتی شیر میخورد واییی نمیدونی غم عالم رو سرم بود
میگفتم اگندم تا عمر دارم عذاب وجدان میگیرم اگ بدم حالم بد میشه
ب هیچکس نمیتونستم بگم دردمو گفتم سرزنشم میکنن
ی بار از بیمارستان اومدیم هی میدیمش بوش میخورد بهم حالم بد میشد نشستم وسط اتاق انقدر عوق زدم تو رختخوابم انقدر بالا اوردم گریه میکرد من بیشتر حالم بد میشد
شیر میخاست رومو کردم اون طرف ب مامانم گفتم مامان خودت برار زیر سنم بخوره برش دار
خیلی سخت بود
میرفتیم بیرون از خیابونا بدم میومد
تو خونه یجور
دقیقا غروبا غم عالم تو دلم بود زار میزدم
خیلی سخت بود خیلی
وای ب قول تو کذشت شکر خدا
روز ب روز داره بهترو شیرین تر میشه
منم همینطوری بودم ،چند روز اول اوکی بودم ولی از روز چهارم پنجم شروع شد و حتی رفتم بیمارستان بستری شدم ،هی خودمو لعنت میکردم از اینکه بچه آوردم و پشیمون بودم ولی الان روزی هزاربار خدارو شکر میکنم،به قول شکیلا از فکر کردن به اون روزا هم حالم بد میشه
من وااای من🥺
الانم ب اون حالی ک داشتم فکر میکنم حالم بد میشه
سربچه اولم اونطوری بودم
منم همین بودم دقیقا همین فکرا رو داشتم
انشااله
الانم همینم
منم همین بودم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.