خانم ها دوست داشتم تجربمو باهاتون درمیون بزارم شاید ب دردتون بخوره
البته بدن هرکسی متفاوته پس فکر نکنید چون برای من این اتفاق افتاده شما هم اینجوری میشید
اینجا دیرم خیلیا از اپیدورال استفاده کردن و راضی بودن

من وقتی ۶ سانت شدم دکتر بیهوشی اومد و برام اپیدورال رو تزریق کرد اصلا درد نداشت فقط حس میکردم ی صدایی داخل نخاعم داره میپیچه انگار تیک تیک صدا میداد
وقتی هم ک زدن سریع دراز کشیدم دردهای کلا صفر شد هیچی نمیفهمیدم و حالم عالی بود
ولی وقتی گفتن ۱۰ سانت شدی زور بزن هیچ حس زور زدن نداشتم و اصلا انقباض هارو متوجه نمی‌شدم
فقط ماما از روی دستگاه انقباض هارو متوجه میشد ب من میگف زور بزن
و درنهایت نتونستم و سزارین شدم و درد و بخیه از هر دوجا دارم

۱۳ پاسخ

الهی بمیرم برات🥺ولی شکر خدا بچتو سالم بغل گرفتی

وای عزیزم چه سخت بوده حتما برات ،منم زایمان کردم تازه میفهمم قشنگ ،الان خوبی چیکار میکنی ؟

الان تایپیکاتوخوندم دقیقازایمان من همین بودکپ کپ تو..وزن بچه من سه هشصدخورده بود.مردم وزنده شدم من

وای منم دهسانت بازشدم بچه نمیومدارژانسی سزشدم مردم وزنده شدم

دکتر منم پیشنهاد نکرد
گفت هم عوارضش زیاده
هم درد رو میکشی بعد وصل میکنن مثلا ی ساعت آخر
و هم این ک زمان زایمان طولانی میکنه

من زیاد وقتم نمونده به زایمانم خیلی میترسم

😨😨😨😨😨وای

ای وای عزیزم مثل من ولی یه تفاوت که من اپیدورال رو تزریق نکردم ولی امپولذفساز زدن از ساعت 11صبح تا 9شب درد طبیعی رو کشیدم و ماما ها با معاینه هاشون داغونم کردن و در نهایت سزارین شدم

اخی عزیزم
منم چندجا شنیدم همینطوری شده

منم شنیدم روند زایمان کند میکنه و حتی اخرش اینجوری میشه
وقتی بی حس میشی دیگه نمیتونی زور بزنی درست دیگه
ده سانت شدی ولی رفتی سزارین😓

یعنی چی آخه. اینکه بدترین حالت ممکنه😭😭.
چند هفته بودین بستری شدین؟
انقباض داشتین بستری شدین یا نه؟
بیمارستان دولتی بودین یا خصوصی؟

سزارین چطور بود راضی هستی

ای وااااااااای چه وحشتناک که به ۱۰ سانت برسی و نتونی🥲باز خوبه حدااقل درد ۶ سانت ببعدو چندان متوجه نشدی

مقالات مرتبط

علت پلک زدن زیاد چشم در کودکان
علت پلک زدن زیاد چشم در کودکان، تشخیص و درمان آن
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت
علت زور زدن نوزاد و قرمز شدن صورت چیست؟
علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟

سوال های مرتبط

مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
ساعت ۹ آمپول فشار بهم زدن..ساعت ۱۱ شدم ۶ سانت ک آوردن بهم بی حسی وریدی زدن ینی ب سرمم آمپول بی حسی میزدن ک تو هر انقباض خودش وارد بدنم‌میشد..ی دکمه ام داشت ک اگه خودم دردم بیشتر شد دوز دارو رو بیشتر میکردم..خیلی خوب بود تحمل درد و برام خیلی آسون کرد..ولی من کل تایم انقباض و باز شدن دهانه رحم درد زیادی نداشتم‌قابل تحمل بود برام
ساعت ۱۲ مامای همراه دوباره معاینه کرد ۸ سانت شده بودم خودش تحریک کرد شدم ۹ سانت گف ۱ میریم اتاق زایمان
دوباره ساعت ۱ اومد یه معاینه کرد ک اون‌معاینه خیلیییییی درد داشت دوس داشتم‌بمیرم
بعد اون معاینه من معنی درد و فهمیدم دیگ داشتم میمردم ..سریع گف بریم اتاق زایمان از اونورم‌زنگ زد ب دکترم ک بیا مریضت فول شده و سر جنینو دارم‌میبینم
رفتیم اتاق زایمان و بمن گفتن زور بزن ..چجوری زور بزنم وقتی هیچ زوری نداشتم..میگفتن زور بزن انگار‌معنی زورو نمیفهمیدم چیزی ب اسم‌زور وجود نداشت..اصلا نمیتونستم زور بزنم..خلاصه با هر بدبختی از گوشه های تخت میگرفتم‌و صدامو مینداختم ته گلوم اصلا داد نمیزدم زور میدادم ..من‌زور واقعی هنوز نیومده بود بهم بخدا خودم داشتم زور میزدم..۳تا یا ۴ تا زور زدم‌ و پسرم دنیا اومد..۴ تا بخیه خوردم ک دکترم‌گف اگ خوب زور میزدی اونم‌نمیخوردی..
ادامه پارت بعدی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ٢

خلاصه ساعت ٩ صبح با دوسانت رحم باز بستری شدم،و بهم ان اس تی و سرم و اینا بهم وصل کردن،من دردهام شروع شده بود ولی رحمم باز نمیشد تا ساعت سه بعدازظهر ب زور شدم چهارسانت ک برام اپیدورال زدن،قبل زدن اپیدورال هم کیسه آب رو پاره کردن ،اون لحظه زدن آمپول و اصلا دوست نداشتم یه حس بدی بود🥴
اون موقع ک دردهام همه بی حس شدن گذاشتن همسرم نیم ساعت اومد پیشم ،وبعد یک ساعت اومدن معاینه دیدن ک من پیشرفت ندارم چون زایمان دومم بود خیلی تعجب کردن ک چرا باز نمیشم،خلاصه مشورت کردن و اپیدورال رو قطع کردن ک من هم مشارکت کنم موقع دردها،و سختی ها شروع شد،،،
دردها زیاد ولی باز نمیشدم😰دکتر خودم اومد و معاینه کرد ک شش سانت بودم تازه ولی دستش سبک بود و داشتم پیشرفت میکردم،من درررد می‌کشیدم و دیگه خبری از بیحسی نبود و برام نمیزدن،خلاصه کم کم دردها پشت هم شد و حس مدفوع داشتم ک ماما دکترمو صدا زد،دکتر اومد ،،،
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان کارن مامان کارن ۹ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
من رفتم تو اتاق مخصوص خودم و دوتا ماما اومدن که سرکلاژ باز کنن برا باز کردن سرکلاژ اذیت شدم واقعا درد داشت برام و ضعف میکردم
سرکلاژ رو ک باز کردن ۴ سانت شدم و بعدش اومدن کیسه آبم رو پاره کردن بعد پاره کردن کیسه آب دردا منظم و شدت دار شده بود واقعا نمیشد تحمل کنم اونجا درخواست اپیدورال دادم متخصص بیهوشی اومد و اپیدورال زد برام دیگه هیچ دردی حس نمیکردم فقط از روی ان اس تی می‌فهمیدم انقباض دارم با مامای همراهم یسری پوزیشن و ورزش و نقاط فشاری برام انجام داد و خیلی سریع ۷ سانت شدم بعد از اون رفتم توی وان و آب گرم میگرفتم به خودم حس زور زدن داشتم ولی دردی حس نمیکردم حدودا نیم ساعت آب گرم گرفتم بعدش معاینه کردن و فول شده بودم گف موهای بچه دیده میشه دیگه روی تخت بودم متخصص بیهوشی اومد اپیدورال رو تمدید کرد برام دکتر و دوتا ماما دیگ بالاسرم بودن هربار حس زور زدن داشتم میگفتن زور بزنم تو یکی از همین زور زدنا صدای پسرم شنیدم🥺بدنیا اومد واقعا حس خوبی بود من ۴ و نیم بستری شدم و ساعت ۷ و نیم شب زایمان کردم کلا ۳ ساعت طول کشید از برش دادن هیچی متوجه نشدم از بخیه زدن هم همین طور خیلی زایمانم خوب بود

بیمارستان عسکریه رفتم قبلش بیمارستان میلاد و خانواده رفته بودم هیچکدوم به تمیزی و خوبی عسکریه نبودن دیگه همونجارو انتخاب کردم خیلی ام خداییش راضی ام

تجربه زایمان طبیعی
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان محراب مامان محراب ۲ ماهگی
پارت سوم
بعد شارژ ورزش کردم فک کنم 6سانت یا7بودم که درد داشتم و اومد پاروشو عوض کرد و اینجا دردام کم شد اما اصلا از بین نرفت هر چند ثانیه انقباض شدید میومد سراغم با حس دفع که مامام میگف زور بزنم با تمام توان سینمو میچسبوندم ب تخت و زووور فقط ولی ماما میگف قشنگ زور نمیزنی منو برد توالت فرنگی و مجبورم کرد اونجا زور بزنم و اب گرمم بگیرم ک بازم فایده نکرد دیگه دکتر اومد بالاسرم و باهر انقباض زور فراوون میزدم و اصن جیغ نمیزدم چون گف جیغ زورتو میگیره دکتر سریع تیغ زد و دستاشو برد داخل من اینجا متوجه میشپم اما اونقد درد نداشتم ک نزارم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان mahi مامان mahi روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم زایمان
۸سانت ک شدم دیگه رفتیم روی تخت برای زور زدن و پایین اوردن بچه
و با شروع انقباض ها زور میزدم و تلاش برای پایین اوردن بچه
۹ سانت ک شدم زنگ زدن دکتر و منم تو پوزیشن های مختلف در حال هل دادن بچه ب پایین
خیلی کمتراز اون چیزی ک فکرشو میکردم درد کشیدم
ک اونم معجزه اپیدورال بود
و دکتر از راه رسید و گفت پیشرفت خوبی داشتی و شروع کردیم با دکتر ب زور زدن و بعداز ۲۰دقیقه زایمان کردم
۸ونیم بستری شدم و ۱ورب بچم بغلم بود
تو اوج درد بچمو ک گذاشتن رو سینم کلا همه چی یادم رفت و گریع میکردم از خوشحالی

خیلی حس خوبی بود عاشقش شدم از همون لحظه نفس مامانی😍
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۲ ماهگی
مامای همراهم گفت الان اپیدورال میارن برات، وایی خیلی حس بدی بود از امپول اپیدورال میترسیدم ولی برخلاف تصورم اصلاااا درد نداشت( نترسین ازش)، بعدش بی حس شدم و دیگه درد نداشتم یهو ماما همراهم گفت عزیزم زور بزن بچه بیاد پایین بریم روی تخت زایمان ، ینی در کمال ناباوری من یهو از ۶ سانت شده بودم ۱۰ سانت ولی متاسفانه امپول اپیدورال پاسخگوی درد فشاری که سر بچه بهم میاورد نبود و من موقعی که سر بچه فشار میاورد به واژنم فقط داد میزدم 😭😭 بدترین لحظه بود برام تا اینکه دکتر اومد و گفت موخای بچه معلومه و منو بردن اتاق زایمان و یکم زجر کشیدم و داد زدم که بچه اومد بیرون ، دردش فقط موقعی بود که سرش اومد بیرون بعدم بخیه زدن درد نداشت
فقط الان زیرم درد میکنه نیمتونم بشینم ، نوک سینمم زخمی شده🥲🥲🥲
نظر من اینه که نرین طبیعی سزارین خیلللللی بهتره
نرین طبیعی
نرین
تمام
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۷ :
منم خوشحاااال بودم ک زایمانم بیشتر زمان نبرد ! یعنی کلا از وقتی ک روی تخت زایمان نشستم تا وقتی ک بچه کامل ب دنیا اومد کلا شاید ۷ دقیقه طول کشید!! ک حتی دکترمم نتونست سریع خودشو برسونه
من ۱۰ دقیقه ب ۹ معاینه شدم و فهمیدن فول شدم و ساعت ۹ دخترم ب دنیا اومد 🥺😍😍

دکترم برام بی‌حسی تزریق کرد و بعد شروع کرد ب بخیه زدن ، بهش گفتم من متوجه میشم ک دارین نخ هارو میکشین ... گفت طبیعیه متوجه میشی ولی درد نمیکشی ! اگه احساس درد یا سوزش داشتی بگو
ک من یکم بعدش احساس درد و سوزش داشتم بهش گفتم و دوباره برام بی‌حسی تزریق کرد ولی بعدش ک گفتم بیشتر بزن گفت نمیشه
چون واژنت ملتهب شده دیگه!! یکم تحمل کنی الان تمومه و خدایی هم زود تموم شد !
بعد من انقد درد داشتم اصلا یادم نبود ازش بپرسم چندتا بخیه خوردم؟!!
اما الان ک تو آینه نگاه میکنم کلا اندازه یک بند انگشت برش زده بودن منو ... و بقیه‌ی بخیه هام احتمال قوی داخلی بودن ....
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
زایمان پارت سوم
مامانمو از اتاق بیرون کردن منو گذاشتن رو تخت زایمان گفتن زور بزن خیلی عالی پیش داری میری سر بچت مشخص شده بود دوسه تا زور بزن جیغ نکشی به دنیا میاد
من همش از بریدن واژن ترس داشتم تو زایمان طبیعی 😑انقدری که قدرت زور بالا بود درد داشتم اصلا برش اونو متوجه نشدم حتی بی حسی هم نزده بودن برام دو سه تا زور از ته دلم زدم سر پسرم اومد بیرون هی گفتن نفس بگیر زور بزن که کل بدنش اومد اون لحظه انگار روح از بدنت خارج میشه حس ازادی نمیدونم چجوری بگم ولی حس خوبی بود با تموم درداش 🥺
خلاصه از زمانی که دردم گرفت برای زایمان کلا دوساعت درد کشیدم تا دهانه رحمم باز بشه ۱۰ دقیقه هم خود بچم بیرون اومدنش طول کشید از زایمانم خیلی راضی بودم پرستارا و دکترای خوبی بودن نزاشتن برای اولین بار خاطره بد برام به جا بمونه 🫠
اینم تجربه من شاید به دردتون بخوره حین زایمان فقط جیغ نکشین اصلا تاثیری نداره تا میتونید زور بزنیدو نفس های عمیق بکشین
انشالله که همتون خوش زایمان باشید❤️
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دو
از ۶سانت با ورزش و کمک ماماهمراه با کلی درد و زجر شدم ۹سانت
اتاق زایمان پر بود همونجا زور میزدم فقط سه زور می‌تونستم بزنم چون خیلی درد داشتم
ماما می‌گفت سر بچه رو میبینم دوتا زور دیگه بزنی میاد
اما نمی‌تونستم خودم حس میکردم تو لگنمه اما فقط سه زور می‌تونستم بزنم
وقتی ۶سانت شدم قرار شد برام آمپول بی حسی بزنن اما تموم شده بود ولی از ۶سانت زود شدم ۹سانت
بعد از کلی زور زدن ک نیومد بردنم اتاق زایمان چند بار دیگه زور زدم نیومد برام آمپول برشم زد چند تا زور زدم اومد بیرون
ولی کل درد کمر و شکمم همون ثانیه ک اومد از بین رفت
دیگه شکممو ماساژ دادن دوبار
بخیم زدن
کل درد هام همون ثانیه از بین رفت
تا روز بعد هم درد بخیه نداشتم اما الان فقط بخیه هام درد میکنن
بعضیا بعد از ۴سانت درداشون شروع میشد راحت تر بودن من از ی سانت درد داشتم بیشتر بخاطر اون اذیت شدم
ولی خب طبیعی خوبیش اینه همین ک اومد دیگه راحتی اما خب بخیه یکم درد داره
میتونی ب پهلو راحت بخوابی شیر بدی ولی راه رفتن و نشستن سخته
کلا هر دو زایمان سختی های خودشونو دارن
زود نرید بیمارستان اصلا
ماما همراه بگیرید خیلی خیلی کمکمه ماما من عالی بود خواستید معرفی کنم بهتون
پد بهداشتی بزرگ با خودتون زیاد ببرید شرت یک بار مصرف من چندتا تو بیمارستان مصرف کردم چون خونریزیم زیاد نبود
زیاد برای وزن بچه ها خودتونو اذیت نکنید بچه من ۲۸۰۰بود اذیت شدم درسته ریزه ولی خب بچه ریز هم خیلی نازههههه
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان ماهلین 🍫❤️ مامان ماهلین 🍫❤️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان ...
مامانا من ساعت ۵ و نیم صبح کم کم دردام شروع شد حس میکردم بچه داره با سر فشار میاره ب زیر دلم و مقعدم
کم کم درداش شدیدتر شد
۷ و نیم اومدم بیمارستان ۲ سانت بودم ساعت ۸ ۳ سانت شدم
ساعت ۱۰ شدم ۸ سانت دردی ک تو دل آدم میپیچه وحشتناک بود یعنی داشتم میمردم فقظ نفس عمیق کشیدم اصلا جبغ نزدم
همش حس مدفوع داشتم رفتم توالت فرنگی ۱۰ دقیق موندم دیدم سر بچه داره میاد سری رفتم رو تخت فقط نفس عمیق کشیدم و زور زدم
۱۱ رفتم رو دستگاه ۱۱ و ۲۰ دقیقه ماهلین خانوم من ب دنیا اومد
۲۰ تا بخیه خوردم خودم کلا پاره شدم تیغم نزدن
نی نی وزنش ۳ کیلو بود قدش ۵۰
خداروشکر از زایمانم راضی بودم خیلی سخت نبود

خلاصه دردتون گرفت اصلا جیغ نزنید فقط نفس عمیق بکشید
موقعی ک میرید رو دستگاه بهتون گفتن زور بزنید کمرتون بلند نکنید تا کمتر بخیه بخورین منظورم بخیه بیرونی
انشالله قسمت همتون❤️🥰
مشاهده ۳۹ پاسخ دیگر
مامان رایان مامان رایان ۵ ماهگی
دردا خیلی زیاد بود،بم گفتن اپیدورال بزن یا اسپاینال.گفتم ن تحمل میکنم،ولی یه گاز بم دادن،هروقت دردام شروع میشد اون گاز رو میذاشتم رو صورتم یه حالت گیجی میداد بم،ولی باز دردو حس میکردمااا،دردارو تا ۱۱ کشیدم بعدش دردا هی بیشتر و بیشتر میشد،از ساعت۱۰ دیگه بم توپ دادن ک ورزش کنم،دردا بازم زیاد حس میشدن،اما کمک میکرد ب باز شدن دهانه رحم،هر یه ساعت۳سانت باز میشدم و ماما،م میگف خیلی پیشرفت عالیه،و۱۱ صبح زور زدنو شروع کن،دیگه ۱۱ ب بعد ۹ سانت شدم و رفتیم سمت اتاق زایمان،ب زور نشستم رو تخت و چندتا زور محکم زدم و ماما میگف موهاشو دیدم بیشتر زور بزن و ده دقیقه بعدش بعد چندتا زور محکم سرش اومد بیرون و حس کردم یه چی از دلم خالی شد، و دردام یهو صفر شد،و بقیه تنش درومد،و همزمان جفت درومد،بعد دکتر یه بی حسی زد و ۳تا بخیه زد برام،
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
تجربه آخر زایمان
بعدش بچرو سریع بردن از پیشم و باز گفتن زور بزن😐جفتت هنوز نیومده پایین هم زور بزن هم سرفه کن ولی من صدام ک در نمیومد ب خاطر اینکه صدام و مینداختم تو گلوم ب خاطر زور توانم نداشتم ک زور بزنم، بیخیال دراز کشیدم گفتم نمیتونم دکتر و صدا کردن اومد دست انداخت تو و یکی شکمم و بدجور فشار داد جفت اومد بیرون و دیگه واقعا دردی نداشتم جز ی درد پریودی ساده، رسید ب قسمت افتضاح بخیه😅بی حسی زدن و قسمت داخلی و بخیه زدن هیچی نفهمیدم منم خیلی زیاد بخیه خوردم چون دکتر قشنگ با قیچی پاره کرد و میگفتن واژنت اصلا بافت خوبی نداره، بخیه واقعا خیلی دردآور بود نمیدونم چطوری بقیه میگن ما اصلا نفهمیدم درد بخیر، قسمت بیرونی و ک بخیه میزد گفت اینجا اصلا بی حس نمیشه و قراره دردارو بفهمی، هر بخیه ای ک میزد من دقیقا می‌فهمیدم، بدبختی دیگه این بود ک هر 10دیقه یکی میومد شکمم و فشار میداد، بخیه ها نیم ساعت طول کشید و رفت و هر ی ربع میومدن شکمم و فشار میدادن ولی دیگه دردی نداشتم، فقط هنوزم بعد دو روز بخیه هام خیلی درد میکنه در حدی ک نمیتونم بشینم و خیلی سخت راه میرم و یاد دردایی ک کشیدم میفتم حس میکنم قرار نیست دیگه بچه بیارم😅😂ولی ب هانا ک نگاه میکنم میبینم چقدر این دردا می‌ارزید، زایمان چ سزارین چ طبیعی سختی های خودشو داره ولی واسه من واقعا طبیعی خیلی سخت بود، الانم ک بچم تو دستگاهه ب خاطر زردی دعا کنید فردا مرخص بشه من بعد ی هفته درد و بخیه و فلان آرامش بگیرم، امیدوارم همه ب سلامتی و با درد کمتر زایمان کنید ♥️
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
برامن اینطور بود که فقد همون دردای قبلش خیلی وحشتناک بود وقتی که به ۷ سانت رسیده بودم دیگه اصلا دردی نداشتم همه دردام تموم شدن و فقد حس فشار داشتم و بهم فشار میومد و خود به خود زور میزدم اصلا دست خودم نبود ولی بهم گفتم تا فول نشی زور نزن وواقعا خیلی سخت بود خودمو کنترل کنم که زور نزنم
ینی باهرانقباضی که میگرف فقد حس زور زدن میومد نه درد
بعد که به ۱۰ سانت رسیدم و گفتن حالا زور بزن دیگه خیلی خوشحال شدم که میتونم زور بزنم و خودمو رها کردم دیگه😂
و شروع کردم به زور زدن اینا اصلا درد نداش و فقد دردا تا همون ۷ سانت بود برامن از برش و بخیه هم هیچ دردی نفهمیدم
ولیییی موقعی که بعد زایمان میومدن شکم مو فشار میدادن خیلییی درد داشت و از تمام وجودم جیغ میزدم من جیغامو بعد زایمان زدم اونم همین موقع فشار دادن شکم وگرنه قبلش اصلا صدام در نیومد نه موقع دردا نه موقع زور زدنا
شماهم همینطور بودین؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان محمدطاها مامان محمدطاها ۶ ماهگی
تجربه زایمان پارت پنجم

یک ساعتو نیم حدودا درد کشیدم و رسیدم به شیش هفت سانت تقریبا
بهم می گفتن برسی شیش سانت برات اپیدورال میزنیم
احتمالا ۷ سانت شده بودم از تو‌جکوری بیرونم اوردن
اینم بگم که جکوزی هیچ تاثیر خاصی رو من نداشت
دکتر بیهوشی اومد و برام تزریق اپیدورال کرد
دردا تموم شد
تنها قسمت وحشتناک اینجا این بود که انگار دوبار ضربان قلب بچه گم شد یا کم شد
که همه ترسیدن
اما الحمدلله دوباره وضعیت عادی شد
( متاسفانه یکی از عوارض اپیدورال همینه و ب نظرم خیلی خطرناکه و واقعا برام سواله چرا همچین کار پرریسکی رو انجام میدن ولی سزارین نمیکنن؟ )😐
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی🧡 مامان فسقلی🧡 ۶ ماهگی
نوار قلب گرفتم گف خوب نیس مستقیم برو زایشگاه . ساعت ۱۰ شب بستری شدم تا ۵ صبح انقباض های پراکنده داشتم ک اصلا درد محسوب نمیشد فقط صدای جیغ و داددبقیه شنیدم و روحیمو باختم
ساعت شیش صبح اومدن آمپول فشار زدن با دوز کم بعددیکی دو ساعت زیادش کردن ک من از ۳ سانت یهو شدم ۷ سانت بعدم گف ۱۰ سانتی فول شدی دکترمم اومد. دو تا ماما اومدن پاهامو توی شکمم فشار میدادن وقتی انقباض داشتم میگفتن زور بزن
منم با تمام توان زور میزدم ولی هی میگفتن خوب زور نمیزنی خلاصه ۲۰ دقیقه ای گذشت ک گفتن سر بچه دیده میشه تلاش کن یکم دیگه
حدودا سرش نصفه بیرون بود دکتر برش هم داده بود
دیگه هرکار کردن نیومد بیرون سریع دستگاه وکیوم آوردن دو سه بار انداختن بازم تکون نخورد
دو تا مامای هیکلی اومدن بالا سرم تمام وزنشون رو مینداختن روی بالای شکمم و با آرنج زور میزدن بچه بیاد بیرون ولی اصلا دیگه پیشرفت نکردم
یهو ضربان قلب بچه رسید به ۵۰
دکترم دیگه معطل نکرد سر بچه رو تا ته داد داخل و گف سریع ببرید اتاق عمل
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر