۵ پاسخ

عزیزممم بسلامتی😍😍

خداروشکر بسلامتی زایمان کردی قدم نورسیده مبارک 😍😍🤲

قدم نورسیده مبارک گلم ❤️

وایییی

چرا خون ریزی داشتید

سوال های مرتبط

مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 ۱ ماهگی
شده بود ساعت پنج عصر ک التماس میکردم به پرستار میگفتم سرم قطع کن یه کم استراحت کنم خیلی فشار بهم میاد افت فشار هم دارم تحمل درد ندارم میگف ن حالت خوبه یکم آبمیوه بخور خوب میشی سرم رو هم باید هشت ساعت بگذره تا استراحت بدیم دیگ رحمم داشت پاره میشد از درد ک اومدن استراحت دادن😅یکم حالم بهتر شد سرم تقویتی هم وصل کردن ولی بازم درد داشتم با فاصله کم یجور داشتم تحمل میکردم ک دیگ حداقلش سرم فشار وصل نیست ک چندتا ماما ودکتر اومدن داخل شیفت اونا بود ماما قبلی گفت خوش بحالت ببین چه بیماری داری هشت سانت دارم بهت تحویلش میدم موقع ک اینو گفت خدایش خیلی تعجب کردم انتظار نداشتم اینقدر خوب پیشرفت کنم چون فکر کردم الان میگه پنج سانتی درسته درد داشتم ولی خوب برام قابل تحمل بود نمی‌گم اذیت نشدم اما انتظار دردای شدید تر رو داشتم از زایمان طبیعی خلاصه ماما جدید اومد معاینه کرد گفت هر وقت درد اومد سراغت پاهات جم کن داخل شکمت و زور بزن چند تا زور زدم اونم معاینه کرد گفت همینطور ادامه بده میتونی بری رو توالت بشینی زور بزنی بعد به یه خانم دیگ گفت اتاق زایمان آماده کن رفتم نشستم توالت درد شدید ک میومد داخل واژنم من زور میزدم انگار ک یبوست گرفته باشی حدودا چهار تا زور زدم ک حس کردم وقتشه واژنم پر شده انگار صداشون زدم اومدن رفتیم اتاق زایمان رفتم بالا رو تخت گفت هر وقت درد داشتی زور بزن تقریبا دو دقیقه درد نداشتم اونم تو این فاصله بیحسی رو زد ک درد اومد سراغم گفت پاهات بده داخل شکمت و زور بده همین کار رو کردم ک حس کردم یچی مثل ماهی لیز خورد ازم بعدم صدای گریه بچم شنیدم ساعت تولدش زد 19.10دقیقع دیگ بعدش اصلا دردی نداشتم درد من تا اونجایی بود ک گفت
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان ساحل مامان ساحل ۲ ماهگی
مامان کوچولو مامان کوچولو ۵ ماهگی
تجربه زایمان .

من از ۱۶ هفتگی میرفتم کلاس ورزش .
تا ۳۸هفتگی سنو دادم معاینه لگنی هم شدم دکتر گفت دهانه رحمت سه سانت بازه و زایمان خیلی خوبی در پیش داری .
اومدم خونه درد داشتم یکم . ولی رفتم پیاده روی و حموم .شب دردم کمتر شد گفتم برم بیمارستان یه چکی بشم و بیام .
وقتی رفتیم معاینم کردن گفتن دوسانت بازه ولی دهانه رحمت نرمه و باید بمونی .
ماما خصوصی داشتم زنگ،زدن ماما اومد .
تا ماما اومد نیم ساعتی شد تا اونموقع هم دردی نداشتم زیاد .

ماما تا اومد معاینه کرد گفت زود بستریت کردن هرچی گفتن بزارین برم نزاشتن .
ماما بهم سوزن فشار زد
بهم میگفت رو توپ بپر ـ

مرتب معاینه میکرد میدید پیشرفتی نداشتم .

به یه پرستار گفت بیاد پرستاره دس کرد تو کیسه ابمو پاره کردن با هم .
بعدش هی دردام شدید میشد ـ
جوری ک ارزو مرگ میکردم .
رفتم اب گرم ریختم رو کمرم خیلی،خوب بود ولی تا درمیومدم دوباره دردام ریاد میشد .
هی معاینه تحریکی میکردن و هی زیاد باز نمیشد بهم یه امپول مسکن زد ولی زیاد اثر نکرد .
مرتب معاینه میکرد ...
مامان همتا مامان همتا ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
به بیمارستان که رسیدم پرستار بخش وضعیت منو دید گفت مستقیم برو اتاق زایمان نیازی به بستری نیست. وارد اتاق زایمان ک شدم دردای شدیدی داتشم حدودا هر یک ربع. ماماهمراهم اومد و انژوکت زدن و شروع کردیم به ورزش. همه چیز خوب بود و ماما گفت اگ همینجور پیش بری چن ساعت دیگ دخترت بغلته
منم سرخوش و خوشحال دردا رو تحمل میکردم و تند تند ورزش میکردم .حدود ساعت ۱۰ صبح ماماخصوصیم اومد و معاینه کرد گفت ۴ سانتی . ولی نوار قلب بچه افت کرده . بازم ورزش کن تا ببینیم چی میشه.
همچنان درد میکشیدم و ورزش میکردم .همسرمم میامد سر میزد و دلگرمیم بود. وان آب گرم پر آب کردن و گفتن دراز بکش ریلکس کن. منم خیلی آبو دوس دارم واقعا اروم شدم و تو وان نیم ساعتی خوابم برد. بیدارم کردن و از وان اومدم بیرون شروع کردیم باز ورزش کردن اما اصلا دردام خوب نبود و هی داشت کمتر میشد. پزشک هم اومد معاینه کرد و گفت اینجوری خوب پیش نمیره سزارین میشی . گفتم من تمام تلاشمو میکنم فقط کمکم کنید طبیعی دنیا بیاد.بین دردا دعا میخوندم خدا کمکم کنه .دیگ به ۷ سانت که رسیدم خیلی حالم بد شد تهوع داشتم و افت فشار . ضد تهوع زدن و خرما و ابمیوه بهم دادن تا بهترشدم.وارد مرحله زور زدن شدیم .این مرحله سخت ترینش بود. چون حین درد باید زور میزدم تا ده سانت شم. حدودا سه ساعتی زور میزدم تا فول شدم .بعد منو بردن رو تخت زایمان اصلی. ولی توانی برام نمونده بود. نهایت انرژیمو گذاشتم و با کمک ماماها و پزشک دختر گلم به دنیا اومد . نگم براتون از حس بعد از دنیا اومدن گل دخترم . بهترین حس دنیا بود .همه دردا تموم شد و ارامش بسیاری نصیبم شد
مامان جوجمون مامان جوجمون ۱ ماهگی
تجربه زایمان #پارت پنجم



گفتم میخوام برم دسشویی تا اینجا نباید زور میزدم چون میگفتن ورم میکنه دهانه رحمت
رفتم دسشویی اومدم گفتن تونستی ادرار کنی گفتم ن
خوابیدم سوند انداختن خیلی دردش وحشتناک بود خیلی اذیت شدم
بعدش دوباره ی سری ورزشای دیگه انجام دادم حالت سجده موندم پایین تخت ورزش میکردم باز معاینه شدم گفتن ورمت خوابیده ۷ سانتی سر بچه رو میبینیم هین معاینه بهم زور اومد نمیدونم شاید همون انقباض بود بهم گفتن هر وقت زور اومد بهت توام زور بزن( (ببخشید )نمیتونستم میترسیدم از مدفوع کردن حس میکردم زور بزنم باعث خروج مدفوع میشه)
گفتن چرا اینجور زور میزنی گفتم دلیلشو گفتن اشکال نداره باید روده هات و مثانه خالی باشه موقع زایمان
ماما انگشتشو میذاشت داخل واژنم و من موقععی ک بهم زور میومد زور میزدم
خیلی سخت بود خیلی درد داشت با زور و مکافات منو از ۷ سانت فول کرد هر دفعه انگشتشو گذاشت و من زور زدم تا این ک فول شدم
زنگ زدن متخصص زنان بیاد منو بردن رو تخت زایمان ماما برشو انجام داد همیسه فک میکردم برش خیلی سخت باشه با این ک حسش میکردم ولی چیز وحشتناکی نبود
ینی انقدر چیزای سخت تر تجربه کرده بودم احتمالا هیچ بود برام
ماماها میگفتن زور بزن بچت داره میاد سرشو میبینیم چشمامو بسته بودم داشتم زور میزدم ی فشار و کششی رو واژنم بود اما گم بود تو دردام وقتی زورم تموم شد چشامو باز کردم بچمو دست ماما دیدم😭😭
دخترم کبود و سیاه بود گریه نمیکرد فرم سرش ناجور شده بود
گریم گرف گفتم چرا گریه نمیکنه برونش اونور رو تخت گفتن خستس همه ماماها و دکتر دورش جمع شده بودن بعد چن لحظه صدای خیلی ضعیف گریش اومد براش اکسیژن گذاشتن برگشتن بالاسر من
مامان مامان دوتافرشته مامان مامان دوتافرشته ۱ ماهگی
پارت 5
دیگه ماما همراه اومد و من خیلی خوشحال شودم تا رسید بهم ورزش روی توپ داد خیلی خوب بود گفت دراز بکش ببینم و من شودم 7سانت گفت عالیه دوباره شروع کن ولی دیگه بدنم کششش نداشت بی حال بشین پاشو میداد برام شیافت گل مغربی و معاینه تحریکی انجام میداد ولی من دیگه بریدم نمی‌تونستم دردش داخل کمرم بود اصلا. زیر دل احساس نمی‌کردم دکتر معاینه کرد گفت عالی10سانت شودی حالا باید زور بزنی فقط زور ولی دیگه بدنم خالی کرده بوده و شروع کردم زور زدن فقط موقع درد ولی فایده نداشت سر پایین نیومد و رحمم ورم کرده بود دیگه همه ماماها نگران شوده بودن شوهرم بهشون گفته بود کمکش کنید هر چه قدر بخواید بهتون میدم هزینه ماما همراه1200بود ولی شوهرم 1500ریخته بود براش فقط گفته بود کمکش کنید دیگه همشون ریختن رو سرم فایده نداشت و معاینه شودم گفت خانم 7سانت شودی از 10به 7برگشتم گفتن خوب زور نمی‌زنی ازم قطع امید کردن که دکتر گفت ببرین سر تخت فایده نداره اونجا بهتره رفتم سر تخت زایمان و دوباره ریختن رو سرم یکی رفت رو شکمم یکی رحمم رو باز میکرد فقط میگفتن زو بزن زو بزن خلاصه منم هی زور زدم زور زدم تا سرش اومد ولی دیگه تا نداشتم که دکتر گفت اومد سرش چ شونه هاش سخت بود ولی پاهاش خیلی خوب اومد و دیگه همه خسته شودن بچه رو گذاشتن روی شکمم و دکتر گفت تکون نخور تا جفت و برات در بیارم و با چند تا معاینه جفت هم در اومد و گفت حالا بخیه کنیم و ماما شروع کرد به بخیه کردن که گفت برات عالی زدم اصلا تکون نخور دیگه بخیه تمام شود و من خونریزی کردم و فشار رحمی رو شروع کردن و دست کردن داخل شکمم ون همش جیغ میزدم دیگه لرز کردم خیلی بد بود که دیگه تمام شود ساعت 12شب تا 12ظهر درد کشیدم ولی راحت شودم