🙃باز یکم فاصله دادی من تولد یکسالگی پسرمو گرفتم ماه بعدش دخترم دنیا اومد ۱۳ماه فرق دارن ،
خلاصه گاهی میگم خدایا ببخش منو بخاطر این فکرا فقد بچم سالم باشه همین چون یه پسر عموی مریض دارم بخاطر همین میگم نباید ناشکری کنم
شما هم ناراحت نباش خدا خودش کمک مون میکنه ایشالله فقد از خدا بخواه بهت یه بچه سالم بده عزیزم
منم مثه شمام تقریبا پسرم ک بشه یک سال و سه ماه بچم دنیا میاد.. اولش خیلی گریه کردم و خاستم بندازم ولی قلبش تشکیل شده بود ترسیدم ک تقاص پس بدم نمیدونم خلاصه نگه داشتم و الن تونستم با خودم کنار بیام ولی بقیع خیلی بهم انرژی منفی میدن ک چرا اینکارو کردی، اشتباه کردی،خرجا گرونه، تو این دوره زمونه یه دونه هم زیاده،مگ الن زمانه قدیمه کلی راه پیشگیری هس ...و خلاصه کلی چرت و پرت ک اینا بیشتر اذیتم میکنه تا سختی دو تا بچه بزرگ کردن
تا با خودم اوکی میشم یکی میاد زر میزنه و اینارو برام یادآوری میکنه و من همش فکرای چرت میاد تو سرم ک باید زودتر سقط میکردم یا هزارتا شاید دیگ.....
چرا تاسف عزیزم لطف خدا بوده شاید سخته شاید اذیت بشید ولی به وقتی که بزرگ شدن فکر کنید خیلی قشنگه باهم هم بازی میشن دیگه تنها نیستن
واقعا احساس میکنم که نمیتوتم از عهدشون بربیام بچم هنوز راه نمیره
خیلی سختمه الان هیجا نمیتونم برم باهم یه روزی گریه میکنن یه روزی باهم غذا میخوان دست تنهام هستم خیلی سختمه ولی خب دیگه چندسال دیگه از آب و گل درمیان اونوقت راحتم دیگه
یکی دوماه بعداز ازدواجم هم تستم مثبت شد سنو نرفتم پرونده بستم ولی بعد از دوماه پریود شدم
الانم فک کردم مث همون قبلیه وقتی تستم مثبت شد زعفران خوردم چیز سنگین بلند کردم
هرکاری که از دستم برمیومد که بکنم و بیفتع کردم ولی هیچی نشدم
واقعا سخته بچه پشت سر هم اونم تو جلوگیریا
منم خودم بین بچهام ۱۷ماه فاصلس دومی رو که باردار بودم نمیدونستم یه روز حالت تهوع داشتم تست زدم مثبت شد رفتم که بندازمش دکتر گفت قلبشم تشکیل شده شوهرم نزاشت
عیب نداره عزیزم خدابزرگه انشالا میتونی از پس جفتتون بربیای عوضش باهم بزرگ میشن سختیت تا دوسالشونه
تاسف درسته عزیزم
واقعا سخته امیدوارم تصمیم درست بگیری
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.