۷ پاسخ

عزیزم منم همینطور بودم
طبیعیه
من یه مدت حساس این بودم ک مادرشوهرم میاد بچه را می‌بره
نکنه بچم اونارا بیشترمن بخواد
بعد اطرافیانم گفتن بچه وابسته مادر میشه وقتی هوشیار بشه،بزرگم بشه آخرش پیش مادر ،بزار کمکی باشن
آخه ما پیش مادرشوهرم اینا زندگی میکنیم
هرچی تو اطرافیان دیدم
دیدم درست میگن
و من حساسیت الکی داشتم
الان از خدامه ببرنش روزی یکساعت ک یا به کارام برسم یا بخوابم
چون شیر میخواد زود برمیگرده

زوده که هنوز بخوای نگران روابط عاطفیش باخودت بشی.اول خودت مهمی اون بچه یه مامان شاد و سرحال و رو پا میخواد.کم کم به مرور هم تو بهش وابسته میشی هم اون به تو❤❤

منم همینجوری بودم و هرروز گریه میکردم،اما تازه خودمو جمع کردم و زیاد نمیذارم کسی بغلش کنه

نه من از اول خودم کارای پسرمو انجام دادم با اینکه بچه اولم بود. مامانم لحظه به لحظه کنارم بود و هرکاری لازم داشتم برام انجام می‌داد ولی خب خودم دوست داشتم کارای بچمو یاد بگیرم خودم انجام بدم
۱۰ روز بعد زایمانم هم رفتم خونه خودم. از صبح ساعت ۶ صبح تا ۵ عصر هم تنها بودمیل بچم تو خونه. شوهرم سرکار بود روزها

اصلا نگران نباش. اینجوری سریع تر سرپا میشی
شیر دادن باعث روابط عاطفی نوزاد و مادر میشه

شیر خودتو نمیدی مگه

اصلا به این چیزا فکر نکن سرپا ک بشی همه میرن تو میمونی و بچه ات تا میتونی استراحت کنی نیروتو جنع کن واس روزای تنهاییت بابچه من سز بودم بچه همش با مامانم بود الان بچه ام ۵سالشه و وابسته منه بدون من هیج جا نمیره

سوال های مرتبط