دخترا تو‌چ پروسه ی سختی گیر کردم دیشب سر گاز گرفتنهای دیار خ داد زدم و گریه کردم سینم تمام خون اومده روزا نمیگیره سینمو ولی تو خواب شیر مبخوره من همینجوری دارم عذاب می‌کنم شوهرم از اونور سرکوفت میزنه میگه برو ب کارات بشین فکر کن عذاب وجدان بگیر
از اینک درک نشی خیلی بده بهش گفتم ازت نمیگذرم همیشه تو موقعیت های ک حالم خرابه باعث میشه بیشتر حالم بد بشه😔😔😔😔

یعنی شوهرت عقل نداره ک گاز گرفتن چقدر درد داره ؟؟😐

وای عین شوهر منه همش سرکوفت میزنه بجای دلداری و درک کردن

اره دارم

عزیزم ناراحت نباش کمی بگذره از سرش میپره مال منم از نوک سینم خون اومدولی الان اصلا گاز نمیگیره سنه رو .
فقط دستام و میکره یگان وقت .

یه کاری کن
کارن چند وقته به سرهه فقط سینمو گاز میگرفت و مثه ادامس میجویید من فقط داد میزدم میترسید دوباره گاز میگرفت
انقد سینمو گاز میگرفت بخدا گریه میکردم از دستش
شوهرم رفت رابط سینه گرفت ولی اونم نخورد
مامانم گفت دفعه بعدی که گاز گرفت سعی کن واکنش نشون ندی
بریز تو خودت ولی داد نزن سرش
اینجوری از سرش میافته دقیقا همینم شد
الان شد روزی یبار گاز بگیره اونم از سر حرصی شدن میگیره واکنش که نشون نمیدم دیگه نمیگیره

عزیزم‌پسر من شب ها گاز میگیره
میدونی مال اضطرابی که دارن
اینکارو میکنن ببین ماچقد دوسشون داریم
چرا دورغ منم یوقتایی داد زدم
اخه خیلی اذیت میشی
ولی الان میگیرمش تو بغل بهش میگم‌هرکاری کنی بازم دوست دارم
راست میگی واقعا پروسه سختی شده