۳ پاسخ

مگه همسرت با این شرایط میره اونجا که دخترت رو هم ببره؟؟

ببین عزیزم اگه خواست ببره تنهایی بگو فعلا بچه کوچیکه بدون مادر ک جایی نمی‌برن اذیت میشه اذیت می‌کنه بعدم من طاقت نمیارم اصلا بدون خودم دق میکنم حتی پنج دقیقه اگه هم میگی خودت بیا ک خوب ببین من چند وقته برگشتم ،بچم بستری بوده حال نپرسیدن ،نیومدن صحبت نمیکنن بعد آلان من برم خیلی بد میشه خیلی کوچیک میشم کاشکی حداقل یکبار زنگ میزدن منم الان روم میشد برک خونشون آلان هم چون اینحوری شده نمیام من بچه هم م تنها نمی‌ذارم

من باشم نمیزارم دعوای منو اونا چ ربطی داره ب نوشون ک نیان ببین

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ سالگی
مامانا خیلی دلم گرفته من مادرم فوت کرده خواهرم ندارم‌ من کلا ادمی ام ک دخترمو خونه هیچکس نمیزارم چون میترسم میگم خدایی ناکرده اتفاق ی بار میوفته اما این چند روز نزدیک عید دوبار یا سه بار در حد دوساعت دخترمو گذاشتم خونه خالم بعد سر یه موضوع دیگه ای کلا بحثمون شد اصلا ربطی ب دخترم نداشت ولی اون برگشت بهم گفت من حوصله بچه های خودمم ندارم مگه من لَ له توام بچتو بگیرم توخودت چ خوبی برا من کردی حالا اون ۴۵ سالشه و من ۲۵ نزدیکمه ی کوچه با من فاصله داره اما روز زایمانمم نیومد حتی با اینکه سزارین کرده بودم‌تگو تنها بودم پاشدم با بخیه هام خودم بچمو شستم بغل کردم‌ حالا اینا بماند گذشت تموم شد از وقتی اومدم نزدیکش هر سه ماه ی بار باهام سر موضوع های مختلف قهر میکنه ولی خیلی بهم برخورد ک اینجوری کرد واقعا مگه اون بزرگ تر نیس اینه بزرگی کردن ک پاشی این حرفارو بزنی خداروشکر ۴ستون بدنم سالمه خودم از دخترم مراقبت میکنم وگرنه با وجود همچین فامیلایی