خانما امروز بدترین روز برام بود ظهر رفتیم خونه مامانم موقع نهار ب دخترم بابام گفت اینجور بده خواهرم گفت اینجور اون یکی گفت سیره دیگه نده عصر مادر شوهرم زنگ زد گفت اش درست کردم بیاین رفتیم همینکه اولین قاشق دهانم بردم گفت پسر فلانی ۲۰روز از دختر شما بزرگتر راه میره کلی حرف میزنه دختر شما راه نمیره حرف نمیزنه خیلی چرا آخه مقایسه میکنید در عوضش دختر من ۱۰تا دندون داره اسیابی داره میزنه

اصلا نگران نباش پسر منم دیرراه رفت یه دفعه خودشون راه میوفتن‌.فقط اینروزا رو مث من به خودت زهرنکن

بی محلی ، به منم خیلی میگن چقد ریز چقد فلان خدارا شکر که سالمه بقیشم به وقتش میشه

اووووف دیوونه ات میکنن....بدبختی اینکه شوهرتم اونجور باشه خودش.....ما هم داریم از روستا بر میگردیم خسته ام کردن حیف خونه آدم که بندازه بره بیرون

بحاطر حرف مردم بدترین روزت بود؟؟اصلا اهمیت ب حرف مردم نده

عب نداره بعضی وقتا ناخوداگاه میگن مادرشوهر الان دختر خواهر شوهرم نمیره پسر من میره میگ
یا ابجیم میگف مهراد چرا راه نمیره هانی ۱۱ماهه می‌رفت گفتم هنوز ۱۱نشده ک بشع. ک که مهرادم راه رفت😂
توام با لبخند بگو همه مثل هم نیستن ک بچس میره

جواب ندی اونا میسوزن انگار نشنیدی

بگو بچه با بچه فرق داره
و اصلا محل نده و با بچت بازی کن

خیلی سخته تحملش ولی باید صبوری کنی فقط لبخند بزن بگو بچه ها باهم فرق دارن نزار بفهمن تقطه ضعفته و ناراحت شدی

ب مادرشوهرت میگفتی ب باباش رفته😁😁

خانواده شوهرمن برعکس همش تعریف میکنن مقایسه نمیکنن فقط بدیش اینه که مادرشوهرم همه صفات خوبش میگه به عموش رفته یاعمه هاش مثلامنم خودم چپ دستم دخترم چپ دسته بعدمبگه به عمه اش رفته انگارمن بوقم تازه عمه ام نداره بچه ام عمه های شوهرم هستن ازبس عموعموکرددخترم راه میره فقط میگه عموتوخواب میگه عموبعًی وقتابه باباشم میگه عمو🥴