سلام بچه ها شبتون بخیر،من بچه دومم ۱۵روزه دنیااومده،میترسم از دوتابچه داشتن،اولی۴سال ونیمشه،اصاتوخونه باهاشون تنهامیمونم یه حالیم،احساس تنهایی وناتوانی میکنم

عزیزم چرا احساس تنهایی
هم یک نوزاد کوچولو داری هم با بچه ۴ سالت میتونی حرف بزنی و حتی تو کار نی نی ازش کمک بگیری
بهش بگو برو پوشک بیار شیشه شیر بیار
هم اون حس مسیولیت پذیری بهش دست میده هم رشد می‌کنه 🥰
خودت هم کمتر راه میری تو خونه
کارهای ساده رو بهش بسپر

عزیز من بچه اولم ۱ سالش شد دومی ب دنیا اومد و الان هنوز اولی ب دوسال نرسیده و روزا تنها هستم باهاشون
ب توانایی هات ازمان داشته باش
هدا قدرت فوق العاده ای ب ما زنا داده من اینو با وجود بچه هام متوجه شدم.کارایی ک ما میتونیم از پسش بربیاییم مردا نمیتونن

,سلام عزیزم منم بچه اولم شیش سالش بود این دومی اومد به دنیا خیلی روزای سختی داشتم پاش کلاف فوت بود چشمم گریه بود همش سخت بود ولی گذشت تنهاهم هستم شوهرم سرکار هفته ای یکبار میاد خودمم ۲۴سالمه نترس خدا بزرگه کمکت می‌کنه هواتو داره خدارو شکر کن سالمه

بچه اولم (گلپسرم)۳ونیم بود ک دومی ب دنیا اومد.مادرم نداشتم.کمک اطرافیان بود و نبود داشت.سرد و گرم داشت...خستگی هاش برا من زیاد بود اما وقتی میدیدم مادر دوتا بچه م کلی ذوق میکردم..سرم شلوغ میشد نمیتونستم مثل بچه اولی، ب دومی (گلدخترم) هم همونقدر وقت بذارم(قصه و شعر و بازی و کتاب و...) ب خودم اومدم دیدم پسرم خواهرش رو مثل خودش تربیت کرده.حرف زدنش ، محبت کردنش، مودب صحبت کردنش ، شعر خوندنش و... یاد حرف رهبری افتادم؛ جایی میگفتن شما فرزند اول رو درست تربیت کن، بقیه فرزندان رو اون تربیت میکنه.🌷
حالا الحمدلله برای پرورش برادرش کمک حالمه.

اولش بعد عادت میکنی به مرور
بعد از یکی دو ماه کاملا برنامه زندگی دستت میاد

سلام بچه ها من دوتا بچه دارم
بچه ی کوچیکم دوسالش و بچه بزرگم ۹
سالشه
چون به دختر کوچیکم یکم بیشتر باید
حواسم باشه دختر بزرگم خیلی حسادت
میکنه و خواهر کوچیکشو وقتی که تنها
هستن دعوا میکنه حالاهم وقتی دعواش کردم از دیروز توی حیاط و تو نمیاد چیکارش کنم ؟؟

عزیزم بچه اولم ۴ سال و دوماهش بود که بچه دومم بدنیا اومد.الان بچه دومم ۲ ماهشه و عاشق اینم باهاشون تنها باشم،آرامش دارم و به کارامم میرسم و کمکی هم اصلا ندارم،تا عادت کنی طول میکشه اصلا نترس ،از پسش برمیای شک نکن❤️❤️❤️

وااای عالیه که😍😍😍
منم اوایلاش چون دست تنهابوذم سختم بود افسردگی گرفتم یک مدت همش گریه میکردم ولی الان فقط لذذذت میبرم
تازه مال من تفاوت سنی شون یکسالوهفت ماهه
این علائم مال بعدزایمانه
قرص ویتامین دی بخورشادی اوره من دوماه مثرف کردم تقریبا

من بچم دوسالش داره میشه دومی هم سه ماهش خیلی سخته مخصوصا که اولی هنوز دستشویی شو یاد نگرفته دست تنهام شوهرم نیست ولی عادت کردم دیگه تو هم عادت میکنی

سلام امیدوارم خوب خوش باشی منم دوتادختردارم یکی ۴سالشه یکی هفت ماهشه من رفتم خونه خاهرم تا۱۰روزبودم بعدامدم خونه خودم خیلی راحت خواهرم
هم غذا دورست میکردم رسیدگی میکرد هم خودش یک پسرداشت اونم شیش سالشه آروم بیصداراحت میخابید وقتی بیدارمیشدم هم غذامیخوردم هم تنهانبودم

خواهر جان من ۳تا دارم بچه اولم ۱۸ماه داشت دومی ب دنیا اومد پسرم با این که کوچولو بود بهم کمک می کرد اصلا ترس نداره خودت و با شرایط وقف بده بچه اولت الان احساس حسادت یا ترد شدن می کنه ازش کمک بگیر بزار حس مسئولیت داشته باشه حسادتش کمتر بشه

منم بچه اولم سه سالشه دومی دو ماهشه روزای اول خیلی سخت ولی به مرور بهتر میشه

جای نگرانی و ترس نیست من بچه اولم دو سالش بود که دخترم دنیا اومد الان یکی هشت سال و یکی هم شیش سالش و الانم باردارم 🥴 تازه بچه اول و دوم مدرسه هم میرفتم 😂باهاشون

عزیزم من 21 سالمه بچه اولم سه ماهش بود باردار شدم الان یکی سه سال و نیم یکی دوسال و نیمه هست باز باردار شدم منم میترسم تنهام

سلام
قدمش مبارک
فاصله سنیشون خیلی خوبه
پسرای منم ۱سال و یکماه فاصله دارن
اینی که میگی اثرات بعد زایمان
خوب میشه و گذراست
من دوهفته ای خونه مادرم موندم بعد اومدم خونه خودم

سلام کم کم عادت میکنی خوشت میاد باید صبر داشته باشی عزیزم منم باشم مادر ۴فرزند در سن ۳۰سالگی ماشالله

نترس عادت می‌کنی
منم از روز ۶ ام با بچه هام تنها بودم شوهرم رفت
اما خودمو سپردم به خدا و رفتیم جلو
نگران نباش تو میتونی

حالتومیفهمم
ولی تومادراون دوتافرشته کوچولویی شادباش که خدالایق دونسته دوتاازبهشت برات فرستاده
بدون همچین زودبزرگ میشن که یه روزآرزوی این روزارومیکنی

منم بچم 9ماهه ویکی دیگه 5سالش

منم خیلی ترس داشتم ،الان خیلی خوب شدم ،ببین از چی میترسی اونو‌مدیریت کن

منم اینجوری بودم کم کم عادت میکنی

نترس ،زیاد امر نهیش نکن
فقط مراقب با بلاخره اونم بچس،جفتشون مراقبت میخاد

عزیزم من خودمم شرایطم مثل تو بود گلم ولی دخترام اینقد وابسته بهم هستن .به بچه بزرگت احساس مسولیت را اموزش بده عزیزم

این دوران هم میگذره. قدر تک تک لحظات عمرتو بدون مخصوصا لحظاتی که با بچه‌هاتی. یه روز وقتی بچه‌هات بزرگ شدن و پیشت نبودن تازه میفهمی الان تنهایی نه اون مواقع که با بچه‌هات بودی