خانما من چیکار کنم یکم بیخیال بشم یک هفتس فکرو ذهنم رفته روواکسن بچم واکسن دوماهگی انقدر استرس دارم ک یکسره باخودم کلنجار میرم خیلی حساس شدم رو بچم خیلییییی مثلا دیروز مامانم داشت ناخوناشو میگرف من چشام پراشک میگفتم مامان ولش کن بچم دردش میاد مامانم تعجب ک بچه الان کجاش درد اومده یا شوهرم بغلش میکنه داد میزنم نکن بچرو اینجوری درصورتی ک از خودم بهتر بغلش میکنه یا رفته بودیم بیرون من شب قبلش نخوابیده بودم شوهرم و خواهرشوهرم گفتن تو بخواب ما مواظبشیم بچرو بردن جای خودشون ک من بخوابم بلند شدم باهاشون رفتم هم بالاسر بچم نشستم ک کاری نشه ک از جونشون مایه میزارن براتیام شوهرم و خانواده هامون ولی من دارم روانی میشم از این اخلاقم تا بچم یکم گریش درمیاد مثلا برا شیر خودمم گریه میکنم

من زدم خداروشکر نه تب کرد نه هیچ عوارض دیگه ای.اولشه. طبیعیه. من سرویس بهداشتیمون تو حیاطه. اوایل تا وقتی کسی پیشم نبود نمیرفتم سرویس که بچم تنها نمونه. ولی الان تو کریرش میخوابونمش میرم برمیگردم. یا قبلا وقتی میخوابید نمیتونستم بخوابم. همش بالاسرش نشسته بودم ولی الان باهم‌میخوابیم. اعتماد کن به خدا. خودش مواظبشونه

منم اوایل همین بودم همش گریه میکردم برای هرچیز بچه تاجایی که آرامبخش میخوردم الانم میخورم ولی خیلی بهترم مخصوصا بعد از واکسن دو ماهگیش که خودم وهمسرم تنها بودیم سختی واکسن وکه رد کردم آب دیده شدم والان خیلی بهتر شدم

منم اینجوری بودم ولی باور کن سخت نیست اصلا