۹ پاسخ

خانومی پسرت پیشته؟؟

من شوهرم و التماس می‌کنم توروخدا بچرو بردار برو‌خونه مامانت 😂

واعزیزم چه اشکال داره منکه بچم ۴۵روزش بود
مهمون داشتم ازیه شهردیگه ای بودن وگفتن بایدبریم بیرون پسرمو ازعصرتاساعت ۴صبح پیش عمه اش بودبرامنم خیلی سخت بود ولی خیالم راحت بودچون عمه خوبی داره
دخترمم همیشه باپدرش میفرستم خونه ننه اش حیف که زودبرمیگردن

خداراشکر دخترم بهم وابستس🤣🤣🤣هیچ جا نمیمونه

خب توام میرفتیی

منم چند روز پیشا مهمون داشتم یعنی ساعت ۱۱ شب زنگ زد فردا صبح میام خونت
مهمون رو دروایسی داری نبود اصنا ولی خونه من بمب خورده بود
خونه مامانم یه کوچه بالاتره بم گفت دختری رو بیار پیش من به کارات برس
یعنی تا خود صبح که رفتم دنبالش انگار قلب تو سینم نبود

اینقدر بدم میاد از این حرکت ب خدا ولی پسر من گریه میکنه😂😂

عیب نداره عزیزم توام بلندشو سراغ کارات بالاخره اونام دلشون تنگ میشه براش منم هرروزغروب به شوهرم میگم امیرعلیو بردار ببر تا من یکم تنها باشم🤣

بابا بیخیال استراحت کن حال کن

سوال های مرتبط

مامان 💙 دارا 💙 مامان 💙 دارا 💙 ۱۰ ماهگی
برای پسرم (دارا):
داشتم بینی تو تمیز میکردم،تا بتونی راحت نفس بکشی.
آخه تو سرماخوردی دردت به جونم...
کلی جیغ زدی و گریه کردی. تو همیشه از این کار متنفر بودی..‌
پسر قشنگم؛من هر کاری که میکنم واسه راحتی و آسایش خودته.
اما تو که اینو نمیدونی،تو فقط میفهمی که داری اذیت میشی و اون کسی هم که داره اذیتت میکنه منم😥😥
اما بازم با همه اینا به خودم پناه میاری و تو بغل خودم آروم میشی.
بعد اینکه کارم تموم شد بغلت کردم،ساااااکت ساکت شدی،حتی بهم خندیدی.
قلبم آتیش میگیره وقتی میبینم تهِ تهِ همه چی،تنها پناهت منم🥺
من بمیرم اگه یروزی باعث بشم تنها امیدت هم نا امید بشه.
میخوام بدونی تا وقتی که زنده ام و نفس میکشم،نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره.
ازت میخوام منو ببخشی که گاهی به اجبار و ناخواسته باعث میشم گریه ت بگیره.
مامانی؛ تو بزرگترین و با ارزش ترین دارایی منی تو این دنیا.
تا بینهایت وبی اندازه دوست دارم دردونه قلبم❤️❤️❤️
✨️۰۳/۰۳/۱۹✨️
🎊۴/۵ ماهگی دارا🎊

فرزند پروری، پسر،دختر،فرزند،رفلاکس،کولیک
مامان 💙 دارا 💙 مامان 💙 دارا 💙 ۱۰ ماهگی
امروز زیاد حالم خوب نیست.نمیدونم سرما خوردم یا ویروس جدید رو گرفتم...
اقا پسر طبق معمول ساعت ۶ بیدار شد شیرشو خورد،جاشو عوض کردم،یخورده بازی کرد،دوباره ۷ خابید.منم خابیدم.۸/۵ اینا بود که بیدار شد،شوهرم اومد کلی باهاش حرف زد و بازی کرد و.... منم بیدار بودم ولی جون بلند شدن نداشتم تو جام بودم هنوز.حدودای ۹ بود که شوهرم رفت باشگاه. دارا هم رو تخت کنارم بود،یذره شیر دادم بهش و دوباره بیهوش شدم.اصلا نفهمیدم کی خابم برد...
نزدیکای ۱۱ بود که با صدای دارا از خواب بیدار شدم،داشت غرغر میکرد،فهمیدم گشنه ست.دوباره بهش شیر دادم و رفتم سرویس بهداشتی.
وقتی اومدم دیدم باز خابیده...
اصلا نمیدونم تو اون تایم ۱ ساعت و خورده که من خواب بودم چیکار میکرده که صداشم درنیومده.خواب بوده یا بازی میکرده و....
وقتی این کارا شو میبینم،وقتی میبینم انقد مهربون و آقاست دلم میخاد روزی هزاااااار بار واسش بمیرم🥺🥺🥺
پسرم؛ تو خووووودِ خوووودِ قلب منییییی جونم فدات❤️
خدا تورو حفظ کنه واسمون دلیل نفسام💖💖💖
✨️۰۳/۰۲/۳۱✨️
فرزند پروری،فرزند،پسر،دختر