سلام مامانا خوبید
اومدم خونه مادرشوهرم،بعد اون مادرشوهره که مادرشوهر اصلیم نیست بچه رو اومد زود گرفت از دستم تا شیر خورده بود بعد بچه منم رفلاکس پنهان داره هنوز ۲۰ دقیقه نشده بود نگهش داشتم بعد گرفت برد یخورده تکون که خورد بعد بعد بالا اورد ۴ باری تقریبا بالا اورد
بعد یه برادرشوهر دارم کوچیکه ۱۲ سالشه گفت مامان بزارش زمین چرا برش داشتی دوباره الان استفراغ میکنه بعد اون یهو پرید به برادرشوهرم و برگشت گفت اره انگار من تاحالا بچه ندیدم و نمیدونم از این حرفا کلا روی حرفاش با من بود بعد من برگشتم گفتم این ناراحتی نداره که ناراحت شدید من بچم استفراغ کنه اذیت میشه اون بچس اذیت میشه نه ما که بعدم من بدونم اذیت میشه بچم کاری ندارم شما چی میگی شما از چی،ناراحت میشی بعد الانم میخوام با شوهرم برم
بنظرتون زشته؟؟؟؟؟حرف بدی زدم؟؟؟خب بچم اذیت میشه🙄دیگه چندباری گفته بودم نفهمیده بود واقعا قاطی کردم ضمن اینکه ارومم گفتم فقط جدی گفتم

افرین سر بچت با هیچکی رو دروایسی نکن خوبه ک جسارتشو داری حرفتو بزنی

امان از این مادرشوهرا
مادرشوهر منم ۱۰ روز شبا میومد خونم
دم به ساعت شیر میداد به بچه
انقدر که هی بچم بالا میاورد دیگه اخر قاطی کردم حرفی نزدم با حرص بچه رو ازش گرفتم خانم قهر کرده زبون خوش حالیش نمیشد هی میگفتم تند تند شیر نده بهش

وای خدا لعنتشون منم زبونم مو در اورد ازبس گفتم بچه رو تا شیر خورد نگیرید، گرفتید تکونش ندید بالا میاره گوربابای شما و ناراحتیتون بچم اذیت میشه ولی انگار گاون
انگار 💩 براشون تا بچه شیر میخوره میدوعن بغلش کنن