ساعت ۱۰ و۳۵ دقیقه شب ب دنیا اومد واایییی نگم براتونن چقد حس قشنگی بودد🥹😍 اصلا همه دردام یادم رفت بعد اصلا گریه نمیکرد گفتم چرا گریه نمیکنه چون بچه روبروییم خیلی گریه کرد بعد گفتن سرفه کن تا جفت بیاد بیرون جفتو کشیدن بیرون که اصلا حسش نکردم و بچمو گذاشتن روی تخت بچه و دوساعت منو بخیه کردن😒پاهام شکست که بچمم آوردن بهش شیر بدم موقع بخیه 😍چقدد حس خوبی داشتمم همش سرشو ناز میکردمم بعد خالم اومد پیشم و لباسای بچمو تنش کرد و کمکم کرد منم لباسمو بپوشمم و موهامو شونه کرد🥺کاش خدا به خودشم بچه بده ۲۰ ساله که بچه دار نشده خلاصه رفتیم تو بخش و منم بچمو بغل گرفتمم😍انقد نگاش کردم و بوسش کردمم بعد شوهرمو خواهرشوهرم و بچه هاش اومدن پیشم و برام کاچی و جگر و چای و برام گل آوردن شوهرم پسرمونو بغل گرفت انقد ذوق داشتت🥹مامانم صبح زود اومد پیشمون انقدر نگران بودد خلاصه دیگه حال ندارم بنویسمم😂لایک کنین بالا بمونهه
تازه دردام شروع میشد که خواهر شوهرم اومد پیشم و یکم دلداریم داد و گفت ما همه بیرون منتظرتیم خالمو دختر داییمو سه تا از برادر شوهرامو یه دونه جاریمو عمه و دختر عموم اومده بودن مامانم اونشب نتونست بیاد🥺چون راهش دور بود و به خاطر برف زیاد نتونست بیاد خلاصهه منم دیگه دردام هی بیشتر و بیشتر میشد کمرم داشت نصف میشد اون دانشجوام بهم آبمیوه و خرما میداد و کمکم میکرد ورزش کنم اومدن معاینم کردن گفتن خیلی خوب داری پیش میری دردام هی زیاد میشد که خالم اومد پیشم که بنده خدا تا اومد حالم بهم خورد و بالا آوردم کمکم کرد تا لباسامو عوض کنم و بعد شوهرم زنگ زد باهام حرف زد من فقط دو کلمه تونستم حرف بزنم اونم گفتم دارم میمیرم خیلی نگران بود و گریه میکرد🥹هیچوقت یادم نمیره دیگه آخراش بود دردام منم دست خودم نبود و جیغ میکشیدم اومدن خالمو بیرون کردن و معاینم کردن گفتن دیگه باید زایمان کنی و خیلی خوب پیش رفتی بعد گفتن هر وقت درد اومد سراغت فقط زور بزن اگه درد نداشتی نفس عمیق بکش خلاصه منم زورر زدم اون لحظه که بچم میومد من دردام زیاد نبود ولی وقتی کشیدنش بیرون خیلی درد داشت یهو جیغ آخری و زدم و گذاشتنش رو شکمم
خاطره خوبی نیست فکرش عذابم میده مادر شوهر کثافتم خیر نبینه
آقا خیلی خوب زایمان کردی تو🤣 من از ۸ شب بستری شدم بدون هیچ دردی ، بعد ۱۲ شب فرداش زایمان کردم یعنی ۲۸ ساعت بعدش ، از همون فرداشم سرم فشار زدن یه ۱۴ ۱۵ ساعتی عین خر درد کشیدم ، وقتیم صدای جیغ یکی دیگ رو میشنیدم عین خر زار میزدم از ته دلمم🥲😅 عین خر میترسیدم🤣🤣🤣🤣 الانم وقتی یادم میاد یا فکر بچه دوم میکنم ایندفعه عین سگ میترسم 🤣🤣🤣🤣
زایمان من مساوی با مرگم بود چقدر درد داشت لعنتی از هرچی آمپول فشاره بدم میاد 😂
وااای خدایاااا چقدر تجربه زایمانت شبیه منه عزیزمممم🥹😍😍😍
دست راستت رو سرمن🤦♀️خیلی میترسم از زایمان
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.