حالا که دخترم لالاس
گفتم بیام تجربه زایمان سزارینمو بنویسم
من ۴۰ هفته و ۳روز بودم که دردای طبیعیم شروع شد
صبحش از بیمارستان که برای نوار قلب رفته بودم پیاده اومدم و بعدش دوش اب گرم گرفتم تا دردام شروع بشن
حدود ساعت ۲بعد از ظهر دردام عین پریودی میگرفت ول میکرد
تا ساعت ۴هی شدید تر شد جوری که نفسمو میگرفت،همون ساعت رفتم دسشویی و یه تیکه ژله مانند ازم اومد و بعدش آب قهوه ای و خونی ازم میومد
همونجا شک کردم نکنه مدفوع کرده ،رفتم بیمارستان معاینم کرد و گفت بستری هستی و خودم گفتم رنگش قهوه ایه نکنه مدفوعه گفت نه دکتر بازی درنیار خون هست،تا ساعت ۷بهم امپول فشار زدن دردام وحشتناک شد جوری که هوار میزدم تا اینکه ماما اومد برای بار ۵ام معاینم کردن و گفتن مدفوع کرده میبریمت سزارین برام ویلچر اوردم و سوند وصل کردن که به نظرم ترسناک ترین قسمتش همون سونده و منو بردن اتاق عمل اول کلی باهام شوخی کردن ترسم بریزه و من از شدت استرس حواسم نبود دست اون جراح مردو گرفته بودم🤣🤣بعد امپول بی حسی زدن که اصلا درد نداشت و کم کم پاهام گرم شد و سر شدم ولی فشار رو روی شکمم حس میکردم بچم به دنیا اومد و بهم نشون دادن ولی چون مدفوع کرده بود سریع بردن مراقبت و ۱ساعت بعد دلسای نازنینم و اوردن پیشم۰😊😍الان که یک ماه و نیمشه هرروز بیشتر عاشقش میشم و ضعف میکنم براش😍

چه تجربه ی مشترکی داریم ما

ولی این قسمت سوند زدنو گفتی ترسیدم منم قراره هفته ی بعد سزارین بشم خیلی استرس دارم چیکارکنم

هنگام درد طبیعی پاره شدی یا تغییری نکردی؟

اخی عزیزم خدا واست سالم نگهش داره😍

ادامه
بعد بردنم اتاق خودم و بهم شیاف و سرم زدن
خیلی خوابم میومد و فقط میخواستم بخوابم
کم کم بچمو اوردن دیدمش ولی بعدش دردام شروع شد و نمیتونستم زیاد ذوق بچمو بکنم
و با شیاف دردام کم تر میشد فرداش خودم خواستم با کمک مامانم بلند شم و خیلی خیلی سخت بود بلند شدن و دسشویی رفتن اول که پاشدم سرگیجه گرفتم سریع بهم سرم زدن
تا ۳روز درد شدید داشتم با شیاف قابل
تحمل بود بعدشم تا ۱۰روز کن و بیش داشتم که سریع شیاف میذاشتم
در کل من از سزارین راضی بودم با اینکه اورژانسی بود

مبارک باشه عزیزدلم