خانوما امروز رفتم بیمارستان اصفهان(کلینیک) که مثلا با محیط آشنا بشم استرس نگیرم.از این حرفا
رفتم بخشو دیدم با مریضا صحبت کردم با پرستارم صحبت کردم. یهو آخرش که میخواسم بیام بیرون پرستاره گفت اتاق زایمانو که ندیدی.
من قبلاً اتاق زایمان دیده بودم. ولی وقتی وارد این اتاق شدم خوف منو گرفت. استرس گرفتم.خیلی برام ترسناک بود. حس بدی بهم دست داد. احساس ناتوانی و ترس کل وجودمو گرفت. وقتی برگشتم تو راه همش ناخداگاه گریه میکردم.
شما تاحالا دچار همچین حالتی شدین؟

اصلا ترس نداره گلم. به خودت استرس نده فشارت میره بالا خطربه هفته ات هم بالاس.
به نظرم اینکه رفتی دیدی خوب بوده ، ولی خیلی حساس نشو روی این موضوع که وای فلان جا خوبه فلان جا بد. همه جا را یه سریا تعریف میکنن یه سریا بد میگن.


من روز زایمان خیلی ریلکس رفتم تو زایشگاه بعوم خودم با پا خودم رفتم اتاق زایمان. اولشم یه پرستاره اومد گفت دراز بکش تا دکترت بیاد.
کلی وقت تنها به وسایل نگاه کردم یکم ترس گرفتم. ولی به خودم گفتم عوضش چند ساعت دیگه جوجه تو بغلمه و دیگه از این استرس ها راحت میشم.
تو الان چون زودتر دیدی ترسیدی.
اگه همون روز دیده بودی قول میدم تو هم حس شبیه به من داشتی

نه بابا سخت نگیر خیلی هم خاطره خوبی میمونه براتون

منم یک ماه و نیم پیش همین اتفاق برام افتاد.اتاق زایمانش خیلی قدیمی و ترسناکه.وقتی از زایشگاه اومدم بیرون به همسرم گفتم اینجا زایمان نمیکنم.ولی اتفاقاتی افتاد که مجبور شدم اونجا زایمان کنم.واقعا از ماماهاش راضی بودم.خیلی مهربون و با حوصله بودن.با اینکه اون روز تاریخ روند بود و خیلی شلوغ بود .

استرس نداره که😐
من زایمان قبلیم امیرالمومنین بودم زایشگاه دقیقا جلو اتاق درد بود تا اومدم زایمان کنم 3 نفر جلوم زاییدن

اگ زایمانت طبیعیه ک خب حق داری.من با اینکه میدونستم سزاربنم وقتی اون اتاق زایمان طبیعی را میبینم انقد استرس میگیرم حتی همین الان😖😖

نگران نباش اینهمه آدم قبل ما زایمان کردن هیچیشون نشده بهترین حالت اینه انرژی مثبت به خودت بدی

اصلا ترس نداره گلم. به خودت استرس نده فشارت میره بالا خطربه هفته ات هم بالاس.
به نظرم اینکه رفتی دیدی خوب بوده ، ولی خیلی حساس نشو روی این موضوع که وای فلان جا خوبه فلان جا بد. همه جا را یه سریا تعریف میکنن یه سریا بد میگن.


من روز زایمان خیلی ریلکس رفتم تو زایشگاه بعوم خودم با پا خودم رفتم اتاق زایمان. اولشم یه پرستاره اومد گفت دراز بکش تا دکترت بیاد.
کلی وقت تنها به وسایل نگاه کردم یکم ترس گرفتم. ولی به خودم گفتم عوضش چند ساعت دیگه جوجه تو بغلمه و دیگه از این استرس ها راحت میشم.
تو الان چون زودتر دیدی ترسیدی.
اگه همون روز دیده بودی قول میدم تو هم حس شبیه به من داشتی

منم یک ماه و نیم پیش همین اتفاق برام افتاد.اتاق زایمانش خیلی قدیمی و ترسناکه.وقتی از زایشگاه اومدم بیرون به همسرم گفتم اینجا زایمان نمیکنم.ولی اتفاقاتی افتاد که مجبور شدم اونجا زایمان کنم.واقعا از ماماهاش راضی بودم.خیلی مهربون و با حوصله بودن.با اینکه اون روز تاریخ روند بود و خیلی شلوغ بود .

عزیزم دکترتون کیه تو بیمارستان اصفهان؟
چقدر دستمزد میگیرن؟

بیمارستان اوکی بود؟؟