بچه ها یه چیز خیلی مهم بهتون بگم چند ماه پیش دخترم مریض شده بود دکترش بهش امپول داد گفت یک سومشو بگو بزنن تو نسخشم حتی نوشته بود که یک سوم بزنن چون اونجا تزریقات نداشت گفت ببرمش درمانگاه من بردمش اونجا قبل اینکه اماده کنه بهش گفتم خانوم پرستار دکتر دخترم گفتن یک سوم امپول تزریق کنید گفت باشه خانوم مهلت بده😒 بعد موقع امپول زدن بعد اینکه بچه نگه داشتم باز بهش گفتم دیدم اصلا کم نکرده بود قشنگ اماده بود بزنه گفت بگیر بچه رو بزنم بعد باز گفتم خانوم یک سومش کردی دیگه یهو گفت میخاستم الان انجام بدم دل نداریااا ولی بخدا میتونم قسم بخورم اماده زدن بود ولی یجور ماسمالی کرد بعد من چند وقت پیش دیدم یه خانومی بچشو سر امپول اشتباهی که زدن از دست داده اونقدر ترسیدم گفتم اینجا بنویسم تورو خدا حواستون خیلی جمع باشه هردکتری نبرید بچه رو و وقتی امپول میدن قشنگ چک کنید از دکترش دوز زدنشو بپرسید خیلی از پرستارا ناشی هستن و اصلا دقت نمیکنن ایشالله تن کوچولوهاتون همیشه سلامت باشه

۱۱ پاسخ

مرسی مهربونم خدا دخترتو نگهداره

وای عزیزم خدارحم کرد متوجه شدی
ادم بزرگو اشتباهی میزنن وای بحال بچه
منم یبار سرمم با سرم بغل دستیم جابجاشده بود 😒

خوب کاری کردی که حواست بود.و دستت دردنکنه که اینجا گفتی.
من یبار رفته بودم درمانگاه سرم و آمپول داشتم دیدم پرستارای تزریقات دستپاچه و نگرانن.دقت کردم به حرفاشون دیدم که داروهای دوتا از بیمارا رو جابجا تزریق کردن.بعد به همدیگه میگفتن صداشو درنیارین تا برن

خیلی ممنون مهربون

ممنون که تجربه تونو به اشتراک گذاشتی عزیزم

مرسی عزیزم که وقت گذاشتی و تایپ کردی و مارو هم آگاه تر کردی

عزیزم خيلي ممنون از اطلاع رسانی
خداروشکر ک هواست بوده

من به پنی سیلین حساسیت دارم سرزایمان اولم گفتم توی پرونده ام نوشتن بعدشبش اومدم تزیقیها روانجام بدن دوتاپرستاراومد یکی رفته واسه بقیه روبزنه یکی اومدبالاسرم حتی آمپول گذاشت که خالی کنه یهوگفتم پنی سیلین نیستش که؟گفت چراعزیزم هست
گفتم یاابوالفضل من درد کم دارم خانم من حساسیت دارم یهواون یکی پرستارگفت به خسینی پنی سیلین نزنیا
یعنی چی حالااگه من نگفته بودم زده بودش دیگه

راس میگی ماسمالی کرد چون از همون اول باید مقدار لازم دارو رو کشید نه که بکشی بعد خالیش کنی...خوب شد حواست بود

آخه تواین سن به بچه اصلا آمپول نمی‌دن که

خاکتوسرش کنن

سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۱ سالگی
❤️در خصوص تاپیک قبلی❤️
یکی گفت امپول بزن و یکی گفت نزن و خلاصه ساعت۹ جلو در خونه بودیم همسرم گفت بیا مغازه و دپستم اینجاست و چون تو اینکاراست دست ماهورو ببینه تا رفتیم گفت ببرش بهداشت شیفت شب هستن بزنه امپول.

منم تو مسیر باز زنک زدم پزشک خانوادکیمون و ازش پرسیدم گفت برو و هاری بزن
اومذیم و ۲تا امپول هاری و کزاز زدن و تو خراش رو هم امپول زدن زیر پوستش نگممممممم چقدر گریه کرد بچه ام خداااا و من زار میزدم😭😭😭😭😭😭خواهرام و همه خانوادم اومدن و گریه میکردیم از گریه اش😭😭😭
گفتن ۲مرحله دیگه داره یه خراش ساده!!!!

تجربه شد دیگه نزاریم به هیچ‌وجه بزه جلو چون گربه اومد از خودش دفاع کنه چون احساس خطر کرده بود و برا همین یهو ماهورو خراش انداخت..

(((اینو هم بگم و من باباس نمیزاریم دست بزنه به حیوونهای خیابونی ،امروزم خواهر بزرکم که یکم بی فکره بردش جلو و خیلی ریلکس وایساد و هرجی من داد زدم بگیرش یه وقت گاز میگیرش گوش نکرد و یهو دیذم گاز گرفت،اینقدرم الان پشیمونه و گریه کرده که.ولی چه فایده!!)))

بازم خداروسکر بدتر ازژن نشد🙏🙏🙏