مامانا کمکم کنید توروخدا دیروز رفته بودیم خونه مادرشوهرم بچم خاب بود رفتم دسشویی خیلی شلوغ بود همه ی فامیلا بودن بعد من که رفتم دخترم بیدارشده دیگه اومدم دیدم بچه دوماهه رو وایسوندن ومیگن این چرا پاشو نمیزاره روزمین بعدشم نشونده بودنش دیگه منم سریع گرفتمش وگفتم این هنوز سه ماهه هم نشده گفتن بچه ما سه ماهه مینشست دیگه باعصبانیت گفتم بچه من فلجه نمیتونه راه بره حالا بچم بنظرتون چیزیش شده من گفتم دیگه گوه بخورم جایی برم ازدیشب خاب ندارم کهنکنه چیزیش شده باشه

من بچه اولم فلجه دختر دومم ب دنیا اومده بود همش خاهرشوهر دخترم میگرفت پاهاشو نگاه میکرد بچه کوچیکو رو پاش نگه میداشتن همش میگفتن اینم فلجه شب و روز گریه میکردم بخاطر کاراشون چند دکترم بردم میگفتن هیچ مشکلی نداره چرا بچه کوچیکو اذیت میکنین

نه نترس ولی چقدر بعضیا احمقن اخه کجای دنیا بچه ۲ ماهه میشینه یا وایمیسه
باید بود با خاک یکیشون میکردی😂

ن عزیزم نترس بچه ک از۳ماهگی ن میشینه ن پاهاشومحکم میتونه نگهداره ایناهم چرت وپرت گفتن

وا بچه دوماه چرا باید بشینه مردم حالشون خرابه بچتو ول نکن

وای منم برادرشوهرم هردفه یقه بچه رو میگیره بلندش میکنه گردن و کمر بچم خم میشه روم نمیشه چیزی بگم فقط تو دلم لعنت میکنم

وای منم برادرشوهرم هردفه یقه بچه رو میگیره بلندش میکنه گردن و کمر بچم خم میشه روم نمیشه چیزی بگم فقط تو دلم لعنت میکنم

بچها دست زدن بهش یا بزرگترا؟ چقدر بی فکر بودن. اگر چیزیش میشد گریه میکرد نگران نباس

نه چیزیش نمیشه بابچه منم همین کارومیکنن درک میکنم منم دوسدارم اینجورافرادوخفه کنم که هیچ جوره نمیفهمن نفهمن باباهرکسی یجوربچع داری میکنه هرکی یه اخلاقی داره توتجربتوبزاربراخودت والاخاله شوهرمن به گفته خودش بچشوپشت درجامیزاشت بچه نوزادونفهم بابچه من میخوادبچه داری یادبگیره بچموازمچ دستش بلندش کردمنم قشنگ باخنده قهوه ایش کردم بدم میادازادمای دورازجون نفهم که میبینن روبچت حساسی خودشونومیزنن دورازجون به خربودن

چیزی نشده عزیزم. ولی آفرین بهت خوب جواب دادی حساب کار دستشون اومده

من خونه مادر شوهرم که میرم یه لحظه از کنارش جم نمی‌خورم اگه شوهرم نباشه

نه عزیزم نترس با یه بار چیزیش نمیشه ولی دیگه بچرو تنها نذار چون آدمای فوضول زیادن .