یک سال گذشت😊
سختی●● غم■□ شادی☆ تجربه ◇بیماری ♤تنهایی¤ عشق+ محبت ♡♡♡
گذشت
خدایا شکرت امیدوارم سال‌های بیشتری باهاش بگذرونم....
پارسال مث الان هیییییچ خبری از درد و علائم و فلان نبود
من تازه ظهرش کشک خوردم خ‌امیدم تا شوهرم از سرکار میاد سه چرتی بزنم ک وسط خوابم ک یه زن برام شیرینی آورده بود میخواستم بخورم همینکه خوردم ترپپپپپپپپپپ یه چیزی ترکید و متوجه شدم کیسه آبم بود
بازم دردی نبود بیمارستان نجمیه تهران بستری شدم😅😁آمپول فشار تزریق شد و یعد یکساعت و نیم ینی ۱۹:۳۰نی نی با تلاشهای فراوان من ک نقش بسیار مهمی داشتم ‌ و زحمت کشیدم دستم دزد نکنه قربون خودم برم چ درد و تنهایی کشیدم اونجا🥲
نی نی بدنیا اومد آبله مرغان دارم حال نوشتن ندارم دیشبب همین نی نی نخوابید تا بخوابم 🥱🥺دیگه بسه همینقدز بچه ها اشتها ندارم ازاونطرف ضعف میکنم

۴ پاسخ

بذاربهتربشی بعدبیایه سری به مابزن 😂😂فعلابدجوری زبانت افتاده گل بندکفشت

بذاربهتربشی بعدبیایه سری به مابزن 😂😂فعلابدجوری زبانت افتاده گل بندکفشت

مرسی مامان مهریون که دختر گلتو ب دنیا آوردی
مرسی فداکار
مرسی زرنگ
معلومه که همه زحمتا رو دوش تو بوده تونسی طبیعی زایمان کنی
ا.پقد از خود گذشتگی کردی
الهی همیشه سایه شما و پدرش بالا سر دخترت باشه
همیشه ب شادی تولداشو بگیرید
اونم خوشبخت باشه

چقدر غلط املایی😀

مقالات مرتبط

راهنمای خرید تخت کودک
راهنمای خرید تخت کودک
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
برنامه روزانه کودک دو ساله
برنامه روزانه کودک دو ساله شامل چه مواردی می شود؟
مجموعه کتاب‌های دالی بازی کودک
کمپین مشترک گهواره و نردبان؛ معرفی مجموعه کتاب‌های دالی با...

سوال های مرتبط

مامان آریو مامان آریو ۱ سالگی
پارسال اینموفع رفته بودم عرق کاسنی بخرم ک ماه آخر بخورم بچه زردی نگیره اما فردا صب ساعت پنج و نیم صبح کیسه آبم ترکید توی خواب و بچم هشت ماهه بدنیا اومد عاخ ک چ استرسی کشیدم عاخ ک چقدررر سختی کشیدم اما همین ک با پاهای کوچولو تند تند میاد خودش میندازه بغلم تموم سختی های این یسال از تنم میره بیرون خدارشکر میکنم بابت داشتنت
تولدت پیشاپیش مبارک قدم خیر مامان🥰😂
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان یاسین مامان یاسین ۱ سالگی
سلام یه اعتراف بکنم .بعضی از مامان ها راکه میبینم نینیشون کوچولوعه دربردارند انقدر هوس یه بچه دیگه میکنم بااینکه یه دختر بزرگ دارم و سر پسرم خیلی عذاب کشیدم بافشار خیلی بالا که منجر شد یک ماه ونیم زودتر زایمان کنم ولی نمیدونم چرا وقتی یه نی نی کوچولو را میبینم شدید هوس نی نی میکنم نکنم اینم ویار بعد زایمان 😂😂😂من اصلا از بچه داری و بچه ی کوچیک بدم می آمد ولی نمیدونم چرا برعکس شدم😂😂😂فکر کنم سختی های توی بیمارستان یادم رفته.ببخشید یه اعتراف بود
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۱۶ ماهگی
کیا امروز نی نی شون یساله شد؟؟😍چقد زود گذشت یسال دلم تنگ میشه واس این روزا و روزایی ک نی نی تر بود🥲
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مائد🙈❤️🧿 مامان مائد🙈❤️🧿 ۱۳ ماهگی
واایی وقتی میبینم همو کسایی ک پارسال این موقعه منتظراومدن نی نی شون بودن الان دارن با ذوق از تولد بچه هاشون و دکراسیون فلان حرف میزنن چقد ذوق میکنم واقعا خیلی سریع داره میگذره
منم تولد بچم یک هفته دیگه اس خیلی ذوق دارم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقل خان مامان فسقل خان ۱۵ ماهگی
پارسال اینموقع ها کیسه ابم ترکید رفتم بیمارستان🥺
پاشدم شیو کردم خونروجمع کردم دوساعت بعدرفتیم😂
جالبه ک پارسال درد میکشیدم امسالم با درد شدید شکم ازخاب بیدارشدم
فک کنم مسموم شدم😂 پارسال تولگنم بود امسالم اویزون ممه😂ننه فداش بشم چقدر زود گذشت☹
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان اریا مامان اریا ۱۴ ماهگی
پارسال ساعت ۶ صبح همسر سرکار بود تنها و پیاده با حال بد رفتم بیمارستان گفتن شرایطت اوژانسیه باید بستری شی که بچه رو دنیا بیاریم زنگ مامانم و همسر زدم ولی قبول نکردم بستریم کنن بازم پیاده برگشتم خونمون البته مامانم خودشو رسوند بیمارستان🥹


خیلی میترسیدم ک بستری بشم حالمم خیلی بد بود همش میگفتم وقت بدنیا اومدنش نیست اینقد مقاومت کردم تا ساعت۲ ظهر ،،،

ک ساکمو اماده کردم به مامانم و همسر میگفتم امروزم بدنیا نمیاد،،، الکی چرا وسایل ببریم رفتیم بیمارستان همین ک وارد شدم کیسه آب جنین ترکید و بستری شدم همون لحظه سوپرایز شدم البته خیلیم ترسیدم و استرس و...

پسرم با سختی و اذییت خیلی زیاد ساعت ۱۹:۵۷ به دنیا اومد و تمام دنیای من شد لحظه بدنیا اومدن پسر من بهترین لحظه زندگیم بود و دوباره متولد شدم 🤎
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اریا مامان اریا ۱۴ ماهگی
پارسال ساعت ۶ صبح همسر سرکار بود تنها و پیاده با حال بد رفتم بیمارستان گفتن شرایطت اوژانسیه باید بستری شی که بچه رو دنیا بیاریم زنگ مامانم و همسر زدم ولی قبول نکردم بستریم کنن بازم پیاده برگشتم خونمون البته مامانم خودشو رسوند بیمارستان🥹


خیلی میترسیدم ک بستری بشم حالمم خیلی بد بود همش میگفتم وقت بدنیا اومدنش نیست اینقد مقاومت کردم تا ساعت۲ ظهر ،،،

ک ساکمو اماده کردم به مامانم و همسر میگفتم امروزم بدنیا نمیاد،،، الکی چرا وسایل ببریم رفتیم بیمارستان همین ک وارد شدم کیسه آب جنین ترکید و بستری شدم همون لحظه سوپرایز شدم البته خیلیم ترسیدم و استرس ،،،



پسرم با سختی و اذییت خیلی زیاد ساعت ۱۹:۵۷ به دنیا اومد و تمام دنیای من شد لحظه بدنیا اومدن پسر من بهترین لحظه زندگیم بود و دوباره متولد شدم 🤎
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سامیار👼👶 مامان سامیار👼👶 ۱۶ ماهگی
چ زود یکسال شد با همه سختی هایی که داشت گذشت پارسال این موقع داشتم تو بیمارستان درد میکشیدم از شدت درد میوردم بالا ساعت سه نیم سامیار دنیا اومد همه دردام تموم شد خدایا شکرت بالاخره سامیار من یکساله شد خدابا شکرتت😍😍😍😍
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرتیا مامان آرتیا ۱ سالگی
قشنگ ترین روزامو با اومدن پسرم گذروندم انقد زود گذشت ک شد یکسال با همه سختی ها و چالش هاش 🥺
پارسال این موقع ها ساک بیمارستان اماده میکردم و چقد ذوق داشتم برا اومدنش الان ک‌ خودشم هست کارت دعوت هاشو درست کردم که یکم فروردین تولد گل پسرمه 🥹
قشنگترین عیدی ک‌گرفتم از خدا بود ک تو‌اون روز قشنگ پسرمو گذاشت بغلم 🥰
از دوستای آرتیا چه خبر بزرگ شدن ؟خیلی وقته نمیام گهواره خبر ندارم از هیچکدومشون انقد ک‌اینروزا بدو بدو دارم وقت کم میارم
از نی نی هاتون عکس بدین انرژی بگیریم 🥰
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آرسام مامان آرسام ۱۲ ماهگی
سلام عصرتون بخیر🤩 بگید ببینم هوای شهرتون چجوریه اینجا ک خنکو بارونییی .منم از سر کار اومدم ناهار خوردم و با پسرم خوابیدیم الان بیدار شدم جاتون خالی ی نسکافه و کلوچه از مازندران گرفته بودم خوردم تا نی نی بیدار نشده دوباره چپکی شم🤣🤣 ک از ساعت ۶ میخوام برم تو رژیم فست تا ۱۰ صبح ک این دو کیلو رو هم کم کنم بشم ۶۹ و تمام
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ارسلان و داداشش🩵 مامان ارسلان و داداشش🩵 ۱ سالگی
مامانا قفل در کابینت چیزی هست ک نی نی نتونه باز کنه؟ کلافخ شدم دیگه اگه دارید میشه عکس بدین؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ... مامان ... ۱۴ ماهگی
خانمها الان ک نی نی یکسالش شد میتونم قبل خابش شیر پاستوریزه بدمش تا شیر شب کم بخور؟؟؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هلنا مامان هلنا ۱ سالگی
سال قبل... ۱۱اسفند روز پنجشنبه بود
دردای کوچولو داشتم با لکه بینی
رفتم دکتر نامه بستری داد ولی من ۳۵هفته و ۴روز بودم
وزن هلنا کم بود خیلی میترسیدم
رفتیم بیمارستان بستری شدم ... اول گفتن چون هنو وقت داره باید بمونه تا درد اصلی ... پیشرفتم نمیکردم ولی چون بعد ۲۴ساعت دیگه پرسنل زیاد بهم توجه نمیکردن ... فقط ضربان قلبشو چک میکردن شوهرم ماما همراه فرستاد... اومد کلی کمکم کرد نرمش و حرف و ...
درد کمر داشت جونمو میگرف یه کم پیشرفت کردم ... تا اینکه تو معاینه کیسه ابم پاره شد ... سرم زور وصل کردن ... درد داشتم اونم زیاد ولی ساعت ششو خوردی عصر بود صدای گریه اش با صدای اذانی که از گوشی پرسنل پخش میشد قاطی شدن ... میدونین همتون تجربه کردین ولی حس قشنگیه خیلی قشنگ خیلی کوچولو بود خیلی سختی کشیدم اوایل ولی الان دخترم خانوم شده فردا تولد یک سالگیشه با گریه دارم تایپ میکنم یه حس خاصیه نمیدونم چیه
فقط خواستم مرور کنم
خدا دامن همه منتظرا رو سبز کنه
همه نی نی ها سلامت باشن
خدایا هلنای من در پناه خودت حفظ کن
این بماند به یادگار#
۱۴۰۲/۱۲/۱۱
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱۳ ماهگی
مامان جونیایی ک واسه تولد نی نی ها رو بردین آتلیه حدودا چند تا عکس گرفتین و هزینش چقدر شد؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی👶 مامان امیرعلی👶 ۱۱ ماهگی
همسایه بغلیمون پارسال یه سر صدای گریه و جیغ پسرش میومد کوچولو بود
یه چند ماه نبودن اصن
از دیروز اومدن صدای نی نی میاد از خونشون🤭
مشاهده ۳ پاسخ دیگر