۱۹ پاسخ

مرغ🍗

از خونمون بدم میومد رفتم خونه مامانم

بوی مایع لباسشویی هم حالم بدمیکرد

سبزی و آجیل و هندونه

پیازززز

مرغ متنفر بودم

من برعکس از هیچی بدم نمیومد خوش ویار بودم

بوی شامپو😐شوهرم جرأت نداشت حموم کنه😅خودمم توحموم حالم بهم میخورد🤢ولی بقیه جاهاراحت بودم صبحاکه اصلا انگار باردارنبودم عصرایکم بیحالی وحالت تهوع میومدسراغم. اونم اوایلش فقط خداروشکر.

بوی پیاز داغ و بوی یخچال و مایع ظرفشویی 🤢 هنوزم از بو پیازداغ بدم میاد اصلا استفاده نمیکنم

به بوی شوهرمم ویار داشتم 😐🤕😂

من از خونه ی خودم بدم میومد
از آشپزخونه و بوی مایع ظرفشویی و بوی حموم و شامپو و بوی مایع داخل دسشویی و ...😂
خونه مامانم اینا میرفتم حالم خوب بود همین پام می‌رسید خونه خودم بوی خونه می‌خورد بهم مستقیم میرفتم دسشویی بالا می‌آوردم 😂

من مدام بوی توالت توی بینیم بود وای چقدر بدبود

من برعکس وابسته شوهرم شده بودم اگه تنهام میزاشت مینشستم گریه میکردم 😂

از خونه خودم یه طرز وحشتناکی بددددددم میومد مخصوصا عصرهااا.از خونه فرار میکردم میرفتم یا خونه بابام یا خواهرام اخر شب شوهرم میومد دنبالم.فرداش دوباره همین داستان بود تا پایان ۹ ماهگی

من خنده دار ترینش به دوتا از سمت‌ کناری‌ پذیرایی‌ بدم میاد حس میکنم بوی قرمه سبزی میده😂😂بعدم مایع لباس شویی

واسه همه چی‌بالا میاوردم
همیشه و همه جا

خدارو شکر اون روزا گذشت
من از بوی سر و دهان بچه سه سالم بدم میومد. طفل معصومو همش میفرستادم حموم به سرش عطر میزدم. از عذاب وجدان گریه میکردم
همه هم میگفتن بچت هیچ بویی نمیده اما من توهم داشتم

حموم🤦🏼‍♀️😐🤣بزور باید منو میبردن

من به آشپزخونه خونه خودم و سالن خونم ویار داشتم همش توی اتاق خواب بودم میومدم بیرون حالم بدمیشد...

سوال های مرتبط