۴ پاسخ

من اول میشینم باهاش بازی میکنم وقتی سذگرم میشد پا میشدم، بعضی اوقات هم میگفت نرو میگفتم مثلا برای مامان خونه بساز یا نقاشی کن تا من بیام من همین جا هستم تو آشپزخونه به به بپزم بیام، قبول میکرد و با خودش بازی میکرد

بچه است دیگه مادرشی وابسته خودش بزرگتر بشه خوب میشه

اینجوری عادتش دادی دیگه من به اندازه با دخترم بازی کردم مستقل هم‌گذاشتم تو حال خودش بازی کنه خداروشکر خیلی راضیم

وای مثل پسر من یه چیزی میدم دستش ک بخوره سرگرم شه بیام اشپزخونه کارامو بکنم از من جلوتر میره آشپزخونه آویزون پاهام میشه میگه بغلم کن
خدااااااااا کی بزرگ میشن خیلی روحم خسته و داغونه که جسم ب کنار😫

سوال های مرتبط