ولی‌ من دیشب رفتم عروسی
صندلی فقط یکی دور‌ میز‌ بود بقیه نشسته بودن
علی رو گذاشتم رو صندلی خودم پیشش سر پا بودم
یه چند دقیقه ک گذشت علی نگام کرد از صندلی اومد پایین گفت مامان سحر بشینه هر کاری کردم هروی گفتم میگفت علی نه مامان سحر بشینه
(علی دو سالو نیمشه)
یعنی من دورش بگردم‌ انقد بچه ام خوبو مهربونه خیلییییی ذوق کردم ❤️❤️❤️❤️

پسرا خیلی هوای مامانشون‌ دارن پسربزرگ منم ۳سالشه چند وقت پیش رفتیم رستوران سنتی اومدم از تخت بیام پایین کفش های منو جلو پام جفت کرد خیلی ذوقش کردم و قلبم اکلیلی شد یا وقتایی که آرایش میکنم و لباس جدید میپوشم میاد میگه مامان چقدر قشنگ شدی

ای جانم 🥰 قربونش

پسرا از همون اول هوای مادر و خواهر رو دارن...قربون مهربونیش

خدا حفظش کنه برات

عزیزم ♥️ خداحفظش کنه