پارت دوم
و نی نی گذاشتن رو گردنم اما خیلی درد داشتم حالم خوب نبود
اما راضی م از بی حسی
چون یک خانوم بعد من اومد بیهوشی بود
و زمانی که بهوش اومد فقط داد میزد از  درد چون تازه اون درد احساس میکرد
خلاصه نی نی آوردن داخل ریکاوری و شیر دادم
واقعا بهترین حس دنیاست
اینقدر دیر از ریکاوری اوردنم بیرون وقتی اوردنم دیدم کل خانواده م دارن گریه‌میکنن
منم فقط چشامو بستم وگرنه میزدم زیر گریه
همش دودل بودم پمپ درد بگیرم یا نه اما نگرفتم
فقط با ۴ تا شیاف اوکی شدم

بعد چند ساعت که گفتن راه برو واقعا بدترین چیز عمرم بود
اینکه بشینم و بلند شم و راه برم
خیلی سخت بود
اما بلاخره از پسش براومدم
اما همه این چیزا واقعا می ارزه ب یک لحظه لبخند نوزادت

۲ پاسخ

عزیزمممم
الحمدالله ک تموم شد و راحت شدی .مبارکت باشه
برا منم دعا کن نی نی و شیر میدی

خوش بحالت راحت شدی😓

مقالات مرتبط

مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
نوزاد تازه متولد شده و همه نکات مراقبت از آن
علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین
راهنمای خرید تخت کودک
راهنمای خرید تخت کودک
درمان دل درد نوزاد زیر یک ماه
درمان دل درد نوزاد زیر یک ماه | روش‌های درمان خانگی و دارو...

سوال های مرتبط

مامان سید یاسین👼🏻 مامان سید یاسین👼🏻 ۲ ماهگی
پسرم بدنیا اومد و تجربه اتاق عمل واقعا خوب بود و الکی ترسیده بودم از قبلش هی فکر و خیال
اما بدش که بی حسی رفت بااینکه پمپ درد گرفتم اما بازم درد دارم 🫠🫠
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نی نی جان مامان نی نی جان ۹ ماهگی
سلام نی نی جان به دنیا اومد رفت nicu😭😭😭
پریروز درد داشتم که 36 هفته و پنج روزم بود، بعد از چند بار nsd بستریم کردن، اما دیروز صبح گفتن همه چی عادیه و میتونی بری خونه، اما من درد داشتم(دکترم نیومده بود و همه منتظر رای اون بودیم) ، که دردم زیاد شد و nsd تغییر کرد
نی نی به دنیا اومد و دیسترس تنفسی داشت و با هیجان نفس می‌کشید اول دو ساعت گذاشتنش زیر اکسیژن تا متخصص نوزادان بیاد که اونم گفت با اینکه مشکل خیلی حادی نداره اما نی نی رو ببرن nicu
و من از دیروز فقط یه بار دیدمش و دلم داره میترکه 😭😭😭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان جوجه🌼 مامان جوجه🌼 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت دوم
رفتم توی ریکاوری که لرز شدید و درد داشتم و صدام گرفته بود. به شدت گرسنه بودم. مدام پرستارا رو صدا میزدم که بیان مسکن بزنن گفتن نه شیاف زدیم برات نمیخواد یه پرستار اومد که نی نی رو گذاشت زیر سینم . وای نگم که چقدر درد داشت وقتی سینه رو میخورد. اونجا بود که نی نی رو دیدم. خیلی منتظر بودم که ببرنم توی بخش. خیلی اذیتم کردن . دیگه بعد یک ساعت ونیم دو ساعت رفتم بخش. دیگه اومدن توضیح دادن و بچه رو گذاشتن شیر بدم و کارای پرونده رو انجام دادن. من همورویید داشتم و شیاف دوتا یی گذاشتم که خیلی اذیت شدم بدتر شدم اسهال شدم.دل درد زیاد نداشتم خیلی قابل تحمل بود ‌دیگه از ساعت شش بعداز ظهر دوشنبه تا ظهر سه شنبه اصلا شیافت و مسکن نگرفتم دردش قابل تحمل بود. دیگه اخر شب دوشنبه ساعت دوازده اومدن سند رو دراوردن گفتن راه برو. خیلی سخت بود در حد چند قدم بیشتر نتونستم و دستشویی واقعا سخت بود.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها ❤️❤️ ❤️❤️ مامان دوقلوها ❤️❤️ ❤️❤️ ۷ ماهگی
پارت سوم

وقتی اومدم از ریکاوری چندین بار ماساژ رحم شدم و قبلش تا زمانی که بیحس بودم اصلا اون فشار نمیفهمیدم ،
ولیییییی بعد اینکه بیحسی رفت اینقدر درد میگرفت که جیغ میزدم ، واقعا نفسم میموند از درد .چقدر وحستناک بود ،
بلاخره بیحسی رفت سوند و سرم هارو قطع کردن گفتن پاشو راه برو ، خیلی بد بود نمیشد بلند شد با هر ضرب و ضوربی بودبلند شدم ، احساس کردم روده هام یهو ریخت کف شکمم و درد شدیدی داشت و راه رفتن واقعا سهل بود ولی قدمهامو برداشتم ، چون حین بی حسی سرمو زیاد تکون دادم فرداش درد کل بدنمو گرفته بود، درمورد پمپ درد بگم :::که به من گفتن بیمارستان داره ولی زمانی که زایمان کردم به هرکی گفتم گفتن نداریم بعد از کلی شکایت گفتن باید قبل عمل هماهنگ میکردین درنهایت جواب درستی ندادن متاسفانه ، و اخرش ساعت ۳ مرخص شدمو با نی نی ها اومدم خونه ، و چالش های بعد عمل که بلندشدن و نشستن که همش با درده .

اینا تجربیات من بود و میدونم مادرشدن بی درد و گرفتاری و استرس نیست ،
ولی از جایی که من طبیعی هم تجربه کردم واقعا طبیعی تو زایمان بیشتر پیشنهاد میدم ،
جمله اخر انشالله هر مدل زایمان کنین بعد کلی سختی فقط سالمو سلامت باشین هم خودتون هم بچتون .
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ویهان👼🏼🩵 مامان ویهان👼🏼🩵 ۸ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳👶🏻💙
ویهان رو که دیدم دیگه بعدش رو از شدت اینکه سرم ها هوشیاریمو برده بودن بین خواب و بیدار بودم یادم نمیاد یهو دیدم اومدم ریکاوری
اون لحظه ک تختمو تو ریکاوری جابجا کردن خیلی درد داشتم وایی
تو ریکاوری زااار میزدم از شدت درد انقدم احساس تنهایی داشتم ...
گریه میکردم میگفتم توروخدا بزارید مامانم بیاد پیشم اخر نتونستم درد رو تحمل کنم گفتم برام پمپ درد بیارید پمپ درد تو ریکاوری زیاد کمک حالم نشد ولی تو بخش خوب بود
رفتم ک بخش مامانمو همسرم اومدن پسرمم اوردن اونجام خیلی درد داشتم ار درد فقط زار میزدم گریه میکردم پمپ درد کفایت نمیکرد برام 🥺❤️‍🩹
خلاصه وقتی ویهان رو اوردن مامانم بغلش گرف همه رفتن سمت ویهان باز من تنها موندم🤣 فقط گریه میکردم 🫠
بعدش دگ از گشنگی هلاک شدع بودم نمیزاشتن جیزی بخورم حتی اب
ساعتی ک مشخص کرده بودن چیزی نخورم گذشت و گفتن باید راه بری
پاشدم راه برم خیلی سخت بود واقعا سختتت و دردناک بود برای من بشخصه
خونریزیم شدید بود موقع راه رفتن گلاب ب روتون اتاقم کثیف شد انگار شیراب باز شدع بود ...🤦🏻‍♀️
اومدم یه چیزی خوردم و خوابیدم ... در کل سزارینم خیلی دردناک بود
میشه گف فقط برش خوردنمو نفهمیدم دردای زیادی کشیدم تا روز بخیه کشیدن اما خب فدای سر بچم هنوزم ک هنوزه ۱۵ روز میگذره بخاطر بالا اوردن تو اتاق عمل سرمو چرخوندن سر درد و گردن وحشتناک هرروز باهامه 🥺🥲
-و این بود قصه ۱۴ اسفند ما👶🏻💙
انشالله همتون بسلامتی فارغ شید که بعد فارغ شدن کلی راه و مسئولیت دارید😍
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان اَبرا مامان اَبرا ۲ ماهگی
من هفته پيش ني نيم بدميا اومد سزارين
وقت نميكردم زياد گوشي دستم بگيرم
الان اومدم يه سري از تجربه هامو بگم
اول اينكه سوند اصلا درد نداشت خيلي مسخره بود
دومي امپول بي حسي بود كه من درد داشتم موقع زدنش
و بعد كه بي حس شدم انگار يه حالت خواب و بيداري بودم بعضي از صداهارو ميشنيدم اخرم ني ني رو اوردن نشونم دادن بدم بردنم ريكاوري
ريكاوري كه بودم داشتم ميلرزيدم كه گفتن عاديه
و اخري هم اولين بار كه ميخواستم راه برم خوب بود زياد درد نداشت فقط سرم يكم گيج ميرفت كه گفتن عاديه و يه چيز شيرين بخورم
راستي من بيمارستان وليعصر رشت سزارين كردم اتاق وي اي پي گرفتم خوب بود
اها يادم رفت بگم شيافم خودشون برام ميزاشتن پانسمانم خودشون عوض ميكردن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ویهان مامان ویهان ۳ ماهگی
تجربه زایمان(پارت7)

توی ریکاوری هم هرچی گفتم پمپ درد میخوام چون هنوز از درد داشتم میلرزیدم گفتن ما نداریم همراهت رفته برات بیاره که نیاورده بعدش دیگه بدردت نمیخوره میری توی بخش برات شیاف میذارن، داشتم از درد میمردم نه ناله میکردم نه داد میزدم فقط میگفتم اوووووفففف! سرپرستاره که به تختم دید داشت گفت حتما خیلی آستانه دردت پایینه چون الان بی‌حسی، واقعا بی‌حس بودم ولی درد و سوزش توی کل تنم بود😥
بعدا همسرم گفت اصلا از من که اجازه عمل نگرفتن اینقدر پرس و جو کردیم تا بالاخره یکی گفت همسرتو بردن برای سزارین، اینام ترسیده بودن که چی شده مگه، بعدشم که می‌گفت هرچی دنبال پمپ درد گشتن خود بیمارستان نداشته بعدشم گفتن دیره برای تهیه کردنش🙁 وقتی منو آوردن بخش، نیم ساعتی طول کشید تا همراهم بیاد پیشم، تخت نی نی دور بود منم با همه دردم دلم برای دیدن نی نی پرپر میزد، همراهی تخت کناری برام آوردش، همراهیمو که آوردن تخت نی نی رو بردن که پشت در همسرم ببینش🥰 بعدا برای کشیدن بخیه هام که رفتم مطب دکترم، 300بابت ویزیت و 200بابت کشیدن بخیه ازم گرفتن که خب واقعا هزینه زیادی بود
اینم تجربه من بود ببخشید طولانی شد❤️
امیدوارم شما هم در بهترین حالت و سلامتی نی نی هاتونو بغل بگیرین🥰
مشاهده ۲۷ پاسخ دیگر
مامان محمدجواد ومیراث مامان محمدجواد ومیراث ۸ ماهگی
پارت دوم
اتاق عمل نیم ساعتی طول کشید ، من چندثانیه حالت تهوع گرفتم فقط که سرم رو به پهلو کج کردن خوب شدم ، بعد از اتمام هم بچه رو اوردن دیدم و سریع من رو بردن ریکاوری و بچه رو بردن بخش نوزادان ، اون روز شلوغ بود و من تا سه ساعت توی ریکاوری موندم بعد از دو ساعت تونستم حرکت بدم کمی پاهامو ، یکمی سردم سد که بهشون گفتم و برام بخاری اوردن و خوب سد ، همونحا درخواست پمپ درد کردم ، دکترم بعد از یک ساعت اومد و معذرت خواهی کرد که میدونم درد داره اما به نغع خودته و رحممو فشار داد ابنجا واقعادرد داشت و حیغ کشیدم بعد از سه ساعت آوردن منو بردن بخش تو اتاقم و بچه رو هم بعد از نیم ساعت آوردن دردام داشت سروع میسد اما پرستارا زود زود سروم میزدن و شیاف میذاشتم و قابل تحمل بود سختیش این بود که نباید سروگردنمو تکون میدادم و نباید خرف میزدم تا ساعت هشت شب ، شب که شد دکتر گفت با نسکافه و چای شروع کنم و کاچی و سوپ هم خوردم و بهم کفتن باید راه برم فقط چند قدم اولش سخت بود و بعدش برام راحت شد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دودختروگل پسر❤ مامان دودختروگل پسر❤ ۳ ماهگی
سلام مامانا نی نی منم ب دنیا اومد اما دکتر براش سونوی لگن نوشته و بند ناف دور گردنش بود ۳۸ هفته و ۶ روز ب دنیا اومد با بی حسی زایمان بی درد
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
سلام دوستان من میخوام تجربه خودمو از زایمان سزارین در بیمارستان نیکان حکیمیه تهران بگم، امیدوارم مفید باشه براتون
تاریخ زایمان من ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دو روز قبل بهتون زنگ میزنن، میرین بیمارستان یک سری چکاپ مثل نوار قلب، بیماری خاص و آزمایش خون چک میشه حدودا ۳ ساعت زمان میبره
روز تاریخ زایمان هم ساعت ورود به بیمارستان بهتون میگن که معمولا ۲ ساعت قبل از ساعت عمل باید بیمارستان باشید، هم ساعت ورود به اتاق عمل که برای من ساعت عملم واقعا همون ساعت اعلامیشون بود و منتظر نموندم، داخل بخش بستری سوند بهتون وصل میکنن اما اصلا درد نداره.
بعد میبرنتون سمت اتاق عمل، سری از کمر انجام میشه که اون هم درد نداشت و شروع کار دکتر زنان و دیدن نی نی قشنگتون
بعد میرید داخل ریکاوری
اگر وضعیت شما و نی نی نرمال باشه، حدود یک ساعت تا ۲ ساعت داخل ریکاوری میمونید
برای من داخل بخش اتاق خالی نداشتن و ۴ ساعت داخل ریکاوری موندم که خانواده ام واقعا نگران شده بودند، و روند کار به این صورته که میخوان ببرن بخش ماساژ رحمی میدن و چون من ۴ساعت ریکاوری بودم تمام سر بودن بدنم از بین رفته بود و درد خیلی بدی کشیدم برای ماساژ رحمی.
بعد از اینکه رفتم داخل بخش واقعا تمام پرستارا خوب بودن و سر میزدن و حوصله داشتن اما کادر خدمات حرف گوش نمیداد، باید یک مورد چندبار می‌گفتیم.
در کل ارزیابی من برای زایمان میشه گفت بیمارستان خوبیه
هزینه زایمان و اتاق ۲ تخته ۲۹ میلیون بدون پمپ درد
من پمپ درد نگرفتم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان گرشا💙 مامان گرشا💙 ۷ ماهگی
سلام به همگی بلخره بعداز ۵ روز فرصت کردم و بیام از تجربه زایمانم بهتون بگم

من بخاطر IUJR بودن بچه ۳۷ هفته بهم ختم بارداری دادن و من سزارین شدم
تجربه هایی که از عمل سزارین داشتم رو بهتون میگم شاید به دردتون بخوره:
۱.سوند اصلا درد نداره فقط یه مقدار سوزش داره به شخصه ترسم از سوند خیلی زیاد بود اما واقعا چیز خاصی نیست
۲.من بی حسی از کمر داشتم عوارض خاصی نداشتم فقط یه مقدار الان کمر دردم که اونم تا دو هفته عادیه
بی حسی یه خوبی که داشت تا بچم دنیا اومد اومدن گذاشتنش کنار صورتم که واقعا بهترین حس دنیارو اون لحظه تجربه کردم😍
فقط برای بی حسی یه جا اذیت شدم اینکه مایع نخاعی رو پیدا نمیکرد و چند باز امپول رو در اورد و زد تو کمر من این یه خورده اذیت کننده بود برام فقط همین
۳.زمانی که بی حس هستید یا بی هوش هستید تاکید کنید شکمتون رو فشار بدن جون واقعا درد غیرقابل تحملی داره برای من یه بار موقع بی حسی فشار دادن چیزی متوجه نشدم یه بارم وقتی تو ریکاوری بودم با اینکه هنوز پاهام بی حس بود اما اثر بی حسیه کم شده بود وقتی شکممو فشار دادن خیلی درد داشتم
۵‌.پمپ درد حتما بگیرید خیلی خوبه و خیلی به دردتون میخوره
ادامه در کامنت👇😃
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۳ ماهگی
پارت چهار .
بعد اون معاینه دردا برام خییلی شدید بود اما قابل تحمل بود تا اونجایی که لباسمو عوض کردم و لباس اتاق زایمان پوشیدم رفتم اتاق زایمان کلا همه اینا یک ربع طول کشید امااا دیگه برام قابل تحمل نبود داد نمیزدم ولی خیییس عرق شده بودم از درد و ترس که ماما اومد برام ان اس تی وصل کردم و دستشو گرفتم گفتم تو رو خدا یه کاری برام بکن معاینم کرد گفت ۷ سانت بهم گاز بی دردی داد ک اثرش شاید ۱۰ درصدم نبود اما خب همونم خوب بود دردا خیلی شدید شده بود که ماما همراهم رسید من ۸ سانت شده بودم و اونم باورش نمیشد که من تو ۲۰ دقیقه از ۴ سانت شدم ۸ سانت بعدشم یهو ۸ تا فول شدنو گذروندم و بهم گفتن زور بزن خییلی خوب زور میردم بچه کاملل اومد تا دهانه واژن اما خب چون هررچی زور زدم بدون بخیه نیومد برش دادن من هرچی بهم بی حسی میزدن برش رو احساس میکردم و بخاطر همین آخراش یکم باسنمو رو تخت حدکت دادم و بخاطر همین از داخل هم بخیه خوردم و ساعت ۳و ۵۰ دقیقه نی نی به دنیا اومد من یاعت ۳ رسیدم بیمارستان و کمتر از یک ساعت زایمان کردم . خودمم باورم نمیشد من رفته بودم اون بیمارستان بخاطر اپیدورال اماا نه دکتر بیهوشی تونست خودشو برسونه نه دکتر خودم تا رسیدن دیگه نی نی اومده بود خلاصه که توکل به خدا کنید و نترسید راستی تو راه که بودم عقب ماشین همش سوره انشقاق میخوندم . نمیدونم از داخل چنتا اما از بیرون ۴ تا بخیه خوردم الانم خداروشکر خوبم اما خب بخیه ها اذیتم میکنه امااا همش فدای سر نی نی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۹ ماهگی
تجربه زایمان:
بعد فقط دکترم حرف زد باهام و دیدم‌میگه وااای دخترت چه تازه شکل خودته تو ۱۵ دقیقه کلا ، بعدم آوردن گذاشتن رو صورتم که خیلی حس خوبی بود برام ، بعدش فقط میدیدم‌تکون ام میدن انگار شکم ام فشار میدادن ، بعدش دیگه فشار ندادن چون ، آخرا هم رو قفسه سینه ام احساس فشار داشتم و تهوع ک سریع آمپول داخل سرم زدن خوب شدم ، اومدم ریکاوری بچه رو‌سینه گذاشتن خورد اونم ،بعد اومدم بخش و دیگه من تا ۴ یا ۵ سر بودم درد نداشتم ،از ۱ که سر شده بودم ،بعد درد شروع شد اما در حد پریودی یه کم شدید تر ،بعد شیاف گذاشتن و آمپول تو سرم زدن که خوب شدم یه دونه شیاف آخر شب باز زدن و چنتا آمپول داخل سرم ،دیگه درد قابل تحمل بود آخر شب غذا اینا خوردم راه رفتم که درد اون موقع بلند شدن سخت بود مثل سوزش شدید زیر شکم بود اما گفت بدون کمک باید بیای پایین از تخت بعد راه رفتم و بهتر شدم کلا راه هر چی برید بهتر میشید …
همین خلاصه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان برهان 🐥 مامان برهان 🐥 ۶ ماهگی
خلاصه تموم شد بخیه و منو منتقل کرد ریکاوری ، اخرین نفر بودمو پر از درد و تنهایی 😩 مامانمو صدا میزدم فقط نمیذاشتن بیاد 🫠 پمپ درد داشتم اما هنوز درد و درد و درد ، ناله میکردم نمیتونستم داد بزنم گریه میکردم و تقاضای مسکن ، مورفین میزدن مسکن شیاف همچنان درد بود یکم اروم میشدم اما یهووو درد میومد سمتم ،اومدن ببرنم بخش که دوباره جم شدن یه عده و شکمم رو فشار دادن ای ای خدا لعنتشون کنه خیلی بدن بخدا 🥺🥲😭 جیغغغغغ بود که کشیدم با تمام وجودم ، مامانم دروووو میکوبید که بچمو کشتید بسه دیگهههه ، مادرشوهرم از یه طرف اخ اخ آوردنم بیرون بردن بخش من مامانمو که دیدم عینه بچه هایی که کلاس اول میرن مادرشون رو میبینن میزنن زیر گریه زدم زیر گریه 😭😞 بخش رفتمو پسری رو اوردن انداختن روم تا شیر بخوره چه شیطون بود ماشالا😅😂🩵🥹 خوردو خوابید بعدشم عیادت اومدن همگی ، شوهرم تا منو دید اومد سمتم فقط منتظر بود منو ببینه ، بوسیدتم بچه رو دید همگی رفتنو ، غروب شد گفتن پاشو را برو 😐😵‍💫 اومدم را برم با کمک مامانم که از حال رفتمو افتااادم نفسم رفت کبود شدم اصن 🫠 دردم زیاد بود بچه ها ، فقط بخاطر اون بی حس نشدن یه قسمتم که چاقو و فهمیدم دردشو داشتم ، حالم خراب شد دوباره منو گذاشتن سرجاش ، دیگه بعد دو سه ساعت خودم یواش یواش با کمک شیاف و مسکن و پمپ درد بلند شدم اما به بدبختی پابرهنه اصن یه وضی بودم ، من سختی کشیدم اونروز رو خیلی زیاااااد. خیلی درد کشیدم ، به هر کی رسیدم گفتم ناشکری نمیکنم اما دیگه بچه نمیخام 🥺😞😭 الانم درد دارم اما بهترم خداروشکر ، ولی ولیییی ارزشش رو داشت برهان کوچولوی دوست داشتنیه ما 🥹🩵🧿 عاشقشم
امروز هم روز هفتم زایمانمه ، به امید روزهای خوب 😍🥰♥️
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان ملکه و پادشاه مامان ملکه و پادشاه ۶ ماهگی
تجربه سزارین من خلاصه و مفید (کیسه آب پاره شد اومدم بیمارستان یه معاینه کرد ببینه واقعا کیسه آبه دید اره من که از ترس داشتم جون میدادم ولی ترس نداشت واقعا بعد سوند وصل کردن که واقعا نه درد داشت نه هیچی فقط خودتون رو شل کنید بعد هم اتاق عمل دکتر خودم اومد با آرامشی که داد فقط بی حسی زدن از کمر به پایین بی حس شد اصلاااا نفهمیدم اصلاااااا بعد هم ریکاوری و بخش با آرامبخش ها درد نداشتم و موقع راه رفتن یکم قابل تحمل بود راه رفتن واسم )
مشاهده ۹ پاسخ دیگر