پارت ۱.بعد از ۱سالگی انیا رفته رفته میلش به غذا کم شد
من هم خیلی پافشاری نمیکردم بدلیل (واکسن ۱سالگی_راه افتادن آنیا_دندون درآوردن _سرماخوردگی)زمان میدادم که هرکدوم از این دوره ها طی بشن..وقتی به خودم اومدم دیدم انیا کامل از غذا افتاده اصلا تو صندلی غذا نمیشست غذا رو از دهنش میریخت بیرون حتی لب به غداهای مورد علاقشم نمیزد ..مادر که باشی دنبال راهکار میگردی
اومدم تنوع غذایی دادم تو وعده ها فرقی نکرد
گذاشتم جلوش خودش بخوره فرقی نکرد
قبل از غذا بهش شیر ندادم فرقی نکرد
بردم گذاشتم خونه مادرم اونجا غذا بخوره فرقی نکرد
موقع غذا من یه مادر ناراحت و استرسی شده بودم که خدایا این غذا رو اماده کردم میخوره یا نه
یه روز ناهار عدس پلو داشتیم
بهش دادم نخورد توپک کردم گذاشتم جلوش نخورد
دیدم داره چندتا عدس برمیداره میخوره نشستم تتد تند براش عدس جدا کردم گذاشتم تو پیاله همه رو از صندلی ریخت پایین اونارو سریع جمع کردم یه نیمرو براش درست کردم تو این حین ک نیمرو اماده شه ماست میذاشتم دهنش ک بخوره اونم تف میکرد حالا فکر کنید همسرم رو صندلی نشسته با غذای یخ کردش داره فقط منو نگاه میکنه با یه حس ترحم ..نیمرو اماده شده هی فوت میکنم ک سرد شه باورتون نمیشه اونم نخورد دیگه نشستم غم دنیا تودلم بود خستگی تو وجودم بود فقط ۱لیوان آب خوردم همسرم خیلی جدی گفت مرضی ول کن این بچه رو مگه رستورانِ هعی بلند میشی غذا آماده میکنی گشنش باشه اولی رو میخوره گفتم تو درک نمیکنی من مادرم خودم ک غذا میخورم دوس دارم بچمم بخوره ..شبا از گرسنگی بلند میشه اگه بهش شیر بدم برمیگرده به شیر شب مجبورم بهش آب بدم ..
پارت۹ و آخر✅️حرف اخرشبی هم بینمون رد و بدل نمیشد منم که همش درحال شیر دادن بودم و به سمت آنیا واقعا خیلی سرد شده بودیم ..ولی بعد از جدا کردن جاش و قطع شیر شبش به زندگی برگشتم تازه فهمیدم چقدر دلم برای همسرم تنگ شده بود چقدر راحت شدم دخترم تو اتاق خودش و ماهم تو اتاق خودمون دوباره مثل قبلا شاد و صمیمی شدیم (دیگه واضح بیان نمیکنم خودتون بگیرین قضیه رو)😉
خب حالا یکی میبینی بچش تا ۱۰سالگی هم کنارش بخوابه از نظر خودش ایرادی نداره خب اون هیچ وقت دوست نداره اتاق بچه شو جدا کنه هرکیم اینکارو کنه میگه واا بیکاریا ..برادرزاده من بچه بود تو پتو میخوابید .. الان ۶سالشه خودش میخوابه از نظرزنداداشم اون موقع اشکال نداشت ..ولی هروقت داداشم خونه نبود به مازنگ میزد ک بریم اونور پتو رو بگیریم ..بابا یه تغیری چیزی بدی بد نیستا ....
بخاطر همین میگم همه چی بستگی به شرایط و دیدگاه خودت داره تا وقتی از همه چی راضی حرف بقیه رو ول کن همونجوری بچه تو بزرگ کن که دوست داری هرجا حس کردی بنفع ته شرایط تغیر بدی بسم الله هیچ وقت دیر نیست ..
مطلب بعدی که احساس کردم میتونه مفید باشه راجب آموزش دستشویی رفتن بچه هاست
×فقط و فقط آموزش اون هم به صورت غیر مستقیم×
×یعنی هیچ گونه درخواستی از بچه نمیشه ×
×و زمان بر هم هست اگر تمایل داشتی بعدا تاپیکارو چک کن ×بشرطی که زود نری دست کوچولوتو بگیری ببری تو توالت بگی مامان جیش کن**چون اگه بچه امادگیشو نداشته باشه اینکار فقط و فقط نتیجه منفی داره **
پارت ۲✅️توی طول روز هم آنیا بغیر ازشیر دیگه هیچی نمیخورد انقدر درخواست شیرش زیادشده بود که واقعا وقت نمیکردم لباسمو بدم پایین ..بدفعات زیاد و طولانی مدت شیر میخورد وزن ک نمیگرفت هیچ کمم میکرد ..این شد که تصمیم گرفتیم تا چکاب ۱۵ماهگی انیا صبر کنیم و بعد از اون شیرشو قطع کنیم
تو نت سرچ کردم دیدم باتوجه به شرایط بچه شیر از ۱سالگی تا۲سالگی میتونه قطع بشه ..چند نفرم بهم گفتن اصلا تو تابستون نباید بچه رو ازشیر بگیری اسهال میشه مریض میشه باید توفصل خنکی بگیری باید توفصل انار بگیری اصلا نباید الان بگیری خیلی زوده گناه داره احتیاج داره چطوری دلت میاد ..شرایط برسی کردم دیدم حرفاشون بدرد من ک نمیخوره هیچ همشون انرژی منفی بهم دادن پس ریختمشون دور و کار خودمو انجام دادم .. چیزایی که آماده کرده بودم انواع خوراکی بود و میوه های آبدار تابستونی
با تلخک و چسب برق ..
خودمم محکم و قاطع تصمیمو گرفتم ..
اول تلخک زدم به سینم بعد هم چسب سیاه رو زدم روش گفتم اگه خواست بکنه و بخوره تلخ باشه
روز اول بقدری استرس داشتم که خدا میدونه ولی بخودم گفتم ازپسش برمیام
من تقریبا آخرین وعده ای ک به آنیا شیر دادم ۲ظهر بود
چون مهمونی بودیم و تابرسیم خونه هم ساعت شد۴و توصندلی خواب بود ..بعدشم ک رفتیم فروشگاه تا خوراکی میوه براش بگیرم ساعت شد ۶ غروب ..تارسیدیم خونه گفت شیر (قشنگ همین کلمه شیر رو هم میگفت )
سریع یدونه از خوراکی ها رو براش باز کردیم شروع کردیم بازی کردن باهاش چون آنیا فقط از قبل پفیلا و شکلات تست کرده بود خوراکی های جدید براش خیلی جذاب بود
وقتی خورد تموم شد دوباره گفت شیر گفت نیست شیر تموم شده رفته خونشون حالا بریم آب بخوریم ..بهش اب دادم دوباره بازی هیجانی انجام دادیم یادش رفت ..
پارت۸✅️ویه چیز خیلی مهم تر اگر داری یه عادتی رو ترک میدی یه عادت جدید جایگزین نکن که اوضاع بدتر میشه
مثال :موقع قطع شیر انیا برای خوابیدنش خیلی مقاومت و گریه میکرد صورتش خیس میشد عرق میکرد همسرمم با کتاب داستانش بادش میزد که خنک شه راحت بخوابه ..
بعد چندشب موقع خواب کتاب میداد دستمون میگفت بادم بزنید بابا دختر خوب الان ک اتاق خنکه بگیر بخواب قبول نمیکرد گریه و زاری منم گفتم خبری از باد زدن نیست به همسرمم گفتم اگه میخوای کمک حالم باشی فقط برن پشتش بگو پیش پیش وگرنه دردسر برای من درست نکن..
کلام آخر :هرجایی از زندگی و بچه داری که حس کردی برات سخت میگذره تغیر بده وگرنه نگاه نکن به بچه های مردم چون هرکدوم شرایط خاص خودشونو دارن ..تموم بچه هایی که الان تو پتو رو تاپ تو بغل رو پا میخوابن یه روز خودشون بزرگ میشن از فرط خستگی با صدای تلوزیون وسط اتاق بیهوش میشن ..تمام بچه هایی که الان ماماناشون غذا میزارن دهنشون یه روز خودشون میشینن سرسفره برای خودشون از دیس غذا میکشن تموم بچه هایی که الان پیش پدرو مادر میخوابن یه روز بزرگ میشن وباید برای رفتن به اتاقشون در بزنی و خیلی چیزای دیگه ..اما یه چیز مهم اینجا وجود داره
من اگه میخوام کیفیت زندگیمو حفظ کنم باید سختیاشم به جون بخرم ..دخترم ۶ماه کنار ما تو اتاق ما بود ..تو این ۶ماه ک بماند از همه لحاظ از همسرم دورشده بودم ولی یشب هیچ وقت یادم نمیره موقع خواب همسر زد بهم گفت مرضی توروخدا انقد بهم پشت نکن یکم سمت من بخواب ..خیلی ناجوره اصلا درک نمیکنم یه اغوشی یه بغلی چیزی ..من چی بگم خوبه ؟گفتم هیس انیا تازه خوابیده الان بیدار میشه
من ناخداگاه فقط به دخترم توجه میکردم از ترس اینکه بیدار میشه یه شب بخیر هم نمیگفتم..
پارت۵✅️۳ روز سوم خیلی اوضامون بهتر بود آنیا کامل کنار خودمون غذا میخورد همین باعث شد روحیه من هم بهتر بشه
کیف میکردم میدیدم دخترم قشنگ میوه میخوره کامل غذا میخوره خودشم خیلی دختر شادو پرانرژی شده بود
نه اسهال گرفت نه مریض شد در عوض مستقل شد
الان تقریبا ۲۰روزه که آنیا ازشیر گرفته شده
همه چی رو روال افتاده شیر و سینه کامل فراموش شده
صبحانه ناهار شام میانوعده مایعات زیاد و انواع میوه رو با لذت میخوره ..خواب شبش خیلی عمیق ترشده تقریبا از۹شب میخوابه تا ۷صبح فقط ۱بار برای اب بیدار میشه و منم تبدیل شدم به مادری شادو سرحال و راضی از تصمیمی ک گرفتم ..
مامانایی که موفق به تغیر دادن شرایط بچه نمیشن حالا هرچی میخواد باشه قطع شیر جدا کردن اتاق ترک عادت های بد فقط میگن بچه مون گریه میکرد نتونستیم ،بچم گریه کرد طاقت نیوردم بهش شیر دادم ،بچم گریه میکرد برقو روشن کردم چرخوندنش و هزارتا شکستِ دیگه ..
چرا انقدر همه چیزو سختش میکنید بچه گریه میکنه چون دلیل داره بچه خواستشو با گریه میگه بچه نارضایتیشو با گریه میگه حتی خوابشم میاد گریه میکنه خب چرا وقتی گریه میکنه وحشت میکنی ؟من شیرشب انیارو که قطع کردم تا ۱۰ شب گریه میکرد خواستشم فقط شیر بود چون عادت داشت از۱۲شب تا۶صبح سینه تودهنش باشه وابستگی پیدا کرده بود وقتی بهش نمیدادم گریه میکرد؛ من فقط درکش میکردم بغلش میکردم اب میدادم دوباره میخوابوندمش ؛ولی منِ مادر میدونستم ک صلاح بچم اینه که دندوناش خراب نشه، خواب عمیق داشته باشه ک رشد کنه، بدون وابستگی بخوابه، مادر شادی داشته باشه که صبح بتونه چشاشو باز کنه
پارت۳✅️بازی ک تموم میشد دوباره میگفت شیر اینا که میگم همراه باگریه بوده ها یوقت فکر نکنید تو آرامش کامل گذشته ..هرجوری بود ما تا تایم خواب آنیا رو رسوندیم ..همسرم براش یکاری پیش اومد ساعت ۹شب رفت بیرون ..من موندمو آنیا..خسته ی خواب بود چشاشو میمالوند کلافه بود ..رفتیم تو اتاقش درازکشید گفت شیر گفتم نیست تموم شده گریه شدید کرد لباسمو دادم بالا چسبارو دید عقب عقب رفت چندبارپشت سرهم گفت نه نه نه و به پهنای صورت اشک میریخت ..قلبم هزارتیکه شد بغض گلمو گرفته بود بغلش کردم یکم آروم شد درازکشیدیم براش کتاب داستان خوندم دیدم آروم نمیشه دیگه مجبورشدم براش با گوشی کارتون بذارم پشتشو هم ماساژ میدادم تا بالاخره خوابید فکرکنم ۴۰دیقه طول کشید..وقتی خوابید خودم شروع کردم گریه کردن خیلی حسِ بدی داشتم همسرمم ک اومد نتونستم جلو خودمو بگیرم و زدم زیر گریه ..گفتم نکنه زود بوده ازشیر گرفتمش نکنه بچم آسیب ببینه نکنه مادرخوبی نیستم براش نکنه تنوع غذایی نداشتم تو برنامه هاش نکنه ایراد از من بوده ..و دوباره همسرم سختایی ک کشیدم رو بهم یاداوری کرد گفت شک نکن بهترین کارو درحقش کردی دوستی خاله خرسه نکن شیر مادر بعداز۱سالگی الویت نداره بذار بچه غذا بخوره گناه داره بخدا ..خودتم داری ازبین میری هرنیم ساعت ۱بار میره میاد میگه شیر .جانزن.. یکم اروم شدم آنیاهم یکی دوبار بیدارشد برای آب خورد و خوابید تا ۵نیم صبح (چون انیا شیرشب نمیخورد من خیلی کارم راحت تر بود )دوباره با گریه شدید بیدارشد و گفت شیر ..منم دوباره خوراکی و صبحانه رو آماده کردم براش خورد و یادش رفت ..
تا ۳ روز اول شرایط جفتمون خیلی سخت بود
پارت۴✅️آنیا گریه شدید میکرد ک واقعا از ته دل بود استرس داشت و میچسبید بهم سینه هام پر و سفت و دردناک شده بودن ک نمیتونستم زیاد بغلش کنم بخاطر همین استرس جدایی داشت ..همسرم خدا خیرش بده خیلی کمک کرد بغل میکرد بازی میکرد خوراکی میداد بهش ..۳روز اول از هر خوراکی و هرچقدر ک میخواست دادم مخصوصا موقع خواب رشوه زیاد میدادم بهش چون عادت داشت باسینه میخوابید خیلی سخت خوابش میبرد بدون شیر..
همش وسط خونه دراز میکشید میگفت شیر میگفتم نیست تموم شده رفته خونشون بغض میکرد گریه میکرد
من خیلی به آنیا سینه هامو با چسب سیاه نشون ندادم چون احساس ترس رو تو چشماش میدیم که کامل بهم میریزه
فقط رو شیر ندادن و سرگرم کردنش پافشاری میکردم
۳روز دوم همه چی تحت کنترلم بود
اندازه و تعداد خوراکی رو خودم تعین میکردم اگربازم میخواست میگفتم نیست تموم شد
الویت غذا رو گذاشتم که استقبال هم میکرد قشنگ غذا میخورد ..
بعد از گذشت روز شیشم آنیا به کل شیر رو فراموش کرد دیگه اسمشو نیورد ولی بشدت کلافه و سردرگم بود ..انگار یه چیزیش کم بود میچسبید بهم و دائم بغل میخواست اصلا نمیذاشتم به گریه بیفته هرچی توان داشتم میزاشتمو سرگرمش میکردم ..میبردمش پارک خونه خواهرم با بچه های اون سرگرم میشد ولی خب دوباره که برمیگشتیم خونه برای خواب شب خیلی بی قراری و گریه میکرد ..منم دراز میکشیدم کنارش پشتشو ماساژ میدادم و پیش پیش میگفتم تو تاریکی بدون هیچ حرف اضافه ای و چشم توچشم شدن تقریبا نیم ساعت طول میکشید تا بخوابه ..
پارت۷✅️حالا گریه میکرد باید من دوباره لالایی میکردم ؟من بهش حق دادم اتفاقا از دست خودمم ناراحت بودم چون این عادت بد رو من واسش درست کرده بودم گریه میکرد چون درخواستش این بود که بزارمش رو پا گریه میکرد چون ترس از نبود من داشت با مدل خوابیدن جدیدش..گریه میکرد چون میدونست با این مدل خوابیدن تماس فیزیکیش با من کمتر میشه بچه ها خیلی باهوش تر از این حرف ها هستن وقتی یه چیزی قراره تعیر کنه با گریه و پافشاری میخوان جلوش رو بگیرن چون بشدت وابسته ماهستن ..ولی خب اگر پدر و مادر صلاح بچه رو بدونن و قصدشون مستقل و رشد بچه شون باشه اشکالی نداره باید باگریه بچه کنار بیان ..یک هفته طول کشید تا کناربیاد با این موضوع ولی درعوضش چی نسیب جفتمون شد خواب راحت اعصاب آروم منِ مادر ..این عادت تا الانم باهاشِ ..موقع خواب میریم تو اتاقش اگه برای خواب روز باشه کتاب داستان میخونیم (خیلی علاقه داره )برای خواب شب باشه اتاق تاریک بدون حرف کاملا جدی بدون چشم تو چشم شدن .میزنم پشتش سر ده دیقه میخوابه خودمم بلند میشم میرم بیرون ..حالا شبایی م پیش میاد که نمیخوابه دستمو میگیره ک از اتاق بریم بیرون ولی من خودمو میزنم ب خواب و مجبورش میکنم دراز میکشه ..
یه جمع بندی کنم براتون حرفام خیلی طولانی شد
هرکاری خواستی انجام بدی قبلش تحقیق کن با توجه به سن و شرایط بچه ت
اصلا و ابدا استرس نداشته باش چون بچه متوجه استرس مادر میشه و روخواستش پافشاری میکنه تا بالاخره موفق بشه
برای تغیر دادن هرچیز کوچیکی از بچه ت بهش اطمینان بده که کنارشی و بی نهایت دوستش داری(مخصوصا کسایی که قصد دارن اتاق بچه هاشونو جدا کنن *اگه فرصت بشه مطلب براتون مینویسم*
پارت۶✅️سخت بود خیلی هم سخت بود ولی من دووم اوردم و مقاومت کردم انیا هم حق داشت گریه کنه ۶ماه هرشب شیر خورده بود تاصبح براش سخت بود تغیر کنه و کناربیادباهاش ..برای تموم چیز های دیگه هم همینطور اگه درکش کنی باهاش همدردی کنه عصبانی نشه صبوری کنی مطمئن باش جواب میده ..من انیارو عادت داده بودم رو پا میخوابوندم ۹ماهش که شد خیلی شرایط سختی پیدا کردم۴۰ دیقه رو پام لالایی میکردم بعد ک میخوابید میخواستم بذارمش پایین بیدارمیشد گریه و بدبختی داشتیم بیدار میشد دوباره میذاشتم رو پام لالایی ..به تکون خوردن عادت کرده بود به گرمای پام عادت کرده بود خودمم شبا خشک میشدم نمیتونستم تکون بخورم همونجور نشسته خوابم میبرد ..فکر کنم مامانایی ک بچه هاشون تو پتو تو تاپ تو بغل و هرمدل دیگه ای ک عادت کردن میخوابن بتونن منو درک کنن ..بچه باید تو هرشرایطی بتونه بخوابه نه فقط یک مدل ..این شد که تصمیم گرفتم این عادت بد رو ازش جدا کنم ..جونم بهتون بگه تحقیق سرچ اینور اونور دیدم بعله خواب مستقلی هم وجود داره قبل خواب بچه بهش شیر بدی بعد ببری بزاری تو اتاقش که خودش بتونه بخوابه و کم کم اتاقو ترک کنی اگه باز گریه کرد یکم بیای پیشش آرومش کنی و بعد دوباره بری ..شرایط برسی کردم دیدم هیچ جوره با ماجور درنمیاد و توانشو ندارم گزاشتم کنار ..شب اول آنیارو شیر دادم نیم ساعت.. بعد کنارش دراز کشیدم میزدم پشتش میگفتمم پیش پیش ..هنگ کرده بود میومد خودشو مینداخت رو پام ک یعنی لالایی منم دوباره میخوابوندمش میزدم پشتش اونم هعی بلند میشد فکرکنم ۵۰بار بیشتر این کارو تکرار کردم گریه هم میکرد ..به همسرمم سپردم اصلا داخل اتاق نیاد
سلام هوه تاپیک هاتون رو خوندم و الان ۱۴ روزه که شیر پسرمو قط کردم بااستفاده از تجربیات شما. تشکر میکنم❤️
منم میخوام از شیر بگیرمش خیلی ممنون ک کامل همه چیزو گفتی عزیزم
و منی که همین شریط و دارم دخترم لب به
غذا نمیزنه طاقتشم دارم از شیر بگیرم .
ولش شوهرم نمیزاره فقط بخاطر این که بچه گریه میکنه و آرامش اونو میگیره😓😓😓
ممنون عزیزم خیلی خوب بود
فقط مگه نمیگن از شیر و پستونک گرفتن باید تدریجی باشه و یه دفه نباشه .
خیلی خوب بود ممنون. منم بعذ از واکسن 18 ماهگی مبخوام از شیر خودم بگیرمش. چون هم شیر خشک میخوره هم سینه
ممنون عزیزم خیلی مفید بود تجربتون برام🥰🌹
عزیزم ب نظرت من خوابشو میتونم درست کنم روزا با گوشی شبا با پتو میخابه ....اگ روزا رو اصرارش نکنم چون بیشتر وقتا ب زور میخابه شباروهم وقت بدم سریع نزارمش پتو عادت میکنه ب اینک خودش بخاب .من چون خودم خسته میش میگم بزامش سریع پتو
سلام عزیزم خوبی
من در زمینه محصولات مراقبتی و زیبایی و جوان سازی دارم فعالیت می کنم دوستانی که میخوان چاق یا لاغر هم بشن میتونم راهنمایی کنم تازه جذب نیرو هم داریم برای بانوان اگه کسی و میشناسین بهم معرفی کنین خوشحال میشم بتونم کمک کنم که درآمد بالای 10 میلیون داشته باشند
سلام عزیزدلم
واقعا خدا قوت داره منو تو که مادرم میتونیم بفهمیم تو اون لحظه ها چه استرسی داشتی چه بغضی داشتی
منم کم کم باید شروع کنم شیر شب پسرمو قطع کنم ممنون میشم راجع به اونم تجربتو بگی
نگفتی چطوری از شیر شب گرفتی؟
بعدا همه رو میخونم
سلام عزیزم پیام هارو خوندم کیف کردم افرین به تو مامان قویییییی من مشکل شیر شبو دارم ولی ندیدم میشه لطفا کنی برام بفرستی
عزیزم درخواست دادم لطفا قبول کن 🌹
بهتر میشه یعنی؟
ممنون عزیزم
منم دختر دقیقا همینجوری مثل دختر شماست بشدت بعد یکسالگی بدغذا شد۳روز از شیر گرفتمش عذا خوردنش بدتر شده بهتر نشده
ممنون
سلام عزیزم خوبی تو یکی از پیامات نوشتی بچه ات از ۴۰ روزگی خوابشو تنظیم کردی از ۹ شب تا ۷ صبح میخوابید
یعنی حدود ۱۰ ساعت
اینطور بچه قندش نمیفته مشکلی نداره؟
عالی بود مرررسی
درخواست منو قبول کن، داشته باشم مطلب از شیر گرفتن رو💖
نمیدونم چرا هرکس زیر این تاپیک پیام میزاره اعلانش واسه منم میاد🤔🤔
رمان نوشتی😅😅😅😅
با خوندن این تاپیک بغض کردم من خیلی شکست خوردم و میخوام ازین به بعد مادر بهتری باشم اول باید خوابش تنظیم کنم که مدتیه بهم ریخته اوایل ده تایم خوابش بود الان شده ۱۱ ۱۲ شب ولی تایم خواب روزش رو تونستم فیکس کنم غذا نمیخوره و مدام شیر میخواد میخوام شیر شب قطع کنم و بعد شیر روز رو قطع کنم تو ۱۶ ماهگیش شایدم زودتر چون خسته کلافه و درمانده ام دکترش هم تایید کرد اینکارو امیدوارم بتونم دووم بیارم چون طاقت گریه اش ندارم
اخی عزیزم با تمام اینا روشت اصلا درست نبوده اونموقع که گفته نه نه نه میدونی چی تو دلش گذشته چون سینه مادر علاوه بر شیر منبع آرامش وامنیته همرو یدفه ازش گرفتی کاش تدریجی میگرفتی
واااای عزیزم چقدر عالی بود ممنون از مطالب منم قراره آخر ماه بگیرم برلن دعا کن ممنون
مرسی ازمطالبت عزیزم
شیرت بعدچندوقت خشک شد؟دوشیدی بریزی دور یانه؟
دمت گرررم منم وعده های شیر دخترمو کم کردم رسیدیم ب روزی یبار قبل خواب و شب یبار بماند ک بیرون رفتنی تو ماشین میخوره همش 🥺میخوام پنجشنبه بگیرمش کلا ایشالله ک منم مثل تو موفق شم
تلخی چی زدی
🙏گلم میشه بهم درخواست بدی من پرم دوست دارم تایپکهاتو بخونم🙏
آفرین به شما که اینقد وقت گذاشتی تایپ کردی👍👏👌❤️ من به تدریج گرفتم از ۸وعده شده ۶ و ۴ و۲ الان فقط یک بار شبا میدم اونم به زودی قطع میکنم ان شالله
عالی بود عزیزم شما دقیقا دخترتون چند وقتش بود ک از شیر گرفتینش؟
واقعا ممنون از وقتی ک گذاشتی❤️❤️❤️فوق العاده بود. لطفا راجع ب جدا کردن اتاق هم مطلب بذار🙏
مثل همیشه عالی بودی💗
اصلا موافق از شیر گرفتن تو این سن نیستم با احترام به نظر شما
سلام افرین ب شما میتونم وزن قبل از شیر گرفتن و بعدشو بدونم
ممنون عزیزم از اطلاعات مفیدت🌱🌸
منم بچم وقتی ۸ ماهش بود از شیرگرفتمش چون باردار بودم شبای اول واقعا سخت بودبااینکه شیرخشک میخورد بازم سینمو میخاست و من میزاشتم رو پام بخوابه حتی شیرخشک نمیدادم الانم که یکسال و پنج ماهشه شبابهش شیشه شیرمیدم برقارو خاموش میکنم خودش دگه میفهمه باید بخابه و میخابه ولی واقعا تجربه ی سختی هست ولی بچه باید مستقل شدنو یاد بگیره
ممنون عزیزدلم خداروشکر ک موفق شدی
فقط چند سوال من
امروز صبح استارت یهویی قطع شیر رو زدم
چون نه شیشه میگیزه نه هیچی
و دایما شب تاصبح صبح تاشب سینه ام
دهنشه
واقعا بدنم کم اورده
چسب برق زدم
فقط عزیزم برا قطع شیر شبش
میتونم همزمان با جداکردن جای خوابش
باشه یا باید صبرکنم ایم دوران بگذره؟؟
واینکه شب اگر بیدارشد هم بهش خوراگی بدم و بزارم روپا خوبه؟؟
وبراخشک شدن شیرم بنظرت قرص بگیرم؟
یاخودش خشک میشه
خیلی ممنونم واقعا دستتون دردنکنه
بهترین کار چیزی ک مادرا فکر میکنن شیر خوبه چون تو مغزمون کردن قدیمی ها تا دوسال فلانی شیر خورده شیر مادر بعد یکسال ن وزن میده فقط وابسته می
کنه منم ۱۸ ماهگی میگیرم کلا دوبار میخوره واسه همین نمیگیرم خیلی تجربیات خوبی داشتین❤️❤️
خیییلی خوب نوشتی عزیزم
ممنون که وقت گذاشتی
واقعا پشت کارت قابل تحسینه
ممنون ار توضیحات کاملت عالی بود
مطالب خیلی مفید بود ممنون عزیزم که وقت گذاشتی
چه خوراکی به بچت میدی به عنوان میان وعده
صبحونه چی میخوره
منم میخوام از شیر بگیرم ولی کسی برای کمکم ندارم
چقد باحوصله نوشتی دمت گرم منم میخام ازشبر بگیرمش واقعا مفید بود ممنون گل
عزیزم یعنی سینه ازش گرفتی هیچ نوع شیری جایگزین نکردی؟؟ الان شیر نمیخوره ؟
دقیقا عصر امروز منم به این حد رسیدم و تصمیم گرفتم از شیر بگیرم تجربه ت خیلی برام مفید بود
ولی دلم برای شیر دادن بهش تنگ میشه🥺
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.