۸ پاسخ

سلام عزیزدلم اگه ازالان هروزت پرازاسترس باشه چندسال دیگه که بچه شیطون تربشه تومدرسه بیفته کم میاری باعث تشنج توخونه میشه وبخاطرفشاری که روته باشوهرتم همش کلنجارمیری بیا به حرف من گوش کن یه دفترسررسیدداشته باش شب یاصبح که ازخواب پامیشی یه روتین برای خودت بساز مثلا اول که چشماتو بازمی کنی شروع به شکر گذاری کن خدایا شکرت برای همه چیز ونعمت های زندگیتوبه خودت یاداورباش وبگو خدایا سپاسگذارم برای این بچه که بهم دادی ومن درگیر نازای وبی اولادی نکردی دو دفترتوبازکن بالابه نام خدابنویس وکارهای روزتو شماره گذاری کن هرکاری روکه انجام دادی تیک بزن وازخودت بابت انجامش تشکرکن مثلامن میزنم آشپزخونه جارو گردگیری لباساو.....اشکالی نداره اگه بعضی ازکاراجاموند کمال گرانباش صبح بروجلوی آینه فقط یه روژبزن موهاتوشونه کن یابباف وازخودتو زیباییت وتلاشهات تشکرکن یه آیت الکرسی بخون وروزتوبایادخداآغازکن که سرمنشع تمام خوبی هاست بعدازظهراگه تونستی باکوچولوت یه چرت کوتاه بزن اگه نشدم که هیچی گاهی نمیشه😂بجای نگاه کردن تلوزیون وچک کردن مدام فضای مجازی باکس کدس نصب کن پادکست گوش بده بیشترانگیزشی وروانشناسی چون الان برای همه ی مامانا نیازه من به همه کل منسجمو پیشنهادمی کنم به جای تمرکزروی مشکلات بچت تمرکزتوروی راه حل مشکل بزار راه های مختلفو امتحان کن بلخره یکی جواب میده تصمیم بگیراگه خشم گین شدی نفسهای عمیق بگشی وبگی این مشکل گذراست ومیگذره تا خودتو آروم کنی باشادی منتظربرگشت شوهرت باش بالبخندوبوسه استقبالکن مهربانی دراولویتت باشه شب یه تایم نیم ساعته بچت خوابید به خودداختصاص بده تا خستگیت دربیاد یه کارکوچولوکه دوست داری یاعقب افتاده انجام بده

وای من از بدو تولد داشتم این حس رو
اصلا دوس ندارم تنها باشم باهاش
البته با چندین جلسه تراپی الان خیلی بهترم

بله من

بعله منم روزایی که خونه ام وحشت دارم از بیدار شدن بچه🥲🥲

عزیزم قرار نیست تو بچه یجا بشینید فقط بازی کنید، کارای روزمره رو به بازی تبدیل کن براش اینم خودش برای بچه ها بازیه، مثلا ما مرتب کردن تخت باهم انجام میدیم، مواد کتلت آماده میکنم میدم بهش ورز بده، سالاد درست میکنیم، لباس تا میکنیم، برنج پاک میکنیم،تموم کارهامو با دخترم شریک میشم همه به اون خوش میگذره هم من به کارهام میرسم.

حالا من شبا که آیه می‌خوابه میگم امروزم تموم شد دخترم به روز بزرگتر شد، امروز براش چیکارا کردم؟ بعد وقتی که براش گذاشتم و بازی که باهاش کردم رو حساب میکنم میبینم بازم کم بوده و میگم فردا بیشتر براش وقت میزارم ولی باز فرداش هم همونه.
چون واقعا نمی‌دونم به غذا پختن برسم ؟ به کارهای خونه برسم؟ به آیه برسم ؟ 😕😕خودش هم که با اسباب بازیاش بازی نمیکنه تنهایی مدام تو آشپزخونه چسبیده به من

من دقیقا برعکسم.. از نصف شبش دارم برنامه ریزی میکنم که فرداش چه کار هیجان انگیزی واسش میتونم انجام بدم.. چون معمولا سر کارم و فقط اخر هفته ها رو درست و حسابی میتونیم با هم بگذرونیم..

منم همینطورم😑

سوال های مرتبط