#یکی از خاطره های خیلی قشنگ زندگیم این بود
با شوهرم دوست بودیم تقریبا ۹سال پیش
رفته بودیم بیرون چشمم خورد ب یه جوراب بچگونه گفتم بریم بگیرمش
رفتیم شوهرم این شورت با یه دستکش برداشت
گفت نگهددار برای دخترم و من چقد خندیدم ک تعیین جنسیت هم کرده و مطمنه ک دختر میشه بچمون در آینده🥲😂

دیروز اینو بی هوا بین وسایلای قدیمی دیدم پوشوندمش

چقد کیف کردیم از بودنش 😉😍😘❤️

هوای جوجه هاتون رو داشته باشین ❤️🌺

تصویر
۹ پاسخ

به نظرم مردهای خوب دختر دار میشن

منم جای تو ذوق کردم😍

چقدرخوب وقشنگ وبه یادماندنی .حتمااینوبراش نگهداریادگاری

چه خاطره خوبی...عشقتون پایدار😍🥰

ای جان

از پوشک موفق شدی بگیریش دیگه؟! مبارکه😍

ای جانم نگهشدار یادگاری حتما.به شوهرتم ن‌شون بده اونم حتما کیف میکنه

اونوقت عقد کرده بودین؟

چه خاطره قشنگی بود 💗

مقالات مرتبط

رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
دلایل بدغذایی کودکان
دلایل بدغذایی و بی اشتهایی کودکان
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان مامان نفس 💝 مامان مامان نفس 💝 ۲ سالگی
خیلی دلم گرفته
دلم میخاد اینقدر گریه کنم تا خالی شم
با اینهمه استرس و اضطراب و اعصاب خوردی خدا میدونه بچه ی تو شکمم چطوری میشه 😭😭😭😭
اینقدر دخترم اعصابمو خورد میکنه که عصبیم میکنه
مثلا اومدم مسافرت خونه ی پدر مادرامون اینقدر اذیتم که دلم میخاد فرار کنم
کارای شوهرم از یه طرف کارای دخترمم از یه طرف بقیه هم بماند
امروز ملاقات کسی رفته بودیم ناهار نخورده بودیم البته صبونه دیر خورده بودیم بعد من خیلی گشنم بود مطمئنا دخترمم گشنش بود شوهرم یه بار نگفت اگه گشنته یه چیزی بگیرم بخور فقط به فکر این بود که مامانم برای ناهار شاید منتظره دیگه نمیگه تو بارداری فعلا تو مهمی نه ناهار مامانم
بعدشم رفتیم خونه ی خواهرم از ترس حرفای شوهرم که پیش همه اینقدر مامانم مامانم نکنه چیزی نگفتم وگرنه دلم داشت ضعف میرفت چون مبگفتم شوهرم پیش همه میگفت که نخور بریم خونه بخور
خیلی حالم گرفته همه ی اعصاب خوردیم سر دخترم خالی میشه 😔😔😔😔
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دوتا قندعسل مامان دوتا قندعسل ۶ ماهگی
خانما خیلی خستم
تمام بدنم درد میکنه کمرم که نگم
اخ دلم یه استراحت خوب میخواد یه بیرون یه هوای خوب
دوماه از زایمانم میگذره
از رسیدگی از این به اون یکیم
به بقیه میگم خسته میشم میگن چیکار کنیم ماهم بودیم ماهم بززگ کردیم 🤕🤕🤕🤕🤕🤕🤕
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آریانا مامان آریانا ۳ سالگی
میگم واقعا هنوز ادمای شریف و با غیرت هنوز پیدا میشن امروز با شوهرم رفته بودیم تو ی شرکت بار بزنه بعد نزاشتن ما داخل بریم منم شوهرم زیر انداز انداخت زیر درخت با دخترم نشستیم هوا هم خیلی گرم بود دخترمم استین کوتاه داشت ی باره ی بارون شدید گرفت من تا اومدم زیر انداز جمع کردم بالشت برداشتم کیف دخترم برداشتم دستشو گرفتم بریم تو اتاق نگهبانی دیدم ی اقای دوید اومد سمتمون دخترمو بغل کرد سریع برد گذاشت تو اتاق تا من رفتم خیس اب شدم نمیدونم شاید از نظر خیلیا ی چیز عادی باشه ولی نمیدونم چرا من خیلییی از حرکت این اقا خوشم اومد دمش گرم واقعا میتونست نیاد چون اصلا ما رو نمیشناخت خدا خیرش بده وگرنه دخترم امروز سرما میخورد🥰🥰
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آوا و رها مامان آوا و رها ۳ سالگی
مامان جونا شما تصورتون از بچه هاتون قبل بچه دار شدن چی بود ؟
من همش فکر میکردم پسر دار میشم
چون ما ژن دختر زایی در ما خیلی کمه 😁 من خواهر ندارن همیشه حسرتش رو داشتم و دارم
تک دختر خانواده ی پدریم هستم
شوهرم هم نه خواهر داره نه حتی دختر خاله و دختر عمو😅 خلاصه وقتی با همسرم دانشجو و دوست بودیم همش میگفتم تو انقدر دختر بچه دوست داری من بعید میدونم دختر دار شیم تا اینکه باردار شدم
و حتی اولین چیزی که به همسرم گفتم گفتم فکر کنم‌‌ پای پسرمون به‌زندگیمون باز شده😅 همسرم هم میگفت حالا امید دارم که دختر باشه
وقتی فهمیدم دوقلوان تقریبا مطمئن بودم یکیش پسره😅
و حالا این شما و این دوتا نعمت زندگی ما
جای همه ی خواهر های نداشته 🥰😍

( اگه روزی دنیا جای بهتری برای زندگی میشد یه پسر هم میاوردیم😅)
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان آنیا مشایخی مامان آنیا مشایخی ۳ سالگی
سلام خانوما خوبین من خیلی دوست دارم بچه ی دوم بیارم و حامله شم اما هرچی ب شوهرم میگم میگه اصلا فکرشم نکن من بچه ی دیگه هرگز نمیخوام همین یه دونه دختر کافیه ولی خودم خیلی دوست دارم ب نظرم الان دیگه وقتشه تا حامله شم تا دوران بارداریم طی بشه دخترم سه سال و نیم میشه هم بازی میشن سرگرم میشن ولی شوهرم نمیخواد ب نظرتون شوهرمو تحت فشار نزارم حس میکنم در آینده در حق دخترم بی انصافی میشه اگه تک فرزند باشه نظر شما چیه در رتبطه با بچه ی دوم؟
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان لیانا و تودلی مامان لیانا و تودلی ۳ سالگی
با دخترم امروز سرظهر رفته بودیم بازار. کلا تابستون وقتی بیرون میره خون دماغ میشه. الان خواب بود دیدم گریه میکنه بعد دیدم از دهن و دماغش خون میاد.میشه حین تو خواب خون دماغش برگشته باشه تو دهنش و از اونجا اومده باشه بیرون؟ چون به کمر هم خوابیده بود.نگرانم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان عشق من وتودلیم مامان عشق من وتودلیم ۲ سالگی
بچه ها من ک همش دنبال نشونه های پسرم ن اینکه دختر نخوام من خودم دختر دارم یه دخترررر زیباااا و خوشگل و ماااااااااههههه ک روزی هزارررباررر خداروشکر میکنم برای داشتن همچین فرشته اییییییی
خداروووووشاکرررررمممممممممم
دلیل بر این نمیشه ک دختر دوست نداشته باشم من میمیرم برای هرنفس دخترم
حتی اگ پسرم داشتم بچه اولم ارزو میکردم ک یه دختر داشته باشم
هر مادری هم دختر شو میخواد هم پسرشو
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان محیا مامان محیا ۳ سالگی
سلام مامانا کیا دخترشون مثل دختر منه رفته بودیم مسافرت دخترم همش ب من چسبیده بود با کسی ارتباط برقرار نمی‌کرد خیلی اذیت شدم همش نق همش بهونه
خیلی اذیت شدیم
آیا طبیعی تو این سن ؟همش میگم نکنه بزرگ بشه گوشه گیر بشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نبات مامان نبات ۳ سالگی
من نمیدونم بخندم یا چی🤣🤣
امروز روز ۶ از پوشک‌گرفته و دخترم دو روز بود خطا نداشت اصلا
الان من سرم تو گوشی بود دیدم امده با ذوق میگه مامان شلوارم و عوض کردم شورتمم
گفتم چرا مگه جیش کرده بودی گفت اره بیا ببین رفتم دیدم شورت و شوارش خیس بوده فقط به زمین نخورده اصلا عوض کرده انداخته اونا رو تو حموم یه شورت و شلوار جدید پوشیده خودش🤣🤣🤣
یعنی نمیدونم برای خطاش بعد دو روز بی خطا بودن حرصم بگیره یا خنده و ذوق کنم به این مستقل شدنش 🤣🤣🤣🤣
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آریانا مامان آریانا ۳ سالگی
مامانا کسی تعبیر خواب بلده لطفا رد نیشید اگه بلدین جواب بدین
بعداز ظهر خوابیدم خواب دیدم داداشم به شوهرم پیام داده پسر علیرضا تو کوچتونه برید بهش چوب شور بدین چند بارم تاکید کرده بود به این حرف بعد خواهر شوهرمم بود باهم رفتیم تو کوچه کسی نبود به داداشم زنگ زدم گفتم پسر علیرضا کیه گفت علیرضا فیروزی بعد این بچه ها رفته بودن کوچه بغلی اومدن دم در ما پسر دایی شوهرمم باهاشون بود گفتم چرا این بچه رو بردین ما ی ساعته دنبالشیم پسره هم خیلی کوچیک و خوشگل بود بعد چوب شور دادم خورد دیگه بیدار شدم حالا این علیرضا فیروزی که میگم یکی از شهدایی شهرمونه زن و بچه هم نداره این خواب یعنی تعبیری داره؟؟؟؟؟؟؟؟
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آوين مامان آوين ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز صبح دخترم بیدار شد شکمش کار کرد شستمش پوشکش نکردم شورت پوشوندمش حالا هر چی بهش میگم بیا بریم دستشویی میگه ندارم،لطفا در این زمینه راهنماییم کنید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان Sanyar🫰🥰 مامان Sanyar🫰🥰 ۲ سالگی
سلام دوستان بچه هاتون رو بالاخره از مای بی‌بی گرفتین بالاخره یا نه
من دو هفته است شوهرم خونه است با کمک اون بالاخره سانیار رو از دستشویی گرفتم
قشنگ یک کار سخت بود برام ولی از این مرحله هم گذشتم آخی 🤩🤣🤩🤩🤣🤣
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان 👑ρεřอп§єś👑 مامان 👑ρεřอп§єś👑 ۲ سالگی
بنظرتون تعیین جنسیت به روزهای تخمک گزاری بستگی داره من ک برای دخترم یادم نیس چ روزی اقدام کردیم😑😅 همه اکسپلورر تعیین جنسیته دلم میخاد بچه دومم پسر بشه درسته سلامتی مهمه ولی خب آدم دلش هر دو رو میخاد بعد چون خواهرمم 3 تا دختر داره احتمالش هست منم دخترزا باشم بنظرتون رژیم تاثیر داره برای تعیین جنسیت؟
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان داریوش مامان داریوش ۲ سالگی
سلام دخترا میشه کمکم کنید🥺🥺🥺🥺

دیروز وقتی داشتم از جام بلند میشدم شوهرم با این نی های پایه ی بادکنک یکی زو به پشتم منم دردم گرفت ماشین اسباب بازی پسرم رو پرتاب کردم سمتش اینقدر دردم گرفته بود نفهمیدم اصلا بهش خورد یانه بعد بلند شد یکی با لگد زد به پام و یه مشت هم زد به بازوم
گفت برای چی میزنی ؟
منم گفتم صدبار بهت گفتم شوخی زدنی نکن بامن دردم میگیره
محکم میزنی خودت نمیفهمی اشکم در اومد از درد و این کاری که کرد بهش گفتم دست روم بلند نکرده بودی که کردی
توی این ۹سال دست روم بلند نکرده بود تاحالا
بعدشم پسرم رو برداشتم رفتم خونه مادرشوهرم(چیزی بهشون نگفتم)و بعداز دوساعت اومدم سرسنگین بودم باهاش
بعدش رفتم دنبال پسر دیگه ام از مدرسه آوردمش نزدیک خونمون یه پارکه یه ۱۵دقیقه بچها توپارک بازی کردن بعدش اومدیم خونه بازم بی محل بودم بهش
پسر کوچیکم بهانه میگرفت خوابوندمش رفتم سراغ شام درست کردن
شامم که آماده شد پسرم از خواب بیدارشد دیدم خیلی گریه میکنه و پاشو زمین نمیزاره یکمم پاش ورم داشت
یکم صبر کردم دیدم نه بچه نمیزاره دست به پاش بزنم
گفتم پای بچه ازبند در رفته
گفت به من چه هرکی این کارو کرده خودش درستش کنه
من اعصابم خورد شد لباس تن بچه کردم و رفتم جای یه یه شکسته بند نزدیک خونمون(البته ۱۵دقیقه پیاده راهه)
پاشو جا انداخت و اومدم خونه

اومدم خونه اصلا نپرسید چیشده چیکارش کردی
پسر بزرگم پرسید بهش جواب دادم بعدش شام آوردم اومد نشست خورد
امروزم سرسنگین بودم باهاش

بنظرتون رفتار من اشتباه بوده؟
الان باید چطوری رفتار کنم؟
مغزم داده میترکه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
سلااااام بعد از مدتها.... یکی از بازی‌هایی ک مهراد دوس داره بازی دوست بازیه ینی من میشم دوستش و هم سنش و با هم ی عالمه بازی می‌کنیم هر بازی ای ک مهراد پیشنهاد بده... ماشینش خراب میشه ما میشیم تعمیرکار و درستش میکنیم... برج ساز میشه و با هم برج می‌سازیم... دکتر میشه و من مریض یا بالعکس سعی میکنم توی دوست بازی خیلی چالش هایی ک باهاش دارم رو ب عنوان دوست با همدیگه صحبت کنیم و کم کم حلش کنم... و اینکه بگم چرا هر چی بزرگتر میشن بجای راحتی سخت تر میشه اخه... من چالش جدیدی ک با مهراد دارم لجبازیه ک گاهی کم میارم شما چ چالشی دارین جدیدا با بچه هاتون؟؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر