ببین عزیزم اینایی که گفتی راهش قطع رفت وآمد نیست اول اینکه اجازه نده همسرت زودتر ازتو خونه مادرشو ترک کنه موقعی که مادرشوهرصدامیکنه کمکش کنی سریع به همسرت باصدای بلندکه همه بشنون بگو مواظب دخترم باش دارم میرم کمک مامانت بزاربدونن باید درنبود تو مراقبش باشن ازدوحالت خارج نیس یا خسته میشن صدات میکنن بری پیش بچت یا اگه صدای بچت دراومد سریع کارتو ول کن باصدای بلندبه هنسرت بگو چرابچه گریه میکنه من دارم ظرف میشورم اگه به حرفت توجه کردن که هیچ نکردن ظرفارو ول کن برو پیش بچت بهونه کن بروخونت بگو بچه بهانه میگیره میبرمش شماراحت باشید بعدشم مگه زبون نداری بگو خواهرشوهر یاجاری بقیه ظرفا باشما بچه نذاشت من تموم کنم زحمتش باشما خجالت نداره نمیشه که یه نفربشوره بسابه بقیه بخوابن بچتو تنها نزار بخاطر بقیه کوچیکه نیازبه مراقبت داره بچه اون بزرگه۸سالشه این کارهارو اونابایدانجام بدن ماشالله شوهرتم هیچی نمیگه برگرده به مادرش بگه زن من نمیتونه باید مراقب بچش باشه
سلام.من جای توبودم نه خوم میرفتم نه بچه ام ادم بایدجایی بره که بهش احترام بزارن.وقتی هم میری بلندنشوکارکن بگوحوصله ندارم خودت انجام بده دوبترکه جواب بدی هیچی نمیگن خواهر
🥺🥺فقط میتونم بگم چ رنج آور
الانم دیر نشده دیگه نرو ن بزار دخترت بره وقتی اینجور میکنن
وقتی زیاد کار کنی میشه وظیفه دیدم که میگم
ان شاالله مستقل بشیدوازاون خونه بریدیه جای دورازشون.تحمل کن چیزی نگوچون نزدیکشونی چیزی نگی بهتره به روخودتم نیاربیخیال باش
خب بعد تو چیکار کردی؟؟؟ نگو که هیچی....😒😒
وای خدامن باشنیدن ایناکفری شدم کاش فقط من جای توبودم تااون توله سگوادب میکردم
بعدم خیلی رو بهشون نده منم شده بودم حمال خونه مادرشوهر چند بار کمک نکردم عادت کردن فهمیدن ک من تا نخام کمک نمیکنم
عزیزم باید جوابشونو میدادی به دختر جاربت هم بایه لحن تند میگفتی این چه حرفیه میزنی سکوت نکن که ازت سو استفاده کنن
وقتی مادر شوهرت به تو کار میگه خیلی مودبانه بگو شرمنده دندون درد دارم حالم خوب نیست در مقابل اینا اصلا سکوت نکن
اخی عزیزم واقعن دردناکه ولی جای تو بودم بهش میگفتم سگ تویی ک دور دختر من واق واق میکنی بی تربیت بی شعور گمشو یکبار دیگه دست ب دختر من بزنی میدونم چبکارت کنم
خدا جوابشونو بده
دخترش مگه چند سالشه به بچه ت اینطوری گفته ؟؟؟؟
چه وحشب هایی هستن بلا نسبت جای تو بودم میگفتم بجای خندیدن دخترتونو ادب کنین
منم دخترم برداشتم رفتم بالا محل به هیچ کدومشون نذاشتم شوهرمم قبل خو م خسته بود زودرفته بود بالا بخواب . منم دخترم بردم چندباری گریه کرد که برم پیش عمه ولی سرگرمی کردم با اسباب بازیاشنگذاشتم بره.به شوهرم گفتم اونم عصبی شد ولی دیگه چیکار کنه. به روخودش نیاورد فقط به دخترم گفت پیشش نرو که اذیتت نکنه. دلم خونه هرروز هردقیقه یه مسله.الهی خدایا خودت نگاهت رو اززندگی برندار. خدایا کمکمون کن مستقل بشیم خسته شدم.
پدرشوهرم مدقع شام هی دو.ر جاری ودخترش میگرفت که کباب برای اون پختم دخترمم غذانخورد اصلا پدرشوهرکباب دخترم رو داد دخترجاری بعدش دخترم وایساد گریه کردن که غذام کو گفتم میخواستی بخوری برات فردا درست میکنم.حتی سال نکرد که دخترت بعدا غذاش رو میخواد یانه؟
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.