بعدش دردم انگار اوج گرفت داشتم داد میزدم از در وایی خدا خیلی بد بود با خودم میگفتم بهترین و بدترین شب زندگیمه دوتا دوتا آمپول آرامبخش زدن بهم آروم شو دردام فرداش راه ک رفتم همه چی اوتی شد دوباره درد نداشتم اصلا بعدش ساعت ۱۲ بوددکترم آوند ی کمربند گرفته بود محکم بست شکممو البته با فاصله از بخیه هام گلت موقع راه رفتن اینو باید ببندی خدایی خیلی کمک میکنه هم ب راه رفتن هم نشستن موقع دراز کشیدن درش میارم بعدش دوباره درد من اوج گرفت چون بازم فشار داده بود شکممو بازم آمپول زدن و خوب شدم خلاصه بگم درد قابل تحملیه درسته ماساژ بده ولی همون لحظه هر چی خون کثیف بیدارم ریخت کلا ی روز خونریزی داشتم الان خیلی کم و کمرنگه دکتر گفت عادیه چون من ماساژ دادم ریخت همش نگران نباش دکترم خیلی خوب بود اصلا بخیه هام درد نداره بعضی وقتا فقط دردای پریودی دادم همین خلاصه بد نبود
درمقابل تحمله فقط باید دکترتو توب انتخاب کنی

۶ پاسخ

خیلی مبارکه عزیزم گل پسرتو ببوس

پمپ درد داشتی؟

مامان آرتا میشه از کوچولوت عکس بزاری خیلی دوست دارم بچه های که تو تازه بدنیا اومدن ببینم حداقل بتونم یکم نینی خودمو تصور کنم 🥹

عزیزم شما کدوم شهری و دکترتون رو میشه معرفی کنید ؟منم خیلی از طبیعی میترسم

واقعا دکتر شرطه برای عمل

خداروشکر آخرش خب بود برات

سوال های مرتبط

مامان آریانم مامان آریانم ۲ ماهگی
سوم
رفتم اتاق عمل خیلی از امپول بیحسی ترس داشتم از سون خیلی ترس داشتم و بقیه ترسا ک همه داشتن ساعت هشت وارد اتاق عمل شدم تا پرونده تشکیل بدن و برم تو اتاق بخوابم رو تخت ی ربی زمان برد بعد امپول بیحسی خواستن بزنن ک گفتم من خیلی میترسم درد امپول بیحسی رو بخوام براتون بگم در حد ی نیشگون بود یعنی بهم گفت دراز بکش من باورم نشد امپول زده اصلا سون هم تو بیحسی وصل کردن هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم ی پرده کشیدن جلوم و هشتو نیم پسرم ب دنیا اومد ک بهترین لحظه بود انشاالله همتون ب سلامتی تجربش کنید بعدش تا برم بخش شد ساعت ده شب ک چون بیحس بودم دردی نداشتم فقط موقع عمل چون من برای طبیعی بستری بودم کلی خرما و ابمیوه خوردم حالت تهوع داشتم ک سریع با ی امپول تو سرمم رفع شد تو ریکاوریم لرز داشتم ک طبیعی بود بعد رفتم بخش تا شیش ساعت چیزی نباید میخوردم کم کم ک بیحسی رفت اومدن سون رو کشیدن ک اونم در حد سی ثانیه ی سوزش بود بعدش کمکم کردن تا برم سرویس و دستو پامو بشورم و راه برم کلی چای و نسکافه خوردم ک سر درد نگیرم وقتی اومدن شکممو ماساژ دادن درد داشت ولی چ طبیعی چ سزارین ماساژ شکمیو انجام میدن دیگه باید تحمل کرد فقط بهتون بگم اگه زایمان سزارین هستین حتما پمپ درد بگیرین خیلی خوبه خیلی از درداتون کم میکنه
مامان فراز مامان فراز ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۷

به هزار بدبختی بلند شدم و نگم از راه رفتن بعدش
یعنی من مرگو جلوی چشمم دیدم از بسسس ک درد داشتم
فاصله ی من تا سرویس بهداشتی حدودا دو متر بود و این دو متر یکساعت طول کشید ک من رفتم
وقتی راه میرفتم سمت راست بخیه هام احساس سوزش شددددید میکردم انگاری ک چندتا ذغال داغ گذاشتن اون قسمت
خلاصه که بعد یکساعت اومدم دراز کشیدم
و بگم که شکمم کار نداد و الکی رفتم دستشویی و همش توهم بود و اصلا دستشویی نداشتم🤦🏻‍♀️
خلاصه که شب شد و تخت بغلی من حدودا بعد از ۱۴-۱۵ ساعت بلند شد ک راه بره و اصلاااا دردی ک من کشیدمو اون نکشید و خیلی راحت رفت دستشویی تازه وزن اون ۱۱۰ کیلو بود و من ۸۰ کیلو
و اونجا فهمیدم هرچی دیر تر راه بری دردت کمتره
اون شب گذشت و فرداش من بلند شدم برم دستشویی و اصلااا درد دیشبشو نداشتم و خیلی دردم اروم شده بود جوری ک بدون کمک کسی چندبار پاشدم راه رفتم
اما پرستار اومد و گفت باید پانسمانتو عوض کنم😭😭
حسابی با بتادین و پنبه روی بخیه هارو کشید و بعدشم محکم با گاز استریل تمیز کرد اونجا دردشو تحمل کردم گفتم اشکال نداره حداقل عفونت نمیکنه
اما نگم از بعدش که اومدم راه برم دوباره همون درد دیشب اومد سراغم و حسابی درد کشیدم
مامان نوهان❤ مامان نوهان❤ ۴ ماهگی
پارت ۶
خلاصه شیکموو فشار دادن جفتو کشیدن و دوساااعت نشستن به بخیه ک خیلی درد داشت چون زیاد بخیه خوردم، بیشترشون هم داخلی.. پرسیدم چقد بخیه خوردم ک نگفتن هیچی.. هی با هم پچ پچ میکردن ک مطمئن شدم خودشون میدونن مقصرکارن.. هر چی امپول میزدن من بی حس نمیشدم قشنگ درد فرو رفتن سوزن بخیه رو حس میکردم..بعدش ابجیمو صدا زدن دستمو بگیره ببرتم بخش و بعدشم بچمو اوردن پیشم.. بعد در اوردن بچه دیگه زیاد دردی باقی نمیمونه فقط درد بخیه و همون ضعفی ک داری.. من ک عین بید میلرزیدم همش.. درد استخون لگن هم داشتم همش.. البته هنوزم دارم ک کلا باعث میشه نتونم بشینم.. همش مامائه میومد شکممو فشار میداد ک این خیلی دردآوره منم همش به بخیه هام فشار میومد و مقعدم خیلی درد میکرد.. الان ک دست میزنم متوجه میشم خیلی بد بخیه خوردم از بالا تا پایین اومدت بخیه ها.. برا بقیه اریب با قیچی میبرن ک اونجوری راحتتره ولی برا من چون کسی سر نزد بهم خودم خودمو پاره کردم ک حس میکنم کلا سوراخام یکی شده😐
مامان دلسا مامان دلسا ۲ ماهگی
سلام بلاخره زایمان کردم و دخترم و بغل گرفتم 😍یعنی میتونم بگم انگار خدا بهتون یکی از فرشته هاش و داده خیلی حس قشنگیه فقط باید تجربش کرد تا فهمید
تجربه از زایمان: سزارین اختیاری بودم تو بیمارستان بازرگانان یعنی خیلی بیمارستان خوب و تمیز و با پرسنل عالی مهربون خیلی خوب بودن خدا خیرشون بده تازه بیمارستان خیلی شلوغی هم نیس خیلی خوبه از این نظر هم .دکترم دکتر لیلا سوخرای بود تا الان راضی بودم از جراحیش حالا باز بخیه بعدا معلوم می‌کنه خوب بوده یا ن ....
از زایمان بگم که سوند سورش داشت .آمپول بیحسی از کمر اصلا اصلا درد نداشت فقط حتما تکون نخورین . عمل هم یه ساعت بعد عمل خیلی درد داشتم که پمب درد گرفتم عالی بود یعنی مثل درد پریودی کرد بعدش .قیمت پنل درد هم یک و صد . اولین راه رفتن هم درد داره ولی پرستارا کمک کردن
عوارض عمل هم بگم الکیه بگم درد نداره سزارین اینا من بخیه هام درد داره الان مخصوصا وقتی می‌خوام بلند بشم یا تکون بخورم . هم من گردنم خیلی درد می‌کنه که به خاطر آمپول بی حسی فک کنم با اینکه تکون نخوردم اصلا ولی از دیروز اومدم خونه گردن درد گرفتم
مامان مَهوا مامان مَهوا ۲ ماهگی
پارت دوم تجربه سزارین
خوبی بعدیش اینه ک واقعا ده دیقه هم نشد بچمو‌ بهم نشون دادن اینم بگم دکترم دستش خیلی فرض بود و بعد شکممو ماساژ میدادن ک‌اصن نفهمیدم و بعدم تو ریکاوری هم‌هنوز بی حسی بازم ماساژ دادن بازم هیچی نفهمیدم
تااوردنم بخش هنو دوسه ساعتی پاهام بی حس بود کم کم درد شکممو حس میکردم ولی خب بااینکه پمپ درد داشتم ولی شیافم هر ۴ساعت میذاشتم دوتا ک‌پنج دیقه نمیشد دردم کم میشد

ولی خب یکم از بدیاش بگم اینکه موقع فشار شکم داخل اتاق عمل من حس میکردم دنده هام کوفته شده دردش در این حد بود چون با دوتا دست محکممم فشار میدادن بالای شکممو

دوم اینکه نمیتونی روز اول اصلا بلند شی مخصوصا ک ناشتام بودم از شب قبلش ساعت هشت شب تا روز بعدش ک‌عمل شدم ساعت ۹ونیم صب ساعت۸شب ابمیوه خوردم تااخر شب ک بهم سوپ مرغ خونگی دادن فقط اب بود البته چون همه چیزش نفخ اور بود

روز دوم ک خاستم بلند شم دلم میخاست ی حرکتی کنم زودتر مرخص شم انقد ک برات سخته بچتو نتونی بغل کنی فقط بذاری رو شکمت شیرش بدی خلاصه به هزار بدبختی دفعه اول بلند شدم نشستم چشام سیاهی میرفت یکم نشستم ابمیوه خوردم بدتر سست شدم دراز کشیدم دیگه سوپ خوردم ی ساعت بعدش بلند شدم برام راحت تر بود تونستم رو‌پاهام هرچند خم یکم وایسم ک باز دو قدم رفتم سست شدمو زود برگشتم دراز کشیدم بااینکه دونفر زیر بغلمو داشتن

من دوشب بیمارستان بودم تموم تلاشمو کردم ک‌شب اخر بتونم پاشم راه برم شکمم کار کنه ک بتونم فرداش مرخص شم خلاصه انقددد مایعات میخوردم ک مثانم میسوخت اثرات عملمم بود سوندم همون موقع ک گفتن باید مایعات بخوری راه بری در اوردن ک‌در اوردنش خیلی بهتر بود
مامان سلنا مامان سلنا ۵ ماهگی
خاطره زایمان سزارین(۲)
کلا حس خوبی نداشتم همش نفسم قطع میشد عملمم خیلی طولانی شد نمیدونم چون سز دوم بود اینطوری بود یا نه ساعت۱۱منو اوردن ریکاوری باز انقد اونجا هم شلوغ بود یک ساعت هم اونجا موندم اثر بی حسیم کامل رفت و درد داشتم در حالی ک سر سز اول من تا ۶ساعت حس نداشتم و حالم عالی بود دیگ باخواهش برام مسکن زدن و بردنم بخش بعد چند دقیقه اومدن چند نفر بالا سرم و شکممو محکم فشار دادن مررردمو زنده شدم بلند بلند گریه میکردم اونا هم برخورد خوبی نداشتن بااینکه بیمارستان خصوصی بود خیلی عذاب کشیدم مامانمم بادیدن من گریه اش گرفت باز رفتن یک ساعت دیگه اومدن فشار دادن و همچنان درد داشتم همه ترسم راه رفتنه بود اما با وجود دردی ک سر فشار دادن شکمم کشیدم درد این کمتر بود تا صبح سه بار پاشدم راه رفتم و رفتم سرویس حالم با راه رفتن بهتر میشد.خلاصه ک اونشب گذشت و صبح هم پاشدم راه رفتم پشتم با پاشنه پام ب شدت درد گرفته بود و همچنان هم پشتم درد میکنه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم و الان اوکیم روزای اول دردم با شیاف قابل تحمل بود خلاصه این زایمان خیلی سخت بود برام اما گذشت و خداروشکر دخترم الان بغلمه و سالمه و همه این درد کشیدنا فدای یک تار موهاش🥰😊❤️