۶ پاسخ

عزیزم دکترخودت کجا بوده همون جا باید می‌رفتی دکتر دکتر نبوده که بفکر باشه یه روزی تعیین کنه برازایمانت

من گردو زایمان کردم دکترم باهام هماهنگ کرد روزی که خودش شیفته من زایمان کنم که خودش باشه بنظرم از طالقانی بهتره

آخییی عزیزم😕الان نی نی خوبه؟

خدا لعنتشون کنه من یک ماه پیش اونجا زایمان کردم زجر کشم کردن خدا ازشون نگذره

وای عزیزم
منم با اینکه سختمه تو پرداخت هزینه، ولی همه تلاشمو دارم میکنم برم قدس

الهی خیر نبینن گاهی به عمد اینکارو میکنن ک برای دستگاه گذاشتن بچه ها خوب پول بگیرن

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۸ ماهگی
سلام خانما خوبید میخوام تجربه زایمان طبیعی مو بگم بهتون با تاخیر ببخشید🫣دوستداشتم بگم ک چی گذشت بهم...اینم بگم ک من نامه سزارین گرفتم از دکتر ربیعی برای ۱۴م اسفند ک برم بوعلی ولی بعدازظهر روز ۱۱م زیر دلم و کمرم ی نمه نمه درد میکرد منم فک میکردم ک دردای کاذب چون توی ۳۸هفته و سه روز بودم..بعد دیگ توجه نکردم بهش تا غروب ک رفتم حموم تا موهای بدنمو بزنم هرچی ک میگذشت دردام منظم تر میشد ولی نمیخواستم ک باور کنم درد زایمانه😉تا اینک همونجا توی حموم ی لکه ی قهوه ای دیدم ک مطمئن شدم دردای زایمانه و باید برم بیمارستان معاینه شم..دیگ تا رفتم بیمارستان ساعت هشت شب بود معاینه کردن و گفتن ک یک سانت باز شدی برو خونه اگ دردات شدید شد بیا...منم رفتم خونه و دردامو ک هرچی میگذشت بیشتر میشد تحمل کردم تا ساعت ۳نصف شب ک دیگ خیلی شدید شد و تحملش سخت...ساعت ۳ رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن سه چهار سانت باز شدی و باید بستری بشی...دیگ بستری شدم رفتم داخل ی اتاق ماما بهم گفت ورزشارو انجام بده دوش آب داغ بگیر تا زودتر زایمان کنی...
دیگ من همونجا ورزشارو انجام میدادم و دردامم بیشتر و بیشتر میشد ولی من صدام در نمیومد تا ساعت پنج ک ماما اومد و کیسه آبمو پاره کرد تا زودتر زایمان کنم وقتی کیسه آبمو پاره کرد دردام خیلی بیشتر شد دیگ نمیتونستم تحملش کنم فقط جیغ میزدم بخاطر همین ماما اومد و دهانه رحمم تحریک کرد تا بازتر بشه و من فقط داد میزدم جوری ک صدام کل بیمارستان رو برداشته بود..دیگ نزدیکای ساعت شیش صبح بود ک سه چهار تا زور اومد سراغم ک دست خودم نبود با درد شدید ک باعث شد رایان کوچولوی من ساعت ۶صبح روز شنبه ۱۲م ب دنیا بیاد ک شیرین ترین و عزیزترین لحظه ی عمرم بود...
مامان حسین مامان حسین ۸ ماهگی
سلام دوستان خوبید
بیایید از زایمانم بگم امروز زایمان کردم
من دردم از ۱۱ شب دیشب شروع شده از هر ۵ دقیقه ۳۰ ثانیه شروع شد با درد قابل تحمل ک ۶ صبح رفتم بیمارستان
اونجا معانیه شدم یک سانت باز بودم
گفتن برو راه برو ساعت ۱۲ طهر بیا منم رفتم راه رفتم ب کمک شوهرم و دوش آب گرم و ماساژ کمر از دردام خیلی کم میکرد
تا این ک ۱۲ رفتم گفت تازه شدی یک سانت و نیم گفت برو دو سه ساعت دیگه بیا خلاصه ساعت ۳ رفتم سه سانت باز شده بودم ک کیسه ابمو پاره کردن بهم سرم زدن بردن زایشگاه دردام هر یک دقیقه می‌گرفت و ب قدری درد میکرد ک کل بیمارستان صدامو میشنید
خلاصه بعد از پاره کردم کیسه آب تا ب دنیا اومدن بچه شاید کلا نیم ساعت طول کشید
من مرتب بین باد هایی ک می‌گرفت ول میکرد نفس عمیق و دم و بازم انجام می‌دادم ک ماما گفت عالیه همکاریت و موقعی ک بلد میگرفتن خیلی زور میزم و زور زن باید اینجور باشه ک انگار زور میزنی مدفوع کنی دقیقا اینطور خیلی کمکت میکنه موقعی ک باد میگیره رو تخت زایشگاه فقط خودت ب خودت میتونی کمک کنی مرتب دم بازدم انجام بدین
مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ مامان آوا ُ آرشا🧿❤️ روزهای ابتدایی تولد
سلام سلام .
من اومدم با شرح زایمانم 😂 ازاونجا ایکه میدونید خودم حس شیشمم همش بهم میگف ک بچم زود بدنیا میاد و آخرشم ۱ هفته زودتر بدنیا اومد
من روز ۵ آبان کلا از صب دردای خیلی کم زیر شکمم داشتم مث کشش بود احساس میکردم ک جای بخیه های قبلیم داره کش میاد و میخواد پاره بشه . خلاصه خونه مامانم اینا بودم و مامانم نمیزاشت برم خونمون ک ب زور برگشتم شب خونه خودمون چون با شوهرم راحت ترم مسلما برای رفتن ب بیمارستان تا بابام
هیچی دیگ شب هم انقد کمردرد داشتم ک دیگ شوهرم گف ک پاشو بریم بیمارستان (مث زایمان قبلیم😂) منم میگفتم ن خوابم میاد بخوابیم خلاصه رف مادرشوهرم و صداکرد. اومد پیش آوا بمونه تا ما بریم بیمارستان. تو بیمارستان آن اس تی ک گرفتن برام ساعت ۵ و نیم لود ک دکتر اون شیفت گف نیازی نیست بستری بشه برام سرم نوشت . یا شوهرم ک رفتیم سرم رو زدیم ماما بهم گف ک باز بعد سرم بیا برای آن اس تی ببینم دردات کم شده یا ن . تا سرم وارد بدنم ک شد من تب و لرز شدید گرفتم جوری با ویلچر منو بردن بلوک زایمان ‌. دوباره برام آن اس تی وصل کردن همون حین دکتر شیفت عوض شد و تا اومد تو بلوک زایمان اومد سمت دستگاه ب کاغذی. داشت از دستگاه میومد بیرون تا نگاه کرد گف بگو اتاق عمل و آماده کنن این اورژانسی
هیچی دیگ پسرم انقد تکون میخورد ک حد نداشت . دکتر گف ک داره اکسیژن بچه داره‌ کم میشه ‌. خلاصه منو بردن اتاق عمل و تا پسرم و از شکمم آوردن بیرون اصلا صداشو نشنیدم چون بچم اصلا اکسیژن نداشت و سریع بردنش تو دستگاه اکسیژن گذاشتنش‌
مامان 💙رضا💙 مامان 💙رضا💙 ۵ ماهگی
پارت اول
سلام خانوما اومدم تجربمو از زایمان بهتون بگم من۳۶ هفته و ۵روز ۸ صبح کیسه آبم پاره شد رفتم بیمارستان بردنم بخش زایمان بهم قرص فشار میدادن ولی من نیم سانت هم رحمم باز نبود همش میومدن معاینه میکردن ولی خیلی روندش کند بود درد میومد و میرفت تا ساعت ۱۱شب شروع کردن ب سرم فشار زدن و هر ۵دقیقه درد داشتم اومدن اپیدورال زدن ک من درد حس نکنم ولی اونقدر درد داشتم ک من کامل متوجه میشدم ب جایی رسیده بودم ک هر پرستار و ماما و دکتر و خدمتکارا واسه تمیز کاری میومدن التماسشون میکردم و میگفتم توروخدا کمکم کنید خیلی بد بود تمام استخونام حس میکردم ک دارن میشکنن ولی ۳سانت باز شدم تا ساعت۹ صبح ک دکتر خودم اومد و گفت هم مادر هم بچه دارن میمیرن ببرید سزارین ک بردنم سزارین با اون همه دردی ک روم بود بی حسی زدن و تمام دردام رفت بچه ب دنیا اومد ولی نشونم ندادن و بردنش بخش ان آی سی یو، خودمم بردن آی سی یو بخاطره حال بدی ک داشتم وقتی بردنم بخش ان آی سی یو تازه دردام شروع شد و اثر اون آمپول و قرص های فشار دوباره برگشت ک اومدن بهم مخدر زدن
مامان باران مامان باران ۶ ماهگی
و اما تجربه زایمان طبیعی من در بیمارستان ۱۷شهریور

من دیروز خیلی پیاده روی کردم و اومدم خونه رفتم زیر دوش آب گرم و تا تونستم اسکات میزدم از حموم ک اومدم احساس کردم حالت تهوع دارم .کم کم کمرم می‌گرفت و میزد ب زیر دلم داشتم نماز می‌خوندم ک تو حالت سجده کیسه آبم پاره شد و سریع اومدم بیمارستان ساعت۹شب بستریم کردن و از ساعت ۱۱دردا شروع شد ولی کم بود از ساعت ۱۲تا ۳هم انقباض داشتم و دردابیشتر شد ولی هر چی داد میزدم هیچکی بهم رسیدگی نمی‌کرد چون نصف شب بود و رفته بودن بخوابن بعدم ک اومدن اینقدر شلوغ بود زایشگاه ک بهم محل نمیدادن تا شد ساعت ۴دردام خیلی زیاااد شد بهم گفتن پاشو ب حالت سجده بشین و ورزش کن تا بچت بیاد پایین تااا ساعت ۶ ک ۱۰سانت شد ک رفتم اتاق زایمان اونجا اینقدر دردام شدید بود و داد میزدم ک ب خونریزی افتادم وبا کلی اذیت بچم بدنیا اومد .از من ب اونایی ک کیهان برن ۱۷شهریور نصیحت اول اینکه ماما همراه بگیرین خیلی کمکتون می‌کنه و بعدم اینکه اسکات و حالت سجده شدن روند زایمانو سریعتر می‌کنه