یعنی من خیلی مادر بدی ام که حوصله بچمو ندارم؟؟ عاشقشما‌ جونمو براش میدم ولی خسته شدم از بچه داری... واقعا دلم زندگی‌ قبل از بچرو میخواد ...
دو ساعتم که میزارمش خونه مامانم همش فکرم پیششه بازم آرامش ندارم تا برم پیشش.. تا وقتی که مجبور نشم پیش هیچکس نمیزارم بمونه... وقتی هم که کنارشم‌ همش خودمو با گوشی یا کار‌ خونه سرگرم میکنم.. قبلا خیلی بیشتر وقت میذاشتم براش صبح تا شب فقط باهاش بازی می‌کردم ولی نمیدونم چی شدم‌ یهو میخوام برگردم به سه سال پیش که کلا نبود.. با اینکه همش تو فاصله نیم متریش نشستم و نمیزاره از کنارش جم بخورم اما حس میکنم همش تنهاست‌ چون بهش توجه نمیکنم و سرم تو گوشیه...
یه وقتایی فکر میکنم روزا بزارمش‌ مهد حداقل واسه چندساعت تنها باشم اونم با بچه های همسنش بازی کنه حوصلش سر نره. ولی حتی اینم هیچوقت نمیتونم از ترس اینکه نکنه تو مهد براش اتفاقی بیوفته ..
کاش میدونستم قراره چه اتفاقاتی بیوفته و هیچوقت اقدام به بارداری نمیکردم..
من خیلی بدم که همچین حرفایی‌ میزنم😭

۸ پاسخ

عزیزم اول اینکه خودتو سرزنش نکن به هیچ وجه، اینایی که میگن ناشکری نکن و این جور حرفا، اونا عذاب من و تو رو نکشیدن، اونا نمیدونن ما چه سختیایی کشیدیم، اونا هرگز تو مطب مغزواعصاب نرفتن، بچه هاشون ام آر آی ندادن، و......، هزاران لحظه هایی که من و تو آرزوی مرگ کردیم و ندیدن، بچه واسه ما شد کابوس،
فقط باید زمان بگذره نمیدونم چی میشه اما هر اتفاقیم بیفته، دیگه این روزا از یادمون نمیره😭😭😭

مامان قشنگ بابت این حرفا ب خودت عذاب وجدان نده فکره حسه میاد و میره نمیتونی متوقفش کنی و نمیتونی هم نادیدش بگیری
هیچکس هم بیشتر از خودت عاشق اون بچه نیس
تو مسیر مادری کردن خیلی وختا گیج میشیم سردرگم میشیم خستع میشیم کم میاریم و تروماها و زخمای روان مون هم اضافه میشه
حتی شده از ی وعده نون شبت بزنی بزن امان جلسه تراپی برو یا هروخت حس کردی لازمه
بیبین تراپی رفتن حتما لازم نیس مشکل بزرگی داشته باشی یا ازینا
اما عمیقا کمک میکنه افکارتو شکل بدی و خودتو اروم بکنی
خیلی خیلی توصیه میکنم
اما فعلن مامان ورزش رو جدی بگیر
باهاش ی نیم ساعتی بازی کن باز میتونی ی ذره خودتو با گوشی یا هرچ سرگرم کنی
ببرش خونه بازی و پارک حتمن
هم بچت با بقیه تعامل داشته باشه مهد میتونی بزاری اما بازم جای اینکه خودت باهاش بری بازی کنی رو نمیگیره
اما حرف آخر اینکه شما بچت مشکل داشته بیشتر از ماها استرس کشیدی و خسته ی
بهترین راه همون مشاوره و تراپی رفتنه جانم
این لطف رو در حق خودت بکن و برو مشاوره ❤

عزیزم بچت پیشرفت کرده؟

منم چند وقته به سرم زده برم.دکتر مغز اعصاب ...خیلی اعصابم ضعیف شده بشدت سردرد میشم هرروز

عزیزخودتو اذیت نکن سعی کن اروم باشی مگه میشه مآدری بچش نخواد گلکم منم دنیام بعدازمادرم بادخترم تقسیم میکنم یه کم ازپول تواذیت هستم دلم میخوادبادخترم برم بیرون شادی دوتایی جیغ بکشیم رستوران بریم لباس ست بخریم طلای ست بخریم فلافل فروشی بریم شیطنت کنیم پولش باشه دنیاموبادخترم تقسیم کنم

عزیزم درک میکنم و کاملا متوجه حس و حالی که داری میشم.
بنظرم گوشی عامل اصلی این بی حس و حالی میشه من برای مقابله با این حس میکنم اینه صبح اصلا دست به گوشی نمی‌زنم یعنی اگه صبح به گوشی دست بزنم تا خود شب درگیرشم دوست دارم تنها باشم هی اینستا وقت بگذرونم‌.
ما هر روز میریم بیرون و این خیلی به حال خوب هر دومون‌ کمک می‌کنه میبرمش پارک با بچه‌ها بازی می‌کنه منم خیلی حال روحیم تغییر می‌کنه واقعا خونه موندن باعث فرسودگی میشه

دورت بگردم خواهر همه همینیم میگذره سعی کن فک کنی باید با اون خوش باشی گاهی هم باهم برید پارک گاهی هم خودت برو بزارش پیش کسی ی خرید بروحالت عوض بشه نه به این فک کن اون مدلی هم بدون بچه بعد از ی مدت دلت همراه و رفیق کوچولو میخاست 🌹🌹

نگو عزیزم ک کلانبود چ حرفیع خداروقهرش میاد

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین
مامان delin مامان delin ۱ سالگی
چقدر به بچه هاتون گوشی میدید
من اصلا تو گوشیم بازی ندارم
حتی کلیپ یا اهنگ بچه گونه هم ندارم
ولی باز دلین خیلی مشتاق گوشیه با اینا همه برای اینکه دستش نگیره خیلی کم تو خونه گوشی دستم میگیرم حلوش ولی دیگه خیلی بهونه بیاد شاید روزی ۲۰ دیقه تا تیم ساعت بدم دستش
دیروز یه نطلبی خوندم که نوشته بود تو عصر دیجیتال نمیشه بچه رو منع کرد که از تکنولوژی دور باشه
و دیدم واقعا درسته قدیم اصلا گوشی نبود بچه ها همش تو کوچه بودن الان تلویزیون ها شدن ال ای دی با وضوح تصویر عالی گوشا شدن به روز جذاب برلی بچه دو سه ساله حالا تو این دوره بخای هی بچتو منع کنی ازش تا کجا مبتونی منع کنی
بعد تو اینستا کلیپای بچه های چینی رو میبینم که دارن بازی و خلاقیت میکنن و از کیفیت فیلم معلومه همین فیلمم قدیمیه و کپشن زده مامان جان جای گوشی دادن دست بچه از این بازیا کن باهاش تا خلاقیتش شکوفا بشه
قطعا هیچ مادری دلش نمیخاد بچه اش گوشی باز بشه یکی مثل خودمن که مخالف صد درصدیش بودم الان دخترم بازی میکنه ولی محدود هر کاری کردم نتونستم منع کنمش