۲ پاسخ

هیچی به نظر من اصلا به روی خودت نیار اون از وجود تو پیش پسرش داره میسوزه حرفی بزنی نقطه ضعف نشون میدی که چطور ناراحت میشی فقط با شوهرت خوب باش رابطه را کمتر کن که کمتر ببینیشون

من خودم مادر شوهر ندارم قبل آشنایی ما فوت شده بود خواهر شوهر دارم که اندازه ۱۰۰ مادر شوهره نامزد بودیم رفتیم خونشون فهمیدم از وجود من کنار داداشش ناراحته ،ناراحته که ما با هم خوبیم واز این حرفا من ۱۳ سال بچدار نشدم ناراحت بودن که شوهرم به پای من موند آخر بچهاش برگشتن گفتن میدونی دایی ما وقتی تورا نداشت خیلی خوشحال بود خیلی میومد خونمون باهم مسافرت می رفتیم تو خرابش کردی رابطه ما دیگه درست نمیشه رفت و آمد را بریدی منم نگاهش کردم وخندیدم گفتم جدی میگی
بعد مایی که حداقل درسال ۳الی ۴بار می رفتیم خونشون الان ۴ساله نرفتیم روی شوهرت کار کن

فکر گذشته نکن خداروشکر کن ازش دوری و شوهرت رو مادرش نرفته

سوال های مرتبط

مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان سورنا مامان سورنا ۲ سالگی
مامان یکی یه دونه🍭🍼 مامان یکی یه دونه🍭🍼 ۲ سالگی
مامان هناس مامان هناس ۲ سالگی