پارت دو
من اومدم خونه تا چهار بعدظهر پیاده روی کردم پله بالاو پایین رفتم دوباره رفتم بیمارستان گف فرقی نکرده همون نیم سانته🤕دوباره گف برو ورزش کن تا ده شب،من رفتم‌خونه دردامم خنجری شده بودو ترشحاتمم شدید شدع بود،وقتی دلم و کمرم میگرفت از دردش گریه میکردم مامانمو آبجیمم هی کمرمو دلمو ماساژ میدادن اما فایده نداشت تو همون وضعیتم پیاده روی میکردم اسکات میزدم،ده شب دوباره رفتم بیمارستان...

۱ پاسخ

چند هفته دردت‌گرفت؟

مقالات مرتبط

جاهای دیدنی تهران در شب
جاهای دیدنی تهران در شب برای شبگردی
چه ورزش هایی هوازی هستند
چه ورزش هایی هوازی هستند و چه تاثیری روی بدن دارند؟
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف
گریه نوزاد در شب
گریه نوزاد در شب | علل و درمان گریه شبانه کودک

سوال های مرتبط

مامان دیان مامان دیان ۵ ماهگی
پارت سه
ده شب دوباره معاینه کرد گف یه سانته بستری نمیکنیم،من دیگه از درد داشتم میمردم اما رحمم باز نمیشد دوباره منو فرستاد خونه گف ساعت شیش صب بیا☹
من رفتم خونه بازم ورزشو اسکاتو پله بالا پایین کردنو شروع کردم،دردامم هی شدید تر میشد مامانمو خواهرمم دردم گرفتنی با من گریه میکردن،ساعت سه دردم جوری شد که دیگه نتونسم تحمل کنم رفتم بیمارستان دوباره معاینه کرد گف سه سانت شدی🙄بستریم کردن بلاخره
ان اس تی رو دیگه ازم جدا نکردن یه سرمم بهم وصل کردن که انقباضامو شدیدتر کرد و باعث میشد رحمم باز بشه،خداروشکر حداقل تو اون حال بدم گذاشتن خواهرم کنارم باشع و ماماهای بیمارستانم باهام صحبت میکردنو دلداریو انگیزه میدادن بهم...
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خب خانما اومدم براتون تعریف کنم ک چیکار کردم که زایمان کردم
من روز سه شنبه ک ۳۸ هفته کامل بودم دکترم برام معاینه تحریکی انجام داد و گفت دو سانت پنجاه درصد بازم و برم خونه ورزش و پیاده روی اینا انجام بدم
منم معاینه تحریکی ک شدم بعدش رفتم دو ساعت با قدم های تند پیاده روی کردم و ۶ طبقه پله بالا رفتم و پایین اومدم و بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم ۵۰ تا اسکات زدم و بشین پاشو رفتم و حالت چرخشی و کششی کمرمو تکون دادم
بخاطر معاینه تحریکی ب خونریزی افتاده بودم ک خیلی زیاد نبود و یکسره ترشحات ژله ای زرد و قهوه ای داشتم
خلاصه اون شب دردام شروع شد و تا ۴ صب درد شدید و انقباض هر ۵ دقیقه یکبار داشتم که رفتم بیمارستانی ک قرار بود زایمان کنم ک معاینه کرد و گفت هنوز همون دو سانت پنجاه درصدی برو خونه هروقت دردات شدید تر شد بیا
منم رفتم خونه و خوابیدم و دیگه بیخیال شده بودم چون صبحش ک بیدار شدم دیگه دردای شدیدم رفته بود و ی ذره درد داشتم فقط تا شب ک یعنی چهارشنبه شب
چهارشنبه رو هیچ کاری نکردم کل روز رو دراز کشیده بودم و امیدی ب ورزش کردن نداشتم تا وقتی ک شب شد و رفتم با شوهرم بیرون و موقع برگشت گفتم حالا ک بیرون اومدم پیاده روی هم بکنم
خلاصه بازم دو ساعت تند تند پیاده روی کردم ساعتای ۱۲ بود ک در حین پیاده روی انقباضام دوباره میگرفت و دردام شروع شده بود (از روز قبل همچنان خونریزی و ترشح داشتم )خلاصه بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم همون کارای دیشبی و رو انجام دادم
توی حموم ک بودم همش حس میکردم ی چیزی ازم میریزه ولی خب چون زیر دوش بودم فکر میکردم آبه
هی دست میزدم و میدیدم رنگ خاصی نیست و گفتم ولش کن وقتی برم بیرون نوار بهداشتی میزارم ک ببینم چیه
ادامه توی کامنت ها….
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ویهان مامان ویهان روزهای ابتدایی تولد
خب از زایمانم بگم براتون که سخت ترین زایمان رو داشتم

چند روزی بود فسارم‌میرفت بالا هرچی رفتم دکتر گفت خوبه خلاصه تا روز شنبه ۱۲ ام چندبار فشارم چک کردم هی میرفت بالا دیگه شب شده ۱۵ سریع پاشدم رفتم بیمارستان ان اس تی گرفت ازمایس مسمومیت بارداری دادم‌مشکلی نداشت دیگه فرداش پیش دکترم نوبت داشتم رفتم معاینه لگنی انجام داد یه سانت و نیم بودم دیگه رفتم پیاده روی انقد پله رفتم که پاهام توان راه رفتن نداشت عصرش رفتم پیشش گفت شده دو سانت و نیم دیگه انقد پیاده روی کردم فایده نداشت یه ازمایش ۲۴ ساعته بهم داد انجام دادم تا پروتئین ادراریم شده ۴۸۰ گفت سریع برو بیمارستان بستری شو دیگه سده روز سه شنبه ۱۵ ام دیگه اومدم بستریم‌ کردن ساعت ۲ ظهر بهم سرم وصل کردن بقیشو تو پارت بعدی میگم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دیان مامان دیان ۵ ماهگی
سلام مامانا خواستم بعد یه ماه منم تجربه زایمانمو براتون بزارم،من چهار صب از درد کمر از خواب بلند شدم یکم که گذشت دیدم هی میگیره ول میکنه اما منظم نبود تا ساعت هفت صب صبر کردمو ورزش کردم تا رحمم باز بشه تو دوره بارداری هم کلی ورزشو پیاده روی داشتم،ساعت هفت دیدم‌منظم شد رفتم بیمارستان،معاینه کرد دید نیم سانت فقد بازم و انقباضام شروع شده گف اگه بمونی اینجا هی معاینه میکنن اذیت میشی برو ورزش کن چهار بعدظهر بیا
مامان جوجم مامان جوجم ۲ ماهگی
رفتم درار کشیدمو تایم گرفتم دیدم دردام هر۸دقیقه ی بار منظمه ،زنگ زدم ب ماما همراهم گفتم اونم گف برو دوش بگیر زیر دوش ورزش کن دردات ک‌هر پنج دقیقه شد برو بیمارستان،منم رفتم حموم و ورزش کردمو‌ بعد موهامو سشوار زدم و امادع شدم شد ساعت ۵ونیم ،واقعا درد داشتم ولی لف دادم چون‌میترسیدم برم بیمارستان و بستریم کنن ...خلاصه ک پاشدیم رفتیمو تا رسیدیم بیمارستان شد ۷ رفتم گفتم درد دارمو گف برو درار بکش معاینه کنم منم ک فوبیای معاینه داشتم پاهامو جمع میکردم نمیزاشتم پرستارم ک سگگگ اخلاق بود باهام عصبی شد گف نمیزاری پاشو برو خونتون...اه اه ادم انقد بددهن ،خلاصه معاینه کرد گف ۱سانت باز شدی برو نوار قلب بگیر ،نوار قلب دادم گف کند میزنه قلبش برو نیم ساعت دیگه بیا دوباره نوار بدع ،رفتم تو حیاط زایشگاه پیاده روی کردم وقتی دردم میگرف نفسممم درنمیومد همونجا ک‌وایسادع بودم ب خودم میپیچیدم ... خلاصه ک رفتم دوباره نوار دادم گف برو بستری شو قلبش کند میزنه ،لباس اوردن برام پوشیدم ی مانتو بلند ک پشت گردنش ی بند داش بستن و باقیش کلااا باز بود من با دستم باسنمو گرفته بودم عین پنگوئن رفتم تو زایشگاه😂خدا میدونع چ ترس و استرسی تو جونم بود .....
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ˡⁱʸan💕🐣 مامان ˡⁱʸan💕🐣 ۵ ماهگی
این تایپکم برا مامانایی زایمانشون طبیعیه و هفتشون بالاس و تاریخ زایمانشونه ودرداشون شروع نشده من تاریخی که آنومالی برام زده بود دردام شروع شد ۲۷خرداد ولی شدتش زیاد نبود بعد مامانم میگف پشم شتر برای زود زایمان کردن خیلی خوبه باعث میشه دهانه رحم باز بشه دردا با شدت زیاد شروع بشن اون داشت وقتی دردام شروع شد البت باشدت کم برام دود کرد منم از روش رد شدم هی دردام بیشتر میکرف تا عصر رفتم معاینه گفتن تازه میخای ی سانت باز بشی برو پیاده روی کن منم برگشتم خونه غروب بود من دردام هی بیشتر میشد بعد شب ک شد همش پیاده روی داشتم از پله بالا پایین رفتم دیگع خیلی زیاد درد داشتم جوری ک پیاده روی میکردم و اشکام رو گونه هام جاری میشدن اون شب اصن از درد نتونستم بخابم تا صبح ت اتاق راه میرفتم و گریه میکردم دیک پنح صبح شده بود نتونستم طاقت بیارم منو همسرم همراه با مادرش رفتیم بیمارستان گفتن بازم معاینه شدم گفتن سه سانت بازی برو پیاده روی کن ی ساعت نیم بعد بیا چهار پنج سانت شده باشی بستری میشی بعد من جون و نای راه رفتن و پیاده روی نداشتم ب سختی پیاده روی میکردم بسختی زیاد حتی صبحونه هم نخورده بودم فقط ی کوجولو بیسکوت و چایی خوردم اونم ت بوفع بیمارستان دیگه زیاد پیاده روی داشتم هی میرفتم معاینه و باز میگفتن برو پیاده روی کن دیگ بعد چن بار معاینع ک خیلی اذیتم کردن دیگ اخرین بار ی ماما معاینم کرد گف چهار سانت باز شدی بستری گف فقط ب حرفام گوش کن زود زایمان میکنی منم بش گفتم باشه ولی درد داشتم زیااااد اذیت شدم اونو هم اذیت کرده بودمـ بعد اون روز ک ۲۸خرداد بود از ساعت پنج صبح ک رفته بودم ساعت ۱۵:۳٠ظهر زایمان کردم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجمون مامان جوجمون ۱ ماهگی
میخوام تجربه زایمانمو بنویسم ممکنه ی سریا دچار ترس و استرس بشن


۳۷ هفته کامل رفتم معاینه دکترم گف ک ی سانتی برو ورزش کن پیاده روی انجام بده ی هفته بعد بیا باز معاینه کنم
ی هفته روزی ۳ ساعت پیاده روی داشتم حداقل ورزش فعالیتای دیگه
اما معاینه بعدیم ی سانت بودم معاینه تحریکی هم انجام داد
گف برو باز بیشتر پیاده روی کن ی هفته بعد بیا
معاینه بعدی هم ب همین صورت بود دیگه ۳۹ هفته بودم و برگه بستریو نوشت برام
مدام پیاده روی داشتم پله بالا پایین میکردم وسیله سنگین برمیداشتم ولی از ی سانت تغییر نمیکردم چن باریم بدون درد رفتم بیمارستان اما همچنان ی سانت بودم وارد هفته ۴۰ شده بودم هنوز هیچ دردی نداشتم
منی ک تو ماه ۸ بارداری هر روز دردای مختلف داشتم و بهم استراحت داده بودن شیاف پروژستدون استفاده میکردم همشم میگفتم ینی تاثیر اون شیافاس ک من دردام شروع نمیشن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان حیدرگل پسر مامان حیدرگل پسر ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم ازدوتا زایمانم بگم که هم دردطبیعی کشیدم وهم سزارین خدااونروزو به کسی نشون نده سختترین روزه زندگیم بود 🥲
پارت 1:بعدازاذان رفتم پیاده روی تقریبا ۱ساعتونیم. بعدش رفتم بازاروبرگشتم خونه شام که خوردم دوباره خواستم برم پیاده روی کنم که رفتم سرویس بهداشتی اونجا کیسه آبم پاره شد.ساعت ۱۲ونیم شب بود ک سریع یه دوش آب گرم گرفتمورفتم زایشگاه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آقا فرهان مامان آقا فرهان ۱ ماهگی
سلام عزیزای دلم
اومدم از تجربه زایمانم براتون بنویسم
من کل بارداریم فعالیت داشتم باوجودی که دهانه سرویکسم ۳۱بود ولی هیچ‌وقت نه شیاف زدم نه رعایت انچنانی کردم
از هفته سی و پنج بارداری شروع کردم کلاس ورزش امادگی زایمان رفتم وتقریلا پیاده روی میکردم
توهفته ۳۸.۶ معاینه شدم یک سانت بودم با دهانه رحم زخیم
شب اومدم خونه ساعت دهونیم شب رفتم دوش اب گرم گرفتم ب کمک همسرم تو حمام اسکات زدم
از حمام دراومدم داشتم شام میخوردم یکدفعه انقباض اومد سراغم
دیدم ول کرد باز بعد از پنج دقیقه باز شروع شد انقباض
گفتم شاید درد زایمانم نباشه ماه درد
خلاصه از ده وچهل دقیقه شب تا پنج صبح دردام کلا هر دودیقه یکبار بود ساعت پنج ونیم صبح رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن دوسانتی ازم ان اس تی گرفتن تا ساعت شیش و نیم وگفتن فعلا بستریت نمیکنیم برو تو همین طبقه پیاده روی کن
مامان آقا کیان😍👶🏻 مامان آقا کیان😍👶🏻 ۳ ماهگی
اینم خلاصه ای تجربه زایمانم:
من کلن پیاده روی خیلی میرفتم از اول بارداری ام اونطوری نبودم ک دراز کش باشم همش میرفتم بیرون خونمم طبقه دوم بود حالا بعضیا میگن میترسن از پله برن
ی بارم پله طولانی رفتم تو همین هفته اخر ورزش هم از ۳۴ هفته میرفتم همون موقع رفتم دکتر از رو شکم معاینه کرد گفت بچه پایینه کمتر فعالیت کن من ی روز در میون ورزش میکردم ولی پیاده رویمو هرشب میرفتم ی بارم معاینه تحریکی شدم ۳۷ هفته لکه بینی داشتم دو روز ولی فایده ای نداشت ی بسته هم شیاف گل مغربی استفاده کردم هر ۱۲ ساعت رابطه بدون جلوگیری هم کلن ۳ بار داشتم
ماما همرام خاله همسرم بود گفت روغن کرچک بخور چون یکم عجله هم داشتم به دنیا بیاد ولی روغنش خوب نبود تاثیر نذاشت گفتن باید از داروخونه میگرفتی دیگ دوباره رفتم از داروخونه گرفتم همون شب خوردم نصفشو ۴ و نیم صبح هم کیسه آبم باز شد تا دوش گرفتم رفتم بیمارستان ساعت ۶ شد
ان اس تی وصل کردن دردامم از همون اول که کیسه آبم باز شد شروع شد کم کم دیگه هی بیشتر میشد رسیدم معاینه کردن گف ۳ سانته ساعت ۷ و نیم دیگه حس کردم داره بهم فشار میاد نفسم در نمیومد معاینه کردن گفتن داره میاد بچه دیگ روند زایمان شروع شد ساعت ۸ هم به دنیا اومد
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آنید🎀💝 مامان آنید🎀💝 ۴ ماهگی
دیدم دارید از تجربه زایمان می‌نویسید دلم خواست منم بنویسم واستون😂♥️
من شیاف پروژسترون میزدم طی بارداری بخاطر اینک اوایل لک بینی داشتم اخراام بچه خیلی اومده بود پایین و دوتا دوتا میزدم...(اینک بگم من وقتی پیاده روی میرفتم نوار میزاشتم میومدم‌‌خونه و میدیم نوارم خیسه ولی فک میکردم عرق کردم...)
از35هفته دیگ شیاف قطع کردم و هر شب پیاده روی... و تو خونه ورزش های لگنی میکردم روزی چندین بار..چون خسته شده بودم از بارداری و میخواستم زودتر زایمان کنم..
دو س شب بود وقتی میرفتم پیاده روی حس میکنم ی سیخی از شکمم فرو میشه ب سمت ران پام و همونجا برای چند ثانیه نفسم حبس میشد... ی شب شدید شد و زد ب کمرم وسط پارک...سر و صدا نکردم و ب همسرم گفتم بریم خونه...اومدیم خونه و دیگ دیدم دردش یک دقیقه یکباره ولی قابل تحمله ولی کاملن ریخته ب کمرم و ران پام...
همسرم اصرار میکرد بریم بیمارستان و من هی میگفتم نه بزار تو خونه دردامو بکشم خلاصه دیدم ول کن نیست چند ساعت بعدش گفتم خوب شدم و ماه درد بوده... بهش گفتم بخواب صبح میری سرکار
..خلاصه همسرم خوابید و من میدونستم درد زایمانه چون داشت میشد پنج دقیقه یکبار خلاصه همون ورزش های لگنی انجام میدادم و سعی میکردم نفس بکشم تا عدد هشت...
تاپیک بعدی می‌نویسم ادامه رو.......
مامان امیرحسین💔 مامان امیرحسین💔 ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۲ :
بعد یکساعت نوبتم شد رفتم پیش دکتر موهبتی معاینم کرد گفتم ۲ سانتی روی کیسه آبتم خیلی فشاره هر آن ممکنه پاره بشه تا بیمارستان پیاده برو ۴ سانت میشی بستریت میکنن منم خوشحال با دختر داییم و مامانم و خواهرم رفتیم بیمارستان شوهرمم رفته بود آرایشگاه کت شلوار پوشیده بود از ظهر که بستریم کردن فکر میکرد دیگه تمومه زنگ زدم بهش گفتم دردام شروع شده زود خودتو برسون خودمونم رفتیم بیمارستان تو حیاط بیمارستان دقیقا جلوی آزمایشگاه مرکزی شروع کردم ورزش کردن به ماماهم زنگ زدم گفت ورزش لگنی کن خودتو با پیاده روی خسته نکن منم تو یک ماه گذشته خیلی ورزش کرده بودم دیگه از حفظ بودم خدایی هم با ورزش دردا خیلی بهتر میشد رفتم دوباره رفتم زایشگاه ان اس تی گرفت باز دستگاه آژیر میکشید معاینم کرد گفت دوسانتی زوده برا بستری ولی چون ان اس تی بچه خوب نیس بستریت میکنم خلاصه دوباره رفتم زایشگاه برام اکسیژن زدن دستگاه وصل کردن هر ۱۰ دقیقه معاینم میکردن دردام میگرفت ول میکرد زیاد سخت نبود با ذکر و صلوات رد میکردم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ارسلان🤎 مامان ارسلان🤎 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲

خلاصه ساعت ۱۲ ظهر بود رفتم بیمارستان اول ان اس تی گرفتن که دیدن دردام منظمه و ضربان قلبو اینا همه چی نرماله بعد اومدن معاینه کردن گفتن ۴ سانتی و بچه هنوز بالاعه ، زنگ زدن دکترم که بیاد ولی دکترم گفت برم دو ساعت پیاده روی کنم بعد بیام دوباره معاینه بشم ، رفتم بیرون از بیمارستان فضای سبز خیلی بزرگی داشت با همسرم دو ساعت تمام پیاده روی کردیم وقتی راه میرفتم دردام خیلییییی شدید میشد ، خلاصه ساعت ۲ ظهر شد رفتم بیمارستان معاینه کردم ۶ سانت شده بودم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آرسام 💙 مامان آرسام 💙 ۸ ماهگی
تجربه ی زایمان 2♥️
صبح سریع رفتم بهداشت که ببینم صدا قلبش خوبه اونجا که رفتم گف سریع برو بیمارستان دیگه شکمت جا نداره بچه خفه میشه من انقدر ترسیدم نامه داد رفتم بیمارستان نامه رو قبول نکرد ساعت ۱۲ رفتم تا ساعت ۳ علکی الافم کردن من گریه میکردم از ترس اینکه پسرم چیزش بشه ساعت ۳ گف برو کیک آب ميوه بخور ساعت ۶ بیا نوار قلب بگیرم رفتم تا ساعت ۶ پیاده روی کردم دو سانت هم باز بودم رفتم نوار گرف گفت قلبش خوبه ولی تکون نمیخوره منم از ساعت ۴ کم کم دیدم انقباض دارم شدید اصلان شل نمیشه شکمم همش سفته با کمر درد دارم فهمیدم که داره درد هام شروع میشه چون اول هر ۲۰ دقیقه بود بعد ای کمتر میشه رفتم گفتم من درد دارم گف ۳ سانتی ولی بستری نمیشی برو خونه ۹ شب بیا باز معاینه کنیم