۹ پاسخ

صبور بودنم با خودم عهد بستم هيچ مسئله اى مهمتر از بچم نيست پس من نبايد هيچوقت دعواش كنم

یه رفیق شیش فابریک برای بچه هام
پایه‌ی تمام شیطنتها ودربعضی مواقع خودم میشم مخترع شیطنت جدید😅
یه سپرکه بچه هام وقتی باهامن به نهایت احساس امنیت وشادی دارن

ولی پسرمن اززنعموش بیشتر ازمن حساب میبره ازبس که ترسوندتش سرش دادزده باهمه اینهاهرروزینی شایددرروزسه چهارباربدون اینکه حرفش بشه میگه مامان من زنعمومودوسدارم نمیدونم چیکارش کرده چه بلایی سرش اورده که هم بشدت ازش میترسه هم عاشقشه ولی ازمن ن حساب میبره ن دوسم داره😒

سعی میکنم همیشه وقت با کیفیت براشون بزارم هیچوقت بچه هامو با بچه ی دیگه ای مقایسه نمیکنم جوری رفتار میکنم ک حس کافی بودن داشته باشن باهاشون رفیقم دخترم دوست داره همیشه هرجایی ک بهش خوش میگذره منم باشم میدونم ک دوست داره کنارش باشم مثل چیزی ک بهش آرامش میده منم کامل نیستم اما سعی میکنم براشون کافی باشم

مامان پایه ای هستم براش که سعی میکنم همیشه بخنده و شاد باشه
بچم برام اولویته هم روح و روانش هم جسمش
و لازم باشه بخاطرش جلو هرکسی وایمیستم
سعی میکنم مادر اگاهی باشم و برای تربیتش کتاب و مطالب خوب میخونم
امیدوارم از من راضی باشه
چون ما اونا رو به این زندگی اوردیم و موظفیم تا هستیم خیلی خوب ازشون پذیرایی کنیم!
بنظرم این بچه ها هستن ک باید از ما راضی باشن

اینکه برام مهم و اجازه نمیدم کسی بهش حرف بدی بزنه یا دعواش کن.تا حد امکان براش هر روز وقت اختصاصی میزارم.از لحاظ خوراکم همیشه حواسم به تغذیه اش بوده تو بدترین حالممم بدونم هوس چیزی کرده پا میشم هر طوری شده درست میکنم و مهم برام چیا بهش میدم بخوره .از لحاظ تربیتم سعیمو میکنم‌تو مسائلی ک نیاز به مشاوره داره و کمک ی کارشناس کمک بگیرم ک‌رفتار درست چیه.نمیگم کامل مادر خوبی هستم ولی شکر خدا پسرم ازم راضی و ی تارمو منو به هیچ احدناسی نمیده یجوراییی و یادمه خواهر زاده هام بچه بودند دوست داشتند برند خونه کسی دیگه بمونند یا مامانشون یکی دیگه باشه ولی رایان هرگز به جز من هیشکسو نمیخواد‌چون پایه ترین فرد زندگیش و تنها کسی ک همه حال پشتشه منم.خودشم خوب توواین ۴ سال فهمیده هیشکی براش مامانش نمیشه.

من نمیتونم صبور باشم چون بدتر لوس شد بحدیکه شدت لوسیش باعث ازار و اذیت های بزرگ میشد،یکم جدی تر شدم بااین حال براش وقت زیاد میذارم و عصبانیت اخرین مرحلمه.

من به صبور بودنم خ افتخار میکردم و اینکه پسرمو دیگه چییی میشد دعواش میکردم اونم نه دعوا سرش یه داد کوچیک میزدم ولی نمیدونم چرا انقد اذیتم میکنه و بقدری گستاخ و پرو شده که اصلا هیچ حسابی ازم نمیبره و دیگه نمیخام صبور باشم 🤧

همینک دخترم میگ تو بهترین مامان دنیایی حس قدرت بهم میده
درسته گاهی بد میشه و لج میکنه ولی راضیه ازم😉

سوال های مرتبط

مامان زندگیم 😍😍😍 مامان زندگیم 😍😍😍 ۴ سالگی