سلام خانوما میخوام تجربه ختنه پسرمو بگم
من پسرم ۵۲ روزش شد گفتم ختنش کنم زنگ زدم بیمارستان کودکان تهران گفت ۸تا ۱۰ تومن که نمی‌دونم رو چه حسابی آنقدر قیمت دادن بعد زنگ زدم بیمارستان تهرانپارس گفت ۳و۶۰۰ دیگه به باباش گفتم گفت منم میخوام باشم بیارش خونه از یکی از دوستانم پرسیدم گفت من خیلی سخت گرفتم پسرام هر کدومشون ی جور اذیت شدن تو سخت نگیر دیگه رفتیم فردیس چندجا پرسیدیم ی درمانگاه پیدا کردیم گفت ۴۰ سال تجربه داره کارش خیلی خوبه دیگه سپردم به خدا با انرژی مثبت گفتم انجام بده نداشتن ما بریم داخل پسرم چون تنها بود پاشو گرفته بودن خیلی گریه کرد من و‌بابا و مادربزرگشم پشت در گریه بعد که کارش تموم شد بچم خیلی درد داشت ولی تا منو دید ساکت شد دو تا قرص دکتر داد تو شیرش حل کردم دادم بهش با داروهاش دیگه یکم تو‌ ماشین چرخوندیمش خوابید تا ۴ ،۵ ساعت بعدش خداروشکر تو خواب جیشمم کرد بیدارم شد دیگه گریه نکرد و اذیت نشد خداروشکر

۲ پاسخ

بسلامتی عزیزم منم فردیسم .کدوم درمانگاه رفتی؟؟؟ منم دنبال جای خوب هستم

وایییی چقد گرون شدهههههه

سوال های مرتبط

مامان سوگند وامیرعباس مامان سوگند وامیرعباس ۶ ماهگی
به وقت ۲۹ روزگی
ماهم دیروز ۱۴۰۳/۴/۳ ساعت ۱۲ ظهر پسری رو بردیم ختنه کردیم و از نیمچه مرد به مررررد تبدیل شد🤣💪
دورت بگردم من🧡
آقای دکتر گفت مامانش بیاد داخل و بچه رو بیاره و ببره،منم چون باباش از قبل عقب کشید و گفت من دل ندارم ببرمش،به خاطر همین آمادگی اینکه خودم بالاسرش باشم داشتم و گفتم باید یه مادر قوی باشم😅،به روش حلقه اول پوشکش باز کردم و پاهاشو گرفتم وآمپول بی حسی رو زد و جیغش رفت هوا و با گریه های اون منم گریه میکردم بعدش اومدیم بیرون مطب نشستیم که بی حسی اثر کنه و تو اون فرصت شیرش دادم البته قبل آمپول بی حسی خواب بود که خانومه کنارم گفت بیدارش کن که نترسه و منم بیدارش کردم،و بعدش صدا کردن برای ختنه و با باباش رفتیم داخل و گذاشتمش رو تخت و آقای دکتر ختنه رو انجام داد و بخاطر بی حسی حین ختنه کردن خداروشکر هیچ گریه ای نکرد و دکتر برای اینکه حواسش پرت بشه گفت پستونک یا شیشه شیر بده بهش
یه پماد داد برای چربش کنم و یه قطره استامینوفن و شیاف در صورت درد،اومدیم تو ماشین نشستیم از درد به گریه شد و سینم قبول نمی کرد دیگه بهش قطره استامینوفن دو برابر وزنش دادم و یکم آروم شد سینمو گرفت و خوابید تا اینکه بعد یکساعت شروع کرد گریه هی شیرش میدادم باز از درد اون وسط گریه میکرد دیگه منم یه شیاف گذاشتم براش و بعد یه ربع آروم شد و خوابید دیگه اذیت شدناش تا عصر بود و خداروشکر از دیروز عصر دیگه گریه نکرده
چه همه حرف زدم😀اینم یه توضیح کامل برای مامانایی که مثل من استرس ختنه رو داشتن❤
مامان ریحانه و محمد مامان ریحانه و محمد ۴ ماهگی
سلام خوبین عصر پسرم نفخ داشت خودمم خواستم برم دکترزنان تا این مدت بهش ترنجبین میدادم ولی صافی نداشتم موند بود خونه بابام نداده بودم کلا بهش شوهرم گفت میام بریم دکترآماده شدیم رفتیم تو راه محمد هی گریه می کرد ترافیک هم بود اخرش اونقدر گریه کرد شوهرم گفت بده من برو گفتم یه قطره بگیر بدم بخوابه برم گفت باشه گرفت اورد گفتم قاشق یا قطره چکون نداره گفت ن چون خیلی گریه می کرد اندازه دوسه قطره ریخت رو درش دادم دو بار اولیشو خورد با گریه دومیشو که دادم بچه دیگه صداش درنیومد انگار عروسک شد از پشتش زدم از وسط دوتا ابروش کشیدم ن سرفه کرد ن چیزی به شوهرم گفتم چی شد گفت بزن پشتش زدم گرفتم بالا فقط نگاه می کرد داد زدم یا سیدالشهدا یا فاطمه الزهرا شوهرم ترسید اومد پایین گفت بدش من دادم بهش اصلا هم هوا خوب نبود گرم گرم دیگه ساعت هشت بود عصر منم فقط گریه ش هرم گفت نترس نفسش میاد ولی وقتی نفسشم اومد اصلا گریه نکرد خودمم موندم پریده بود گلوش یا ساکت شده بود چون اونو دادم یه ده دیقه ساکت بود بعد گریه کرد خلاص هرچی بود دوتامونم ترسیدیم دکتر هم نتونستم برم پسرمم نیم ساعت خوابیده شربته هم گریپ میکسچر خیلی خوبه بخرین بدین من به دخترم میدادم فایده نداشت
مامان آرسام 💙 مامان آرسام 💙 ۸ ماهگی
تجربه ی زایمان 3♥️
منم گریه میکردم شدید سریع رفتم تاکسی بگیریم تا نشستم داخل ماشین که برم خونه درد هام شدید شد هر چی گفتن بریم بیمارستان نرفتم گفتم میرم خونه تموم درد هامو میخوردم بعد میام بیمارستان از خونه تا بیمارستان نیم ساعت راه بود رفتم خونه با کمک بقیه راه میرفتم گریه میکردم قابل تحمل نبود درد هام از ساعت ۶نیم تا ساعت ۱۰ نیم داخل خونه درد خوردم ساعت ۱۰ نیم گفتم بریم بیمارستان ماشین آوردن با شوهرم و خواهرشوهرم و برادرشوهر رفتیم تا رسیدم بیمارستان معاینه کرد گف ۴نیم سانتی سریع لباسهامو تنم کرد هنوز پذیرش نکرد بودن منو منو برد داخل بخش سرمو گذاشت ماما اومد معاینه کرد کیسه آب مو پاره کردن بعد نیم ساعت که درد میخوردم آمد گف ۸ سانتی زور بزن منو همکاری میکردم هر کاری میگفت میکردم بعد یک دو ساعت که درد میخوردم اومد گفت بلند شو بچه سرش بیرونه منم نمیتونستم راه برم خود ماما کمک کرد رفتم رو تخت جاک داد ۱۲:۲۰ دقیقه زایمان کردم تا بچه رو گذاشت روسینم تموم دردهای آروم شد خدا روشکر گذشت ولی خیلی سخت بود برام تا سه شب خواب میدیدم 😁ولی بدن تا بدن است بعضی ها کمتر درد دارن بعضی ها بیشتر
مامان ویهان مامان ویهان ۳ ماهگی
یه تجربه از ختنه هم براتون بگم اشتباه منو نکنین
اول اینکه دکتری که ازش وقت گرفتیم حسین خرمی بود که همه ازش تعریف میکردن و میگفتن دستش سبکه، منشیش گفت قبلش قطره استا به بچت بده، منم دقیقا لباس تنش کردم میخواستم راه بیفتم قطره رو بهش دادم، نیم ساعت راه بود تا مطبش، اونجا هم دوتا نی نی دیگه قبل ما بودن که خیلی کم گریه کردن، اما تا نوبت ویهان برسه یه ساعت شایدم بیشتر طول کشید و انگار تاثیر استا کم شده بود یا شایدم ویهان بخاطر 10 روزی که بیمارستان بستری بود خیلی ترسیده بود که حتی واسه بی حسی هم کلی گریه کرد بعد از ختنه هم اونقدر گریه کرد که تابحال ندیده بودم ازش😭 تا یه جایی میگفتم طبیعیه اما وقتی دیدم مامانمم به شوهرم گفت شماره دکتر رو نداری ببینیم کی بهش استا دوم رو بدیم آروم ‌شه دیگه منم زدم زیر گریه😭 دومین استامینوفن رو هنوز از مطبش خیلی دور نشده بودیم دادم ولی تا برسیم خونه و اثر کنه این بچه هلاک شد از گریه، وسط گریه هاش از هوش میرفت بچم😭 چقد سخت بود
همسرمم میگفت دکتر گفته دو ساعت اول بی‌تابی میکنه
نگو همون دم مطب یا توی راه جیش هم کرده بود که همه میگن اولین جیش خیلی میسوزه گریه میکنه بعدش دیگه خوب میشه
طفلک بچم درد ختنش با جیش همزمان ‌شد خیلی اذیت شد
ولی بعدش دیگه هم استامینوفن تاثیر کرد هم دیگه انگار دردش کم کم افتاد خوابید
هرکی خواست بچشو ختنه کنه هم زیر یک ماه انجام بده اون دوتا نی نی دیگه 10 روزه بودن عصب ها کمتر تشکیل شدن دردشون کمتره
هم با خودشون قطره استا ببرن توی مطب بدن بنظرم👍
مامان آقاعلی👶🧿💙 مامان آقاعلی👶🧿💙 ۸ ماهگی
چقدر مادر بودن سخت دیروز صبح که بچم بیدار شد و دیدم داره سرفه خلط دار میکنه و عطسه و آبریزش و گرفتگی بینی داره آنقدر گریه کردم دست خودم نبود دلم برای بچم کباب شد نتونستم تحمل کنم تا عصر همون صبح با مامانم بردمش دکتر دارو داد ،راستی بچها مامانایی که بچتون پسر من دکتر از قبل دستگاه تناسلی پسرم که دیده بود گفت باید حتما بعد چهل روز ختنه بشه چون چسبندگی داره پسرم کولیک و رفلاکس پنهان داره از دکترش راضیم خداروشکر همیشه نفخ میکرد و گریه شدید من هیچوقت حدس نزدم شاید گریه اش برای جیشش باشه که اذیتش میکنه خلاصه دیروز که بردم دکتر گفت حتما باید ختنه بشه گفتم سرما خورده مشکلی نداره گفت نه گفتم پس همین الان ختنه کنید نمیخام پسرم یه ثانیه دیگه اذیت بشه ،خلاصه گریه هاش فقط چندساعت اول بود خداروشکر از دیروز عصر تاحالا واسه ختنش اذیت نکرد و خیلی آرومتر ولی سرماخوردگیش خیلی اذیتش میکنه وقتی میبینم قلبم آتیش میگیره منی که هلاک خوابم پیش مامانمم هستم اما دیشب دلم نیومد بخوابم تا صبح پای بچم بیدار بودم و سرساعت داروهاش بهش میدادم واقعا مادربودن چیز عجیبی فکر نمیکردم یه روزی بچم از جونمم برام عزیزتر باشه حاضرم همه درد و مریضیش بیاد برای من اما اون درد نکشه گفتم بیام از تجربه م بگم شاید مامانی بچش بیقرار باشه همش برای دل دردش نباشه شاید بچش نیاز به ختنه داشته باشه
مامانا ممنون میشم با دلای پاکتون نفری یه صلوات برای سلامتی پسرم بفرستید🤲🙏🥺❤️