این روز ها دخترکم داره بزرگ‌تر و لجباز تر میشه
‌خیلی شیرین تر
دلم واسه شیرین کاری هاش آب میشه
ولی خودمم دارم سنگین تر میشم و کم حوصله تر

اجباری دخترم و سنگینی خودم با گرمای طاقت فرسای یزد تداخل پیدا کرده و من ب شدت این روزا بی انرژیم ولی بخاطر دخترم باید قوی باشم

ماهلین جان مامان من تمام تلاشم میکنم ک شما ذره ای کمبود محبت احساس نکنی با وجود داداشی
شرایط برا خودم مجسم میکنم واقعا کم میارم واز خدا صبر و قوت میخوام

استرس این روزهام شب زایمانم ک ماهلین پیش هیچ کس غیر از خودم نمیخوابه رو چجوری میخواد سر کنه😔🥲

اوخهی ننه موهاشو ، چجوری بافتی فیلم آموزشی داری ازش؟
نگران نباش عزیزم خدا خودش کمک میکنه ، من پارسال ی بچه شیر خوار با دخترم رو ک ب شدت وابسته من بودن گذاشتم و دو سه روز بستری بودم خداروشکر زیاد بهونه نگرفتن ، شما ک میخوای زایمان کنی حتما خدا کمک میکنه

آخ آخ بزرگترین استرس منم اون یه شبه چون یه شب بستری شدم و از یادش نرفته هرروز داره تکرار میکنه که من تنها موندم گریه کردم الان میگم شب اول راضیم تنها بمونم یا مادرشوهرم بیاد پیشم ولی مامان و بابام و شوهرم پیش دخترم باشن شاید بهونه نگیره

عزیزم خدا حفظش کنه منم همین دغدغه رو دارم انشا الله شب زایمانمون خدا معجزشو بهمون نشون بده و این فسقلیا بی‌قراری نکنن و راحت بخوابن من فقط مشکل خوابشو دارم چون بغل خودم می‌خوابه وگرنه پیش خواهرم میمونه

از الان کم کم عادتش بده پیش باباشم بمونه و بخوابه

سلام خداقوت به شما
نگران نباش یک شب و پیش باباش میخوابه خیالت راحت

منم همین استرس رو برای ماهانم دارم...