۹ پاسخ

مقصر شوهرته که سرت داد زد اول اون شروع کرده چقدر بیشعورن این مردا

هردوتون اشتباه کردید ولی ب هیچ وجه نباید بچه رو میزدی تو زدی شوهرتم اونجوری گفته تو دعوا ک حلوا خیرات نمیکنن

خوشبختانه هر وقت سر بچه‌ها داد میژنم یا کتک بزنم شوهرم پشتیبانمه

غلط کرده همچین چیزی گفته مگه تو پرستار بچه ای که میگه به بچه من دست بزنی و فلان عوضیییییی حالیش کن جایگاه تو خیلی سرتر از اونه مادر نباشه بچه هیچه ولی پدر نباشه به هیچ جاش نیس

نباید میزدی دخترت و به شوهرت میگفتی این نتیجه رفتار بد تو این یاد گرفته این حرفو میزنه از این موضوع استفاده کن و به همسرت گوشزد کن

دنبال مقصر نگرد برو با شوهرت آشتی کن تمام...متأسفانه ما عقده هامونو سر باهامون خالی میکنیم

ضمن اینکه نمیدونم این حس مالکیت احمقانه چیه در مورد بچه ها که گاها آقایون فکرمیکنن بچه جزوی از دارایی‌های خودشون و اون لحظه که این حس دارن زنشون واسشون غریبه ترین و دشمن ترین آدم دنیاست... درصورتیکه یکی نیست حالیشون کنه باباجان،این بچه رو همون زن زاییده برات.... اونم باندازه تو، تو این بچه سهیم....

بنظرم اگه همون لحظه میرفتی دخترت بغل میکردی میگفتی ببخشید مامان جون من ندیدم و باهم میرفتین آب میاوردین دوباره می‌ریخت تو. اسباب بازیش همه چی همون لحظه تموم میشد

اشتباه از تو بوده آدم بخاطر یه حرف به بچه کشیده نمیزنه
بعد یه سوال شما مقیم ایرانی از کدوم کشور اومدی ؟؟
پرچم بالا رو نمی‌شناسم مال کدوم کشوره؟

سوال های مرتبط

مامان دلیل زندگیم مامان دلیل زندگیم ۳ سالگی
مامان آوین مامان آوین ۳ سالگی
سلام،بچه ها کسی هس ک مامانش تو کارهاش دخالت کنه؟برای همه چیز، الان مامان من روزی ۵یا۶باز بهم زنگ میزنه نه ک بگم عیبی نداره مثلا ظهر ک دارم استراحت میکنم تازه خوابم برده یهو زنگ میزنه اگ خواب باشم میگ خوابی؟ یا اگ جایی برم بهش نگم ناراحت میشه طوری ک به خواهرم گفته ک من هرجا میرم بهش نمیگم،برای بچه بزرگ کردن ک نگم روانی کردم الان گیر داده برای بچه ام صندل بگیرم هی میگم باشه یه جا خوب و قشنگ پیدا کنم میخرم ولی باز هر بار رفتم خونه اش میگ باز برا بچه صندل نگرفتی، دخترم کوچیکتر بود یه بار بردمش شهربازی می‌ترسید سوار وسایل بشه دیگ نبردم تایکم بزرگتر بشه ولی مامانم هی میگف ببرش شهربازی میگفتم بردمش ترسیده، تا وقتی فهمیدم الان وقتشه بردمش با شوهرم بهم زنگ زد کجایی گفتم اوینو بردیم شهر بازی یهو گف چه عجب ازبس من گفتم بردیش، ما اصلا نمیتونم جلوش با بچه امون شوخی کنیم یه بار شوهرم داش بازی میکرد باهاش یهو آوین گریه کرد فرداش بهم زنگ زد ک آره من دیروز از دست شوهرت ناراحت شدم گریه بچه رو درآورده گفتم مامان جان اون ک از قصد ک نبوده قبلش گریه میکرد بهانه گیری میکرده یهو گف این یه نوع بچه آزاریه🙁و مریضه، دیگ خیلی از این موضوع ها ک درگیرم،نمیدونم شاید من حساسم چیکار کنم؟