۵ پاسخ

من که ۱۵ ماهگی از شیر گرفتمش دوسالش تموم شد از پوشک گرفتم که خیلی سخت بود ولی هر چی بود تموم شد. الان هم همش دوست داره مستقل باشه . واقعا هر روز پر از چالش😮‍💨😮‍💨😮‍💨

چقدر قشنگ همه رو گفتین دقیقاواسه پسر من همیناهست من که روزی هزار بار از خدا طلب صبر دارم با ۳تا پسر باسن های مختلف ‌.

اره واقعا پس کی این بحران و بدبختیاشون تموم میشه من که بردیم یکسره لجبازی داد و بیداد هر روز سردردم از دستش گفتن تا سه سالگیه امیدوار بودم الان میگن اون موقع هم بحران های خاص خودش و داره دیگه یعنی جون و رمق تو تنم نمونده بس که خودم و وقف این بچه کردم شما که دو تا داری خدا به دادت برسه واقعا

😂😂😂تازه به بحران های سه سالگی نرسیدی
هم میخان مستقل باشن
هم ترس از تاریکی میگیرن
هم چهره پردازی تو ذهنشون میکنن وحشت زده میشن
هم دهنمون سرویسه

ترک‌پوشک گروه زدم خواستی ادت کنم

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۲ سالگی
امروز صبر وحوصله‌ام زیاد بود

و نسبت به رفتارهای عجیبی که راد تویه این دو سه روزه می‌کنه
خیلی تونستم خودمو کنترل کنم

خدا به داد هممون برسه🤯🤯🤯
فقط میشه خواست که خدایا به من صبر بده یه صبر عظیم

امروز چنان زانوش خورد تو چشمم که تا چند دقیقه چشممو باز نکردم گفتم ممکنه خونریزی، پاره‌گی، جابه‌جایی تخم چشمی چیزی داشته باشم

فقط برای چند دقیقه چشممو گرفته بودمو نه صدایی نه حرفی

راد که داشت بازیشو ادامه میدادو از سرو کولم بالا میرفت

آرنجی که میرفت تو سینه‌امو نوک انگشتایه پایی بود که از کشاله پا رد میشد و …
ضربه‌هاییکه به سر و صورت میخورد

تنها چیزیکه اون لحظه به ذهنم رسید

این بود که مامان برو با دستای قشنگت از نردبومت برو بالا

رفت و منم کوبیده و له پاشدم ببینم چه به سرم اومده

که خدارو شکر چیزی نبود
🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
ولی درد داشت حسابی

بماند که بعدش خونه رو تمیز کرده بودمو رفتم برای راد شیر آماده کردم برای خودم شیر قهوه به خودم گفتم آخیش تموم شد و چه حسه خوبی دارم

حالا بعدش میریم با هم نقاشی میکشیمو شیرشو میدم که یهو کله‌پا شدن رادو دیدم و شکسته شدن شیشه عسلی
صدای جیغه منو …
ترسیدن راد و گریه عزیزه دلم

خدایا به همه مادرا صبر بده تا بتونیم تویه آرامش و با شادی بچه‌هامونو بزرگ کنیم
ما که این سختیو داریم به جونو دل میکشیم این سختی رو همراه با آرامشی شیرین کن❤️❤️🙏🏼🙏🏼