از وقتی زایمان کردم شوهرم کلن از این رو ب اون رو شده کلن رفته سمت خانوادش منو نمیبینه من چیزی ام میگم میگ از وقتی دخترم اومده قدر پدر مادرمو بیشتر می‌دونم🙂

بگو برو سمت خانوادت منم و دخترم همو داریم بگو اتفاقا دخترم اومده قدر خودمو بیشتر میدونم که برای آدمی که قدر نشناسه وقت نگذارم و اینو به دخترم یاد میدم

شوهرا کلان رو عصابن

چ خنوک

روزای اول یکم جوگیر شد برا منم ولی جمش مردم گفتم من سرد بشم قید همه چیو میزنم میرم الان دوباره مثل قبل شده حتی بهتر ولی شوهر من طرفشونو نميگرفت ب منم اینجوری نميگفت ولی توجهش یکم کمتر شده بود

منم کلاباهاش دعوادارم رواعصابمه..بچم ۸روز دیگه دوماهش میشه انشاالله

برای من برعکس هر شب موقع خواب شوهرم می‌گفت نباید بچه مونو بیشتر از من دوست داشته باشی آخه من عاشق بچه ام همیشه تو کیفم شکلات می‌زارم تو خیابون ماشین پارک بچه دیدم بهش بدم
منم میگم تو اولویت اول زندگیمی بعد بچه ولی نمیفهمه میگه آخه می‌دونم تو بچه مونو بیشتر از من دوست داری
تو بارداری هم خیلی حواسش بهم هست قبلاً هم اینجوری بود

چ چندش مث. مال من خونه مادرمم اونم ک پیش مامانشع دوباره توجهو همچیزش رفته سمت اون

گندشون بزنن این مردا رو

روزای اول بعد از زایمان پدرا همشون اینجوری میشن استرس دارن و انگار نمیدونن چیکار کنن و گیج میشن

همه شوهرا خرن ماله من از ماله تو بدتر

من شوهرم بچه خیلی دوست داره منو خیلی دوست دارم ولی احساس میکنم بچم به امیدخدابیاددیگه دوستم نداری ولی خداروشکربازهم بچم دوست داشته باشه کلیه

اولشه جوو گیر شده زمان بده درست میشه بعدا ببین چه جوری از دست اونا فرار میکنه میاد سمت تو و دختر گلت.فقط آرامش خودت و حفظ کن

عزیزم چند سالع ازدواج کردی قبلا اینجور نبود ؟
نگران کردی من و شوهر منم همچین نشه از چند نفر شنیدم شوهرشون بعد زایمان عوض شده 🥴

یا ابلفضل این دیگه چ جورشه

وا مسخره

اره واقعا منم اونجور شدم نسبت‌به مامانم

😑😑😑😑