۳ پاسخ

پسر من بیشگون میگیره و مشت زیاد میزنه وقتی حرصش دربیاد و اوضاع باب میلش نباشه خیلی بده منم موندم چی کارش کنم

منم پسرمو امروز بردم هییت کتک زدن یاد گرفته از وقتی اومدیم خونه دوسه بار منو زد و نگاهش بمن بود که ببینه عکس العملم چیه منم واکنش نشون ندادم تا از سرش بیوفته ولی میترسم فکر کنع چون جیزی‌نگفتم ینی کار‌خوبی بوده🙁

دلیل خاصی داشت برای گاز گرفتن؟اطرافش بچه ای هست که همچین کاری انجام بده

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
تا مدت ها تو مرحله احر استوپ کرده بودیم منم اصلا اصرارش نمیکردم فقط ازش میپرسیدم پسرم دوست داری بریم دستشویی یا نه که اونم میگفت نه 😅😅 منم میگفتم باشه من و بابایی که خیلی خوشحالیم خودمون میریم تازه دستامونم با مایع میشوریم( یه نکته بگم بهضیا سعی میکنن با بردن اسباب بازی یا به بهانه اب بازی بچه رو ببرن ولی این کار نکنید چون بعدا پدرتون در میارن و بابت هر بار دستشویی رفتن ساعت ها میمونن تا بازی کنن بچه باید بفهمه که دستشویی جای بردن اسباب بازی یا خوردن خوراکی نیست فقط برای رفع یه نیاز )
دیگه اینقدر این کار ادامه دادم تا این که یه روز صبح خودش گفت بریم دستشویی 😏😏 منم گفتم باشه بریم اولش که روی صندلیش نشست گفتم بشین یه گوشه و اونم کارش برای اولین بار کرد و دیگه پوشکش نکردم.
روزهای اول چندین بار خطا داد ولی اصلا دعواش نکردم فقط براش توضیح دادم که نباید شلوارت خیس بشه و هرموقع دستشویی داشتی بگو مامان جییییش
در طول روزم چندین بار بهش یاداوری میکردم....
برای استفاده از صندلیش هم دوباره عکس بچه ها و کارتون نشونش دادم تا خیالش راحت شد که چیز بدی نیست و ترس نداره...
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
وااای اشتباه من رو نکنید یه وقت.
پیرو پست قبلی که به پسرم امروز انیمیشن دستشویی رفتن نشون دادم!
چشمتون روز بد نبینه باز داشتم پوشکش می کردم که مثل همیشه اذیت می کرد و نمی ذاشت و مدام شلوارکش رو می داد دستم و پوشک رو از دستم می گرفت پرت می کرد. البته این کار رو چند وقتی هست انجام می ده. خلاصه منم پیش شوهرم با یه آرامش خاصی براش توضیح دادم که الان نمی شه مامان جون هروقت گفتی پوپو و پی پی دارم و خودت نشستی رو پاتی بعد دیگه پوشک نمی کنم. در کمال ناباوری رفت جلو در حموم (فرنگی تو حمومه) اشاره و جیغ جیغ که من رو ببر اینجا.
منم گفتم الان که پاتی نخریدیم برات فردا بابات می خره می ریم. ایشونم خودش رفت داخل و با دست کوبید به فرنگی که یعنی پس این چیه!
من 🤪
شوهرم😅
پسرم🤨
خلاصه دیدم فایده نداره فرنگی رو در حالت بسته شستم و با دستمال تمیز خشک کردم بعد پسرک لجباز رو گذاشتم روش. اونم به شدت ذوق کرد.
حالا دیگه مگه میومد بیرون. جیشم نکرد ولی نیم ساعت اون تو نشسته بود روی فرنگی که درشم بسته بود🥺
شوهرمم تو سالن فقط بهمون می خندید. آخرشم کل دستام رو چنگولی کرد تا آوردمش بیرون. حالا فکر کنید دیگه چطور دوباره پوشک آوردم و پوشکش کردم!!! 😱
اینقدر گریه کرد و جیغ زد که قرار شد فردا صبح زود باباش یک عدد تبدیل فرنگی و یک عدد پاتی بخره و بیاره.
نتیجه اینکه اغلب اوقات اون چه که فکر می کنیم و برنامه می ریزیم نمی شه!
بچه ها واقعا قابل پیش بینی نیستن🤐
عکسم ربطی به ماجرا نداره. اولین شب یلدا با پسرک هست وقتی تقریبا نه ماهه بود.
چه زود بزرگ می شن و اذیتاشونم با خودشون بیشتر و بزرگ تر می شه! 😓