از روز اول زایمان مادرشوهرم بهم میگه شیرت کمه. دیگه خسته شدم.

منم غمم گرفته از شهرستان بیاد کاریم نمیکنه مامان بیچارم بایذ هم به بچه برسه هم من هم مهمون داری کنه از مادرشوهرم مادرشوهرمم بیاد دیگه دلش نمیخاد بره هرسری اومده به زور شوهرک با هزار ترفند بعد یه ماه میفرسته بره

وای خیلی بده من الان زایمان نکرده مادرشوهرم هی میگه چند وقته کولرمون خرابه یه هفته میشه صاحبخونه هی امروز قردا میکنه مادرشوهرمم یه دوسه هفتس هی زنگ میزمه میگه هوا چطچره میگم گرم میگه کولرو خاموش کن برای زن حامله کولر خوب نیست پهلوهات سرما میخوره امروز ظهر دوباره گفت شوهرم پشت تلفن داد زد تو به ما کار نداشته باش زن حامله دونفسه هست تو میگی کولر روشن نکن اینقد گفت کولر خراب شد ما تاژه اومدیم تو این خونه ده روزه کولرش سوخت صابحخونه دیشب یه کولر خریده اورده گفت شاید امروز غروب بیان نیومدن فردا صب من دیگه دارم هلاک میشم روزی ۲۰بار میرم حموم اینقد حموم رفتم زیر شکمم درد میکنه دکترمم اجازه حموم زیاد نداده ولی نمیتونم حالم بد میشه از گرما

بگو خب؟ چیکار کنم؟ مگه دست خودته!
بعدشم چرا جلوی بقیه به بچت شیر میدی عزیزم.. یه شالی چیزی بکش روو خودت یا برو توو اتاق

ی راه حل دارم تا دهنش ببنده هر موقع داشتی شیر می‌دادی و اینم اومد اینو گفت سینتو دربیار از دهن بچه فشار بده سمتش بزار ببینه بگو ببین شیر داره من اینکار کردم 😂😄

بگو خداروشکر بچه ام سیر میشه
عزیزدلم تو الان بخوای با حرف مادرشوهرت انقدر احساس باشی اگه هم شیرت کم نباشه با استرس عصبی کم میشه

حالا از کجا فهمیده بگه ماهم بدونیم😂

بگو تو فوضولی

باز خوبه میگه شیر ت کمه مادر شوهر من از دستی بچه رو باز میکنه رو فرش که بشاش رو فر شام اینقدر حرصم میگیره

اصلا جلو اون شیر نده برو اتاق بگو تنها راحتم

اصن جلو اونا شیر نده،هروقت خواستی شیر بدی ببر تو اتاق،هم خودت ارامش داری و هم بچه،تمرکزت هم واسه شیر دادن میره بالا

بگو کمم باشه دست من نیست فوقش بهش شیر خشک میدم
قرار نیست خودمو بکشم دو راز جون
جوابشو بده بزار دست بکشه وگرنه همش میگه اعصابت بهم میریزه

برین بش