۲ پاسخ

دقیقا دختر منم اینجوریه باورت نمیشه حالا بجز اینکه خونه مامانم و خواهرم نمیرم بخاطر این چیزا. حتی پارک هم میریم میگه باید اون نی‌نی بیاد پی‌ش من دست منو بگیره نره تاب بازی بریم سر سره سری قبلی انقد افتاد دنبال یه دختر دوساله دختره دیگه هولش میداد خوشش نمیومد انقد میچسبید به‌ش منم هرچی باهاش حرف میزنم فایده نداره

همش جا نشد ادامشو اینجا میزارم
بعد اومدیم بریم بیرون کفش اونو دید خوشش اومد گفت باید اونو بده من بپوشم رفته کفش خودشو داده بهش میگه بپوش بپوش کفش اونو برداشته اونم گریه کفش خودمو میخوام ... ما هم این وسط میمونیم چیکار کنیم...
قبلا میرفتیم جایی با وسایل بچه های دیگه بازی میکرد بعدش موقع خونه اومدن میداد بهشون میومد یا برمی‌داشت میگفتم فقط اجازه داریم باهاشون بازی کنیم نمیتونیم با خودمون ببریم ... قبول می‌کرد الان بعد بازی یدونه میگیره دستش راه میافته میگم بده هم گریه میکنه یا مجبورم با گریه بیارمش بعضی موقع ها هم میاره بعدش میبرم میدم بهشون هرچند از این کار خوشم نمیاد و میایم خونه باهاش صحبت میکنم..
جمعه بردیمش با باباش کلی خرید کردیم همون جا باهاش صحبت کردم ببین هر چی بخوایی باید بگی مامان بابا بخرن اینا برای تو هستش نباید وسایل بچه های دیگه رو بگیری قشنگ گوش میکنه میگه باشه ولی باز تو شرایطش قرار میگیره کار خودشو میکنه.
میدونم خیلی از بچه ها اینطوری هستن و یه مقدار هم طبیعی هست ولی میخوام بدونم چطوری برخورد کنم این کارا از سرش بیافته .هم وقتی خواسته ای داره با گریه درخواست نکنه هم میریم جایی وسایل بقیه رو نگیره ...
دیشب یه ساعت رفتیم مهمونی آخرم با گریه آوردمش اینقدر خودم ناراحت میشم اینطوری میارمش خونه قطعا صاحبخونه هم ناراحت میشه بچه با گریه از خونش میره .
مامان دیروز میگه نمیام خونتون اینقدر برگشتنی پشت سرم گریه میکنه پشیمون میشم از اومدنم.
اینقدر خسته ام دلم میخواد بخوابم ولی از ساعت ۵ صبح بیدارم خوابم نمی‌بره
از لحاظ روانی دیگه جون ندارم کم آوردم خدا فقط کمکم کنه .

سوال های مرتبط